کتاب این قلعه منه!

کتاب «این قلعه منه!» نوشتۀ درو دیوالت و ترجمۀ سمیه حیدری است و انتشارات مهرسا آن را منتشر کرده است. این قلعه منه! داستانی بامزه و جذاب دربارۀ یک کیک است که دوست ندارد قلعه‌ای که ساخته را با هیچ‌کسی شریک شود.

درباره کتاب این قلعه منه!

قصه‌ها مزایای بی‌شماری دارند و برای همۀ افراد قابل‌درک و فهم هستند. مطالعهٔ داستان‌ها، چه خیالی باشند و چه واقعی، یکی از بهترین راه‌های انتقال دانش و تجربه، افزایش آگاهی و آموزش مهارت‌ها برای زندگی موفق‌ترند. کودکان از طریق داستان‌ها رشد می‌کنند، موارد زیادی را یاد می‌گیرند و نسبت به مسائل آموزشی واکنش بهتری نشان می‌دهند. آموزش در حین خواندن آموزش غیرمستقیم نام دارد و کودکان بدون اینکه بدانند نکات زیادی را می‌آموزند. آموزش‌ها می‌تواند مهارت‌های زندگی، هنجارها و رفتارهای درست باشد یا مطالب و حقایق علمی دنیای اطراف. این آموزش‌ها چون به‌صورت داستان برای کودکان خوانده می‌شود، ضمن سرگرم‌کردن و پرکردن اوقات فراغتشان، در ذهنشان باقی می‌ماند.

این قلعۀ منه! ۲ شخصیت اصلی دارد؛ میمون و کیک. داستان با مکالمۀ میان آن‌ها آغاز می‌شود. قضیه از این قرار است که کیک با چند وسیله برای خودش قلعه‌ای داخل خانه ساخته است. میمون با دیدن قلعۀ زیبای کیک دوست دارد وارد آن شود و بازی کند اما کیک به او این اجازه را نمی‌دهد چون معتقد است که قلعه فقط به او تعلق دارد و جای هیچ میمونی در آن نیست.

حس مالکیت یکی از موضوعاتی است که هم برای کودکان و هم والدین چالش‌برانگیز است، گاهی کودک نسبت به اسباب‌بازی خود احساس مالکیت قوی دارد و ابداً حاضر نیست آن را به کودکان دیگر بدهد. این اتفاق ممکن است باعث شود کودکان ناراحت شوند و نسبت به یکدیگر حس بدی پیدا کنند. کتاب این قلعۀ منه! به همین موضوع اشاره دارد. والدین با کمک این کتاب و خواندن آن برای کودکانشان می‌توانند با زبانی کودکانه برخورد صحیح را به آن‌ها آموزش دهند به‌طوری‌که هم حس احترام و حس مالکیت کودک خدشه‌دار نشود و هم حس دوستی و سخاوت کودک رشد کند.

خواندن کتاب این قلعه منه! را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به کودکانی که نسبت به وسایل و اسباب‌بازی هایشان احساس مالکیت دارند پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب این قلعه منه!

«سلام، کیک

سلام، میمون

داری چی کار می‌کنی؟

قلعه می‌سازم.

چی؟! قلعه می‌سازی؟ قلعه به چه دردت می‌خورد؟

قلعه می‌سازم تا از دست میمون‌ها راحت شوم. هیچ میمونی حق ندارد پایش را توی قلعهٔ من بگذارد!»