کتاب رویای یک ساحره (جلد اول)
معرفی کتاب رویای یک ساحره (جلد اول)
کتاب «رویای یک ساحره (جلد اول)» نوشتۀ فاطمه (الهه) قدیمی است و انتشارات حامیان آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب رویای یک ساحره (جلد اول)
قصهها مزایای بیشماری دارند. کودکان و نوجوانان علاقۀ زیادی به خواندن و شنیدن قصه دارند و از طریق داستانها چیزهای زیادی یاد میگیرند آنها از طریق قصهگویی، قدرت درک و فهمشان تقویت میشود، خلاقیت در آنها پرورش پیدا میکند، دایرۀ واژگانشان گسترش پیدا کرده و شخصیتهای قصهها بر آنها اثر میگذارد. قصهها همچنین با ایجاد سؤال در ذهن کودکان بهصورت غیرمستقیم به آنها آموزش میدهند و نسبت به مسائل آموزشی واکنش بهتری نشان میدهند. آموزش در حین خواندن آموزش غیرمستقیم نام دارد و کودکان بدون اینکه بدانند نکات زیاد را میآموزند.
رمان رؤیای یک ساحره از جایی آغاز میشود که دختری به نام رز به همراه خانوادهاش به شهر و خانهای جدید نقلمکان میکنند. خانۀ جدید بزرگ است؛ بنابراین رز تصمیم میگیرد در تمیزکردن آن به مادرش کمک کند. او به باغچۀ پشت خانه میرود تا به آن سروسامان دهد؛ اما وقتی شروع میکند به کندن علفها هرز، بیلچهاش به چیز سفتی برخورد میکند. رز جعبهای پیدا میکند که در آن یک کلید طلایی است. چه کسی این جعبه و این کلید را درون جعبه گذاشته است؟ داستان رؤیای یک ساحره از زبان دختری به نام رز روایت میشود. خواننده تمام اتفاقات را از زاویۀ دختر نوجوانی میبیند که با دنیای جدیدی مواجه میشود و مسیر رشد و تکاملش را در یک دنیای خیالی و جذاب دنبال میکند. فاطمه قدیمی (الهه) در کتاب رؤیای یک ساحره با احساسات خالصش خواننده را از زندگی روزمره دور کرده و کمک میکند خودش را بهتر بشناسد. این کتاب زبانی روان و ساده دارد و نظر نوجوانان را جلب میکند.
خواندن کتاب رویای یک ساحره (جلد اول) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به نوجوانان و علاقهمدان به رمان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب رویای یک ساحره (جلد اول)
«اواخر فصل بهار بود و هوا خیلی خوب و مطبوع. شیشه ماشین را پایین دادم. نسیم ملایمی صورتم را نوازش کرد. چشمانم را بستم و در رؤیای خودم رها شدم. نمیدانستم روزهاي پیش رویم چطور خواهد بود، ولی امید داشتم در این شهر جدید، هدفی برای دنبالکردن پیدا کنم. چشمانم را باز کردم و نگاهم افتاد به درختان سرو بلندی که در هوا تکان میخوردند. سروها در کنار جوی آب باریکی روییده بودند و انگار داشتند زیبایی خود را به رخ میکشیدند. صدای مادرم مرا از منظره زیبای بیرون پنجره، به داخل کشاند.»
حجم
۴۹۵٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۵۹ صفحه
حجم
۴۹۵٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۵۹ صفحه
نظرات کاربران
کتاب خیلی خوب و جذابی بود امیدوارم جلد دومش هرچه زودتر چاب بشه من که خیلی دوست داشتم
کتاب خیلی سرگرم کننده ای بود. کاش زود تر جلد بعدیش بیاد..
کتاب فوق العاده و جذاب وهیجان انگیزی بود خیلی خوشم اومده ازش بی صبرانه منتظر جلد دومش هستم