کتاب قصه کوچک بزرگ ترین سیب دنیا
معرفی کتاب قصه کوچک بزرگ ترین سیب دنیا
کتاب «قصه کوچک بزرگ ترین سیب دنیا» نوشتۀ حافظ میرآفتابی است و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آن را منتشر کرده است. این کتاب زیبا و دلنشین دربارۀ رؤیا و آرزوی یک درخت سیب است.
درباره کتاب قصه کوچک بزرگ ترین سیب دنیا
قصۀ کوچک بزرگترین سیب دنیا در جنگل سیب اتفاق میافتد. سرگرمی درختهای جنگل این است که خوابهایشان را برای هم تعریف کنند. درختها خوابهای عجیبی میبینند اما خوابی که درخت کوچک و جوان دیده از همیشه عجیبتر و کمی خطرناکتر است.
شخصیتهای اصلی قصۀ کوچک بزرگترین سیب دنیا، درختان هستند و عنصر اصلی و محوری آن خیال است. حافظ میرآفتابی، تصویرگر کتابهای کودک که اینبار در مقام نویسندۀ داستان است، تلاش کرده تا با خلق فضایی خیالی به کودک این امکان را بدهد که رؤیاسازی کند و با قدرت تخیل آشنا شود. متن قصۀ کوچک بزرگترین سیب دنیا بهگونهای است که کودکان میتوانند آنچه را میشنوند نقاشی کرده و فضای خیالی مخصوص خود را ایجاد کنند. کودکان نوخوان با خواندن داستان و کودکان کوچکتر با شنیدن این قصه یاد میگیرند که جهان را طور دیگری ببینند.
در قصۀ کوچک بزرگترین سیب دنیا، درخت جوان دلش میخواهد که بزرگترین سیب دنیا را داشته باشد؛ اما متوجه میشود که اگر این اتفاق بیفتد میتواند اتفاقات خطرناکی به بار بیاورد و باعث دردسر شود. کودکان با مطالعۀ این کتاب متوجه میشوند مغرور بودن آدم را به دردسر میاندازد و خوب است که هرکسی خودش را آنطور که هست دوست داشته باشد. این کتاب اولینبار در سال ۱٣٧٠ منتشر شد و ابوافضل همتی آهویی تصویرگری کتاب را بر عهده داشته است.
خواندن کتاب قصه کوچک بزرگ ترین سیب دنیا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به کودکان بالای ۷ سال پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب قصه کوچک بزرگ ترین سیب دنیا
«جنگل سیب صبح زود از خواب بیدار شد. همۀ درختها همیشه هر چیزی را که در خوابدیده بودند برای همدیگر تعریف میکردند. یکی از درختها که پر شده بود از شکوفههای رنگارنگ، سراسیمه گفت: من خواب دیدم تمام شاخههایم پر از سیب شدهاند. بچهها دورو برم میرقصیدند و میخواندند و هرکدام سیبی میچیدند. اما از جای سیبهای کنده شده، زود سیب دیگری میرویید و باز هم بچههای دیگری میآمدند از همه جای دنیا. درختی که هنوز شکوفههایش کمرنگ بود، شتابزده گفت: من خواب دیدم که بعد از بارش باران، وقتی خورشید تابید، تمام سیهای که من خیس خیس بودند هفترنگ شدند،هفترنگ رنگینکمان و خودم از دور به شکل یک رنگینکمان دیده میشدم»
حجم
۲٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۰ صفحه
حجم
۲٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۰ صفحه