کتاب او؛ برشی از زندگانی حضرت محمد (ص)
معرفی کتاب او؛ برشی از زندگانی حضرت محمد (ص)
کتاب او؛ برشی از زندگانی حضرت محمد (ص) نوشتهٔ سینا عباسی هولاسو است. انتشارات گیوا این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. او؛ برشی از زندگانی حضرت محمد (ص) داستانی گیرا و خواندنی و از زندگی محمد رسول خدا (ص) از زبان مکانها، دوستان، دشمنان، حوادث و ... با قلمی و روایتی بسیار دیگرگونه؛
درباره کتاب کتاب او؛ برشی از زندگانی حضرت محمد (ص)
درباره کتاب او؛ برشی از زندگانی حضرت محمد (ص) روایت داستان زندگی رسول عربی است و نویسنده به نحوی عمل کرده که بدون تردید در نوع خودش متمایز و شیرین است. این کتاب به روایت اول شخص است و از زبان افرادی چون عمر بن خطاب، ابوذر غفاری، ابوبکر، سلمان، اوب قیس، ابوسفیان، عمرو بن جحاش، قیصر روم، نجاشی، خسرو پرویز ایران.
خواندن کتاب او؛ برشی از زندگانی حضرت محمد (ص) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران سرگذشت پیامبر پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب او؛ برشی از زندگانی حضرت محمد (ص)
«من جزیره العربم. بخشی از جغرافی تاریخ. شبه جزیرهای در جنوب غربی آسیا. پهناورترین شبه جزیره جهانم. با آب و هوایی سخت خشک؛ به جز قسمت کوهستانیام که در شرق و جنوب غربیام قرار گرفتهاند که بارش سالانه قابل توجهی دارند، بیشتر قلمروم از برکت باران محروماند. در من که یک جغرافی خشک لم یزرع بیش نیستم، گاهی آب قیمت جان مییابد. قناتهایی که در سینهام هستند گاه عجیب خسیساند. تمدنی هم اگر در من پا میگرفت در کنار بندی بود که آبهای جاری در میان دو کوه را در پشت خاکی خویش متوقف و ذخیره میکردند. همین جدال برای به دست آوردن آب با حفر قنات و یا نگاه داشتن آبهایی که هر از گاهی جاری میشدند، باعث شده بود که صاحبان این تمدنها هنر این علم را به حد اعلایی داشته باشند. در من خبری از کوههای مرتفع نیست. تنها در مرکز و جنوب غربیام، جبل دیده میشوند. کوههای کم ارتفاعی که عرب آنها را اینگونه مینامد. دامنههایی که آب و هوایی را میتوان در آن تجربه کرد که روزهایش بسیار گرم و سوزان است و شبهایش دما تا چند درجه زیر صفر هم سقوط میکند. همین شرایط جوی زیست را در این قسمتها غیر قابل تحمل کرده است. آبهای خلیج فارس، دریاهای عمان و عرب در مشرق، اقیانوس هند و خلیج عدن در جنوب و دریای سرخ در غرب حصار آبیام را تشکیل میدهند. بخش شمالی و غربیام حجاز نام دارد. سرزمین کوهستانی با بیابانهای پوشیده از سنگلاخ. بس که خشک و خشنم نظر هیچ امپراطوری را برای تصرفم متوجه خویش نمیکردم.
مکه و مدینه همچون دو نگینی بر تارک من میدرخشند. "مکه نخستین خانهای که برای مردم قرار داده شده است که پر برکت است و مایه هدایت جهانیان" (آلعمران/96) تاریخ پر شکوهی پشت سر من نشسته است، که اگر دنبالش کنی در یک نمونه از آن به ابراهیم بتشکن خواهی رسید.
وی که به فرمان خداوند، اسماعیل آن ذبیح بزرگ را به همراه مادرش هاجر روانه این سرزمین میکند. سرزمین بیآب و علفی که بوی نیستی میداد. دره عمیقی که آبشخور مرگ بود. از اقبال من پرده دیگری از این نمایش اعجازگونهای که ما بین خداوند و ابراهیم خلیلش در جریان بود، میبایست که اینجا رقم بخورد. چرا که خواست الهی بر این بود. دستور قاطع بود و روشن. جای هیچ تردیدی نبود. باید تسلیم محض بود تا چرایی در کار نباشد. برای من چه شگفتانگیز است که در خاکم که حتی هراس زیستن در اندام خشک و خشن و تیز خارها هم رسوخ کرده بود به تماشای روییدن و بالیدن و به شکوفه نشستن دیگری بنشینم.
هاجر پیش از آنکه کنیز ساره باشد، کنیزی پادشاه مصر را میکرد. زمانی فرا رسید که مردمان عین الشمس بر پادشاه خود شوریدند. هاجرِ کنیز، برده نیز شد. این بار به پادشاه جدید فروختنش. برای همین زمانی که او قدرت یافت و سپاهیان مسلمان را به فتح مصر روانه کرد به آنان چنین فرمان داد که بر مردم مصر سخت نگیرند، چرا که هاجر از آنان است. ابراهیم خلیل گذرش به مصر افتاد. پادشاه مصر نیز هاجر را به ساره بخشید. اینگونه هاجر وارد ماجرای توحیدی ابراهیم شد. ساره فرزنددار نمیشد، به خواست خویش هاجر را به ابراهیم بخشید. اسماعیل به دنیا آمد.»
حجم
۱۹۶٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه
حجم
۱۹۶٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه