کتاب انسان شناسی
معرفی کتاب انسان شناسی
کتاب انسان شناسی نوشتهٔ مارک اوژه و ژان پل کولن و ترجمهٔ ناصر فکوهی است و نشر نی آن را منتشر کرده است. این اثر مقدمهای برای ورود به جهان علم انسانشناسی است.
درباره کتاب انسان شناسی
انسانشناسی امروز در ایران و در جهان، بیش از هر علمی در مرکز توجه قرار دارد و درعینحال و بهشکلی متناقض باز هم بیش از هر علمی موردتهدید است. دربارهٔ اینکه چنین موقعیتی استثنایی را باید برای این علم امتیازی به شمار بیاوریم یا خطر و کاستی، میتوان مباحث زیادی مطرح کرد و بخش بزرگی از مجادلات و مناقشات جهانی میان نظریهپردازان این علم، چه میان خود آنها و چه میان آنها با سایر علوم انسانی و حتی علوم دقیقه، به همین امر برمیگردد. شهرت علم انسانشناسی بهصورت مثبت و در مواردی بهصورت منفی همواره حتی برای کسانی که کمترین آشنایی را با آن دارند، مسئله ایجاد میکند. انسانشناسی در مرکز علاقهمندیهای بیشماری قرار دارد؛ زیرا تنها رشتهای است که میتواند در پیچیدگی رو به افزایش جهان امروز، ادعای بینشی چندگانه داشته باشد و پلی ارتباطی میان فرهنگهای مختلف و شاخههای متفاوت هر یک از این فرهنگها باشد. انسانشناسی بنا بر تعریف، رشتهای بینرشتهای و دایرةالمعارفی است، اما همین نکته نیز میتواند نقطهضعفی برای آن بهشمار بیاید؛ زیرا آن را غیرتخصصی مینمایاند. انسانشناسان با تخصصیکردن کار خود و با پیوندخوردن به یک یا دو رشته بیرون از حوزهٔ کار خویش و نه با تمام رشتهها توانستهاند این مشکل را تا اندازهٔ زیادی حل کنند. کتاب انسان شناسی شامل ۶ فصل است که عبارتند از فصل اول: «درک جهان معاصر»، فصل دوم: «موضوعهای انسانشناسی»، فصل سوم: «زمین تحقیق»، فصل چهارم: «خوانش»، فصل پنجم: «نوشتار» و فصل ششم: «پشت سر گذاشتن بدیلهای انحرافی».
خواندن کتاب انسان شناسی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به علاقهمندان به آشنایی با رشتهٔ انسانشناسی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب انسان شناسی
«تحلیل انسانشناختی بهناچار تحلیلی ساختاری، تطبیقی و با قابلیت تعمیمی بیشتر از گردآوری موارد خاص است. افزون بر این، پیشداوریهای هستیشناختیای هستند که بازنماییها و عملکردها، معانی و کارکردها را با یکدیگر در تضاد قرار میدهند و نظامهای نمادین صرفاً تا جایی کارا هستند که در آن واحد هم معنا بدهند و هم کارکرد داشته باشند؛ برای تأثیرگذاری بر جهان باید به آن معنا داد. بنابراین باید در آنِ واحد هم منطقهای اجتماعی را به کار گرفت و هم ساختار آنها را. از سالهای دهه ۱۹۷۰، انسانشناسان فمینیست نشان دادهاند که در توصیفهایی از جهان که در آثار کلاسیک انسانشناسی ارائه شدهاند کمابیش همواره از دیدگاه مردانه نوشته شدهاند. بیشک در این مورد میتوان از یک انحراف و پیشداوری سخن گفت که تصحیح آن بر عهده انسانشناسی معاصر است. به همین صورت، نمیتوان منطقاً واقعیت خاصگراییهای محلی را در برابر خیالپردازی در مورد جهانشمولیتی قرار داد که لزوماً دانشمندان بتوانند ابداعش کنند. هدف غایی انسانشناسی توضیح تنوعی است که در واقعیتهای انسانی مشاهده میشود و مطالعه برای تنوع به ناگزیر شامل شباهتها و جهانشمولیتها نیز میشود. اگر تنوع توصیفهای خاص، که در یک روایت سیال گرفته شدهاند و در آن نقشها دائماً بازتوزیع میشوند، هرگونه تعمیمدادن و هرگونه مقایسه را ناممکن میکرد، دیگر انسانشناسی چندان ارزشی نمیداشت. البته ممکن است که تأکید بر نظموترتیب و امور ثابت، متکی بر قابلیت یک مؤلف به همسازکردن اطلاعات واقعی زیادی باشد که در اختیار داشته و آنها را در یک چارچوب فکری عام منظم کرده است. اما همواره با چنین موردی سروکار نداریم. هر استدلالی موضوع جدال و مناقشهای میان افراد حرفهای در چارچوبی است که هابرماس به آن موقعیت کلامی آرمانی یعنی عملکردی میگوید که در آن صرفاً جستوجوی حقیقت میتواند بهمثابه چشمانداز مطرح باشد. این بحث، بر پایه خوانش کاملا دقیقی از متون و مقایسه آنهاست که امکان میدهد به سنجش و ارزیابی کار یک مردمنگار یا یک انسانشناس دست بزنیم.»
حجم
۱۱۸٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۳۵ صفحه
حجم
۱۱۸٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۳۵ صفحه