کتاب فرشته ای در تند باد (جلد دوم)
معرفی کتاب فرشته ای در تند باد (جلد دوم)
کتاب فرشته ای در تند باد (جلد دوم) نوشتهٔ لیلا پارسامهر (آرام) را انتشارات حامیان منتشر کرده است. این کتاب داستان زندگی دختری است که در ابتدای جوانی و سن کم ازدواج کرده حالا باید با چالشهای و سختیهای زندگی مشترک روبهرو شود.
درباره کتاب فرشته ای در تند باد (جلد دوم)
زندگی مشترک با تمام شیرینیها و لحظههای خوشی که دارد پر از چالش و سختی هم هست. چالشها و سختیهایی که گذر از آنها نیاز به تجربه و تقویت مهارتهایی مثل تابآوری است. کتاب فرشتهای در تندباد (جلد دوم) قصهٔ دختر جوانی را روایت میکند که با وجود سن کم ازدواج کرده حالا باید با چالشها و سختیهای زندگی زناشویی مواجه شود. آیا از عهدهٔ آنها برخواهد آمد؟ داستان را بخوانید تا متوجه شوید.
خواندن کتاب فرشته ای در تند باد (جلد دوم) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به داستانهای ایرانی از خواندن این کتاب سود خواهند برد.
بخشی از کتاب فرشته ای در تند باد (جلد دوم)
«دو ماه از ازدواجمان میگذشت که یک روز صبح دچار سرگیجه و حالت تهوع و ضعف شدم. خانهٔ محسن دیوار به دیوار ما بود. مهری؛ همسر برادرم؛ آن روز از بالکن طبقهٔ دوم خانهشان مرا توی حیاط دید. خودش را به من رساند و چند تا سؤال ازم پرسید. لبخندی زد و بدون اینکه جوابم را بدهد، گفت: بریم دکتر. مرا برد مطب دکتر زنان و تشخیص خانم دکتر این بود که باردارم اما برای اطمینان بیشتر آزمایش نوشت موقع تحویل جواب، خانمی که مسئول جوابدهی بود تبریک گفت.
- جواب آزمایشتون مثبته مامان کوچولو.
- مثبت؟ یعنی چی؟
- یعنی باردارید. بهتون تبریک میگم.
حس عجیبوغریبی داشتم بین بودن و نبودن با خودم فکر کردم از الان من دو نفر هستم. بارداری یعنی اینکه یک موجودی در درون من هست. آخه من باید چیکار کنم؟ واقعاً مفهوم بارداری را نمیفهمیدم. هزاران سؤال ذهنم را درگیر کرده بود. از طرفی شرایط داخل خانه خیلی آشفته و نگهداری از مادر و خواهر کاوه هم به عهدهٔ من بود. کاوه بهجز خودش و شهرزاد یک خواهر و دو برادر داشت که معمولاً تابستانها به تهران میآمدند و هر کدام از این خواهر و برادرها، پنج شش تا بچه داشتند. من در آشپزی زیاد ماهر نبودم. یعنی تجربهٔ آشپزی نداشتم. بهخاطر همین بیشتر مواقع، این مسئولیت با پدر کاوه بود. آنروزها به قدری غرق در عشق کاوه بودم که سختیهای زندگی به چشمم نمیآمد. هر کاری میکردم فقط برای اینکه کاوه از من راضی باشد. بعد از مدتی سرگیجه، حالت تهوع و خواب زیاد، کلافهام کرد. از سوی دیگر نمیتوانستم نسبت به شرایط زندگیام بیتفاوت باشم و میخواستم همچنان تمام مسئولیتهایی را که به عهده داشتم به بهترین شکل ممکن انجام بدهم.»
حجم
۳۰۴٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۰۰ صفحه
حجم
۳۰۴٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۰۰ صفحه