کتاب جزیره هزار داستان
معرفی کتاب جزیره هزار داستان
کتاب «جزیره هزار داستان» نوشتۀ ادوارد پکارد و ترجمۀ شهین دخت بهزادی است و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آن را منتشر کرده است. جزیرۀ هزارداستان کتابی متفاوت، جذاب و خلاقانه برای نوجوانان است.
درباره کتاب جزیره هزار داستان
کتاب جزیرۀ هزار داستان مانند کتابهای دیگر نیست. ادوارد پکارد، نویسندۀ آمریکایی با روشی خلاقانه کتابی را نوشته که خواننده را مخاطب قرار میدهد. درواقع خواننده قهرمان داستان است و مثل یک بازی رایانهای مرحلهبهمرحله او را همراه خود میکند. خواننده نمیداند و نمیتواند پیشبینی کند که چه اتفاقی قرار است رخ دهد به همین دلیل با قصه همراه میشود. کتاب جزیرۀ هزار داستان مانند کتابهای دیگر نیست که صفحات پشتسرهم خوانده شود؛ بلکه از خواننده میخواهد که خودش انتخاب کند. درواقع خواننده دائماً در حال تصمیمگیری و انتخاب است و نتیجهاش را در صفحاتی که زیر آن مطلب نوشته خواهد خواند. این یعنی هر تصمیم و انتخابی سرنوشت را عوض میکند.
در مقدمۀ کتاب جزیرۀ هزار داستان آمده است: « این کتاب را مثل کتابهای دیگر نباید از اول تا آخر و صفحه به صفحه خواند. در این صفحات،ماجراهای مختلفی پیش میآید که هرکسی میتواند در جزیرهٔ هزار داستان با آنها روبهرو شود. اما ماجراهای تو بستگی به خودت دارد. وقتی داری این کتاب را میخوانی،خودت باید ادامهٔ ماجرا را انتخاب کنی. بعد باید به شمارهٔ صفحهای که به آن اشاره شده است رجوع کنی تا ببینی چه بر سرت میآید. یادت نرود! قبل از انتخاب،خوب فکر کن! حواست باشد. یک اشتباه در این جزیره میتواند به قیمت جانت تمام شود!»
کتاب جزیرۀ هزار داستان از طریق بردن خواننده به سفری اسرارآمیز و جزیرهای دورافتاده، نوجوان را با تجربۀ انتخاب روبهرو کرده و حس مسئولیت انتخاب و کنجکاوی او را برمیانگیزد و مهارت تفکر را در او تقویت میکند. آنها با مطالعۀ این کتاب جذاب و خلاقانه متوجه میشوند که در زندگی همواره مسیرهایی برای انتخاب وجود دارد و نتایج حاصل از آن انتخاب را باید پذیرفت و اگر نتیجه خوب و مطلوب نبود با تغییر مسیر میتوان به نتیجۀ دلخواه رسید.
خواندن کتاب جزیره هزار داستان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به نوجوانان علاقهمند به کتابهای متفاوت پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب جزیره هزار داستان
««در طول ساحل به راه میافتی. ماسهها آنقدر نرم و داغاند که کف پاهایت را میسوزانند و مجبور میشوی از لبۀ آب که ماسههای خنکتری دارد، حرکت کنی. میروی و میروی انگار ساحل تمامی ندارد. تو هم بهشدت گرسنه و تشنهای. بهطوریکه بهزحمت قدم برمیداری. یکباره متوجه میشوی که از میان ماسههای نرم زیر پایت، آب قلقل میزند و بیرون میپرد. فکر میکنی حتماً چیزی آن زیرهاست.»
حجم
۱۵٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۴۸ صفحه
حجم
۱۵٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۴۸ صفحه