دانلود رایگان کتاب پدرم و درخت گیلاس فریدون آنداچ ترجمه صابر مقدمی

معرفی کتاب پدرم و درخت گیلاس

«پدرم و باغ گیلاس» داستان کوتاهی نوشته فریدون آنداچ است. این کتاب از مجموعه مطالعه در وقت اضافه است. زمان تقریبی مطالعه: ۹ دقیقه
بهزاد
۱۳۹۶/۰۵/۰۴

همه داستانک های فرعی مثل اولین عشق پدر، مهمانی خانه عمو، قضیه به زندان افتادن و خارج رفتن همگی بدون سرانجام رها شدن. مثل خود داستان که بدون پایان رها شده بود

🍃رز رزاسه🍃
۱۳۹۶/۰۳/۲۸

چرا رو جلد نوشته درخت گیلاس ولی جلوش نوشته باغ؟😕

Mohammad Bagheri
۱۳۹۸/۰۳/۲۴

به نظر می رسه مرور همه این خاطرات در خواب نویسنده می گذره.

شبنم
۱۳۹۶/۰۴/۰۳

جدیدا خاطره نویسی مد شده اینم یه مدلش بود که اصلا به ادم هیچی اضافه نمیکنه خیلی سطحی بود

Amir Reza Rashidfarokhi
۱۳۹۸/۱۲/۲۵

به حال خود رها شد

nima.em
۱۳۹۶/۰۶/۱۴

خوب بود

Mohammad mahdy Zare Mehrjardy
۱۴۰۳/۰۲/۱۲

بنظرم در ابتدای داستان شرح زمانی و مکانی که نویسنده از ان حرف میزد بیان می‌شد، در درک داستان کمک می‌کرد.

کاربر 8041536
۱۴۰۲/۱۱/۲۱

خوب است

mehdik2017
۱۴۰۲/۰۹/۱۲

خوب نیست

بهمن
۱۴۰۲/۰۲/۲۹

کتاب متوسطی بود

هیچ چیز مانند رنج نمی‌‌تواند انسان را به سخن‌گفتن وادار کند.
حانیه زنجانی
صدايش غمگين و گرفته بود. مي‌دانستم جايي می‌‌رفتیم كه او براي اولين بار آنجا عاشق شده بود.
جو مارچ
هیچ چیز مانند رنج نمی‌‌تواند انسان را به سخن‌گفتن وادار کند.
اقیانوس آرام
صداي مادرم را كه هشدار مي‌دهد زير باران نخوابيد ناديده مي‌گيرم
اقیانوس آرام
هیچ چیز مانند رنج نمی‌‌تواند انسان را به سخن‌گفتن وادار کند. می‌شل دل کاستیلو
Shirin
پدرم و درخت گيلاس هیچ چیز مانند رنج نمی‌‌تواند انسان را به سخن‌گفتن وادار کند. می‌شل دل کاستیلو
Azra Najafi
تو باغي شو و من گلي در باغچه‌ی تو
Mohsen
در روزهايي كه خودم را بين شخصيت دلسوز پدرم و شخصيت مستبد مادرم فرزند طبيعت حس مي‌كردم، عشق به طبيعت شوق مقاومت‌ناپذيري در من خلق مي‌كرد.
Mohsen
آن روزها هر چيزي كه به ايسم ختم مي‌شد خطرناك بود.
Mohsen
انگار که از زبان درختان باغ سخن می‌‌گوید، می‌‌خواست به من بفهماند كه هر درختي بايد كي و چه فصلی كاشته شود.
Mohsen
رؤیایم این بود که کشورم را به گلستاني تبدیل کنم كه او همیشه آرزوي بناكردن آن را در سر مي‌پروراند.
Mohsen
می‌گفت كه حاضر نيست برای لحظه‌ای پايش را از اينجا، از اين باغ بيرون بگذارد،
Mohsen
انصاف است که من از عشق تو بسوزم و خاكستر شوم؟ تو ولی نعمت من باش و من غلام حلقه‌به‌گوشت بگذار بگويند اين هم غلام حلقه‌به‌گوش اوست اي گلِ نازنينِ من خوش باش
کاربر ۳۲۷۶۱۵۰
بدون اينكه اجازه بدهم كسي اشك‌هايم را ببيند گريه مي‌كردم.
کاربر ۳۲۷۶۱۵۰
هیچ چیز مانند رنج نمی‌‌تواند انسان را به سخن‌گفتن وادار کند.
کاربر ۳۲۷۶۱۵۰

حجم

۹٫۳ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۱۹ صفحه

حجم

۹٫۳ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۱۹ صفحه

قیمت:
رایگان