کتاب شنا
معرفی کتاب شنا
کتاب شنا نوشتهٔ راجر دیکین و ترجمهٔ حسین کاظمی یزدی است. انتشارات کتابسرای نیک این مجموعه داستان کوتاه، معاصر و انگلیسی را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب شنا
کتاب شنا (Waterlog) برابر با یک مجموعه داستان کوتاه و معاصر و انگلیسی است. عنوان برخی از این داستانها عبارت است از «گردابها و پرتو نور ماه»، «پایین آمدن از هِل گیل»، «ردپای سالمون»، «لرزندهها در والبرزویک» و «آیاسپای در دریاکنار». این داستانها در باب سیر و سیاحت و شنا و انگلستان و ویراستهٔ «نغمه نقشینپور» است.
میدانیم که داستان کوتاه به داستانهایی گفته میشود که کوتاهتر از داستانهای بلند باشند. داستان کوتاه دریچهای است که به روی زندگی شخصیت یا شخصیتهایی و برای مدت کوتاهی باز میشود و به خواننده امکان میدهد که از این دریچهها به اتفاقاتی که در حال وقوع هستند، نگاه کند. شخصیت در داستان کوتاه فقط خود را نشان میدهد و کمتر گسترش و تحول مییابد. گفته میشود که داستان کوتاه باید کوتاه باشد، اما این کوتاهی حد مشخص ندارد. نخستین داستانهای کوتاه اوایل قرن نوزدهم میلادی خلق شدند، اما پیش از آن نیز ردّپایی از این گونهٔ داستانی در برخی نوشتهها وجود داشته است. در اوایل قرن نوزدهم «ادگار آلن پو» در آمریکا و «نیکلای گوگول» در روسیه گونهای از روایت و داستان را بنیاد نهادند که اکنون داستان کوتاه نامیده میشود. از عناصر داستان کوتاه میتوان به موضوع، درونمایه، زمینه، طرح، شخصیت، زمان، مکان و زاویهدید اشاره کرد. تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در جهان «آنتوان چخوف»، «نیکلای گوگول»، «ارنست همینگوی»، «خورخه لوئیس بورخس» و «جروم دیوید سالینجر» و تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در ایران نیز «غلامحسین ساعدی»، «هوشنگ گلشیری»، «صادق چوبک»، «بهرام صادقی»، «صادق هدایت» و «سیمین دانشور» هستند.
خواندن کتاب شنا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر انگلستان و قالب داستان کوتاه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب شنا
«به محض پوشیدن لباس شنا، دیگر زیر آن باد و باران وقتی تلف نکردم و با گامهای بلند به سمت امواج خاکیرنگ رفتم. دریا به آن اندازهای که وقتی نیمهشب از خواب بیدار شده بودم فکر کرده بودم، سرد نبود، ولی باعث میشد دندانهایم به هم بخورد و در همان یکیــ دو لحظهٔ اول به انگلستان فکر کنم. داشتن لرزندههای وفادار در ساحل هم باعث تقویت روحیه میشد، و هم مانعی بزرگ بود برای طفره رفتن از تکلیف. البته ترجیح میدادم که در کنارم در آب باشند. وقتی کاملاً سرم را زیر آب بردم ناگهان از آن سرمای بیش از اندازه سرمست شدم و دیدم که با انرژی بسیاری دارم آببازی و موجسواری میکنم. سگی مرا دیده بود و با خودش فکر کرده بود که برای سرگرمی بیاید و به من ملحق شود. او سریع به سمت آب آمد، یک پایش را در آب گذاشت و در دم عقب کشید. بیش از آنکه قصد داشتم در آب ماندم و وقتی از آب بیرون آمدم و به سمت حولهٔ بازشده و ژاکتهایی رفتم که عموماً آنها را برای بچههای جوان نگه میدارند، زیاد تشویق نشدم. وقتی به همراه گروهی از شناگران عقبنشسته که هنوز لباسهای شنایشان را به تن داشتند به سمت کلبههای ساحل بالای تپه و به سمت هیدن هات و سوپ پیاز داغ لوسی میرفتیم، زانوانم به رنگ بنفش روشن در آمده بود.»
حجم
۱۲۷٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۵۶ صفحه
حجم
۱۲۷٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۵۶ صفحه