کتاب زاده گرگ
معرفی کتاب زاده گرگ
کتاب «زاده گرگ» نوشتۀ آتنا بخشی است و انتشارات مانیان آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب زاده گرگ
رمان زادۀ گرگ داستان زندگی دختری جوان به نام دلوین است که همراه با مادرش زندگی میکند. دلوین از کودکی در شرایط سختی بزرگ شده است؛ پدرش سالها پیش خانواده را ترک کرده و زندگی جدیدی با همسر و فرزندان دیگر خود تشکیل داده است. این ترک و جدایی باعث شده تا دلوین مجبور باشد در کنار درسخواندن، کار کند و خود را در دنیایی ببیند که احساس میکند ناامن است. او خود را مانند گرگی میبیند که باید از خود مراقبت کند تا دیگران نتوانند به او آسیب بزنند.
داستان زادۀ گرگ در لحظهای حساس آغاز میشود؛ زمانی که پدر دلوین پس از مدتها بازمیگردد و میخواهد با او و مادرش صحبت کند، اما دلوین اجازه این کار را به او نمیدهد و خشم فروخفتهاش نسبت به او را نشان میدهد. او نمیتواند پدرش را ببخشد و این احساس از عمق رنجی که طی سالها از جدایی پدرش تجربه کرده، ناشی میشود.
یکی از جذابیتهای رمان زادۀ گرگ، حضور پوریا، پسر شرور همسایه است که همواره دلوین را زیر نظر دارد. دوست پوریا نیز دلوین را مجذوب خود کرده است، اما دلوین به دلیل مشکلات شخصیاش فرصتی برای توجه به احساسات و روابط جدید ندارد. دلوین در مقابل پدرش با خشم و درد صحبت میکند و اعتراضهایش را از ترک پدر و تشکیل خانوادۀ جدید با صراحت بیان میکند. او احساس میکند که نهتنها پدرش، بلکه دنیا او را ترک کرده و مجبور است بهتنهایی با تمام مشکلات روبهرو شود. این خشم و رنج از خیانت و ترکشدن بهخوبی در کلمات و رفتار دلوین تجلی مییابد و فضای داستان را بهشدت احساسی و تند میکند. زادۀ گرگ رمانی است که در آن به موضوعات مهمی چون ترک خانواده، خیانت، خشم و تلاش برای بقا پرداخته میشود. شخصیت دلوین بهعنوان دختری قوی و مستقل که بهتنهایی در برابر مشکلات ایستاده است، برجسته میشود و داستان تلاش او برای کنارآمدن با دردها و رنجهای گذشته و روبهروشدن با آینده را روایت میکند.
خواندن کتاب زاده گرگ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران رمانهای ایرانی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب زاده گرگ
«مجبور بودی؟! بعد هفت سال اومدی میگی مجبور بودم؟ چه اجباری بود زن دوم بگیری دوتام پس بندازی ازش؟ بیا برو خدا روزیت رو جای دیگه بده. مامان رو کشیدم تو خونه و درو محکم کوبیدم به هم. تندتند ناخونامو میجویدم.
بسه بسه چقدر زجر بکشم خدایا! مامان: باید حرفاش رو میشنیدم دلوینم. عصبانیتمو سر مامانم خالی کردم: چه حرفی؟ تو چرا سریع کوتاه اومدی؟ یادت رفته من و تو رو ول کرد ازدواج کرد؟ یادت رفته عکساش و خبر بارداری زنش دستت رسید؟ یادت رفته هر کی رسید چه جوری بهت سرکوفت زد؟»
حجم
۱٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۴۰۸ صفحه
حجم
۱٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۴۰۸ صفحه