کتاب حلقه مفقوده در ایدئولوژی مارکس
معرفی کتاب حلقه مفقوده در ایدئولوژی مارکس
کتاب حلقه مفقوده در ایدئولوژی مارکس نوشتهٔ حسن شایگان است. نشر قطره این کتاب را منتشر کرده است. این کتاب به مناسبت دویستمین سالزاد کارل مارکس نگاشته شده است.
درباره کتاب حلقه مفقوده در ایدئولوژی مارکس
کتاب حلقه مفقوده در ایدئولوژی مارکس شامل پژوهشی تطبیقی است که تلاش میکند علل بقای کاپیتالیسم و زوال سوسیالیسم را شرح دهد و کشف کند. با یک نگرش و کاوش تطبیقی میتوان نقاط ضعف و عطف هر یک از این دو نظام و راز کامیابی و ناکامی هر کدام را کشف کرد؛ زیرا با وجود پیروزی انقلاب اکتبر و ظفرمندی انقلابهای چین و ویتنام که ثمرات زیادی در کوتاهمدت و میانمدت به بار آورد، اقتصاد سوسیالیستی در هر سه کشور در بلندمدت با بحران مواجه شد و مکانیسمهای اقتصاد بازار جای اقتصادی فرمانی را اشغال کرد. این تحولات تکاندهنده فکر متفکران را به خود مشغول میکند و کنجکاوی ما را برمیانگیزند که به تحلیلی علمی دست یابیم؛ تا ریشههای این انتقال بزرگ را دریابیم که چگونه یک نظام اقتصادی بسته و غیررقابتی نیاز به گشایش با اقتصاد جهانی دارد. آسیبشناسی ساختار این نظام اقتصادی و سیاسی برخی متفکران را به این نتیجه رسانده که هر ایدئولوژی یا نظام اقتصادی که نقش فرد و سرشت بشر را بهعنوان یک متغیر عمده در معادلهاش در نظر نگیرد، قوانین طبیعی حرکت را در پروسۀ تولید نادیده انگاشته است. حسن شایگان در این اثر بیان میکند که نظام بسته و بدون رقابت با نزول نرخ بهرهوری و کارایی از رونق و شکوفایی در همۀ عرصهها محروم میماند و در تعارض با واقعیات جهانی قرار میگیرد.
شایگان این اثر را در ۱۳ فصل نگاشته است که عبارتاند از «فصل اول: دیدگاه مارکس و انگلس دربارۀ فطرت بشر»، «فصل دوم: تاریخ، عرصۀ تنازع غریزی»، «فصل سوم: برنشتین و مارکس و آغاز تردید و تجدیدنظرطلبی»، «فصل چهارم: دیدگاه فروید و نقد مکتب فرانکفورت بر مارکس»، «فصل پنجم: تحولات تئوریک از مارکس تا کائوتسکی، پلخانوف و لنین»، «فصل ششم: پیروزی عقلانیت بر جزمیت»، «فصل هفتم: پایانِ عصرِ ایدئولوژی: تضادِّ ساختاریِ سوسیالیسم»، «فصل هشتم: در پراتیک چه اتفاق افتاد؟»، «فصل نهم: نقد عقل مارکس از دیدگاه رسولزاده، آدمیت، شایگان»، «فصل دهم: از مجارستان تا چکسلواکی»، «فصل یازدهم: بهانههای دُگماتیستهای بیانعطاف»، «فصل دوازدهم: سوسیال دموکراسی، سنتزی ظفرمند» و «فصل سیزدهم: خِتامیه».
خواندن کتاب حلقه مفقوده در ایدئولوژی مارکس را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران جامعهشناسی و و دانشجویان علوم اجتماعی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب حلقه مفقوده در ایدئولوژی مارکس
«لنین هم سوسیالدموکراتهای آلمان را متّهم میکرد که تفکّر التقاطی Eclecticism را جایگزین دیالکتیک میسازند و مارکسیسم را به شیوهای فرصتطلبانه تحریف میکنند تا مفهوم «محو شدن» دولت را نفی کنند. لیکن پس از دهها سال که از آن هنگام میگذرد میتوان داوری کرد که چقدر مفهوم «محو شدن» دولت مسخره و ضدّ دیالکتیکی بوده است که این نیز ناشی از عدم درک ذات و سرشت بشری است که ما را چنین خوشخیال به رؤیا و سراب دلگرم میکند، به طوری که مائو تسهتونگ هشدار داده بود که این محو شدن دولت ممکن است چند نسل به طول انجامد تا ما از مرحلۀ انتقالی سوسیالیسم به کمونیسم که راه دور و درازی است، نایل گردیم. همین شیوۀ برخورد غیرعلمی و برچسب زدن در واقع از مارکس آغاز میشود که اغلب اقتصاددانان و متفکّران پیش از خود را عامی و سخیف Vulgar مینامید، درحالیکه امروز در بسیاری از دگمهای وی، این واژه دربارۀ خودش هم مصداق دارد. بیدلیل نیست که لنین نیز در ردّ مواضع برنشتین و آنچه که در «برنامۀ گوتا» آمده بود، مینویسد: «انقلاب خشونتآمیز در ریشۀ تمامی تئوری مارکس و انگلس قرار دارد.» که طبعاً توجّه لنین و استناد او بیش از پیش به مانیفست و فقر فلسفه است، او مثلاً کائوتسکی را «مارکسیست سابق» میخواند که موضع بورژوائی دارد و میان مارکسیسم و رفورمیسم دچار تذبذب شده است. زیرا به دیکتاتوری پرولتاریا چندان باور ندارد. وی برنشتین را نیز «سوسیالدمکرات» سابق و از بانیان «فرصتطلبی نوین» میخواند و از الغای پارلمانتاریسم سخن میگوید و برنشتین را نیز همچون کائوتسکی «مُرتد» مینامد که «از سوی بسیاری مردود شناخته شده است.» امّا امروز میتوان دید که دست کم در مورد اروپای غربی کائوتسکی و برنشتین بر حقّ و پلخانوف و لنین بر خطا بودند. وی مینویسد که انگلس یک دیالکتیسین بود که تا آخرین روز زندگیاش همچنان باقی ماند. امّا چگونه آرایِ یک دیالکتیسین، چنین خط بُطلان و پایان میخورد؟ همین اپورتونیستهائی که لنین ایشان را چنین میخواند، ایضاً متّهم میشوند که مارکسیسم را وُلگاریزه میکنند که در صدر آنها برنشتین و کائوتسکی هستند. یعنی نخستین حوّاریّون مارکس و انگلس که بهتر از دیگران با مارکسیسم و اوضاع اروپا آشنائی داشتند و حال لنین کائوتسکی را متهم میکند که «مارکسیسم را برای اردوگاه اپورتونیستی ترک گفته است.» فرق قضیّه در این است که کائوتسکی این بار به همراه پلخانوف، چِرُنف و دیگران با یک چوب رانده میشوند، زیرا همه در زمرۀ تحریفکنندگاناند. پلخانوف که برنشتین را گمراه شدهای با برداشت غلط از پارهای نوشتههای مارکس در باب تکامل تدریجی بهسوی سوسیالیسم میپنداشت۱۶۱، اینک خودش از سوی لنین که با آن مِنشویک اختلاف داشت، باید شوروی را ترک کند و راهیِ آلمان گردد و به دیگر سوسیالدمکراتها بپیوندد. آیا این همه اختلافات میان مارکسیستهای دست اوّل ما را به این نکته هدایت نمیکند که اگر یک تئوری علمی است پس چرا بهترین طرفداران آن باید اینقدر دچار تفرقه و اختلاف و انگزدن به یکدیگر بشوند؟ یک تئوری علمی که نباید اینقدر متنازعٌ فیه باشد. آیا همین تشتّتها و تشکیکها نباید بسیاری را از همان آغاز به فکر میانداخت که قضّیه باید از چند جا معیوب باشد که حتّی حوّاریّونِ صفّ اوّل را به جان هم انداخته است؟ لذا، باید آن مفاهیم را فرضیّه دانست تا تئوری زیرا هنوز محک تجربه به آن نخورده بود و وقتی در عمل محک خورد، درست از آب درنیامد.»
حجم
۳۹۲٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۱۲ صفحه
حجم
۳۹۲٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۱۲ صفحه