کتاب برگرفته از یک رویا
معرفی کتاب برگرفته از یک رویا
کتاب برگرفته از یک رویا نوشتهٔ توماج کریمیان است. انتشارات متخصصان این رمان معاصر ایرانی را منتشر کرده است.
درباره کتاب برگرفته از یک رویا
کتاب برگرفته از یک رویا حاوی یک رمان معاصر ایرانی است. گفته شده است که اتفاقات این اثر، مربوط به باورهای بسیار کهن ابتداییترین اقوام حاضر در آمریکای جنوبی است. این رمان در حالی آغاز میشود که متوجه میشویم آخرین چهارشنبهٔ ماه آوریل است و مه غلیظی در محلهٔ «پیر لارُسا» جولان میدهد. با توقف اتوبوس در ایستگاه، مرد جوان سوار شد و جایی برای نشستن پیدا کرد. بیحوصلهتر از آن بود که توجهی به اجرای نوازندهٔ دورهگرد داخل اتوبوس بکند. مانند دیگر روزهای هفته با اتمام کارش در این ساعت، بهسمت خانه برمیگشت. چند سالی میشد که در شرکتی به نام «ویلیام - راندا» مشغول به کار بود. بیست دقیقه طول کشید تا اتوبوس با عبور از پل «رامون» به ایستگاه «کارولینا» برسد. این شخصیت کیست؟ ماجرا چیست؟ این رمان را بخوانید تا بدانید. این رمان در ۱۳ فصل و به قلم توماج کریمیان نوشته شده است.
خواندن کتاب برگرفته از یک رویا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب برگرفته از یک رویا
«همه شواهد حاکی از این بود که کاوینگتون به نتیجه دلخواهش دست یافته و برای پیدا کردن بووانیتا دیگر نیازی به حضور تد ندارد. از بابتی خیالش آسوده بود چون دیگر الزامی در همکاری با او نداشت اما از طرفی، برنامه کاوینگتون در روزهای آینده کمی نگرانش میکرد. بدون واکنش خاصی لحظاتی را فقط به تماشای برگهٔ کاغذ گذراند. با توجه به شناخت نسبی که از کاوینگتون پیدا کرده بود از ابتدا زیاد به کارش در آنجا خوشبین نبود اما در عین حال نتیجهای این چنین را نیز متصور نمیشد. بهخاطر آورد که یکی از سیزده بخش مورد توافق قرارداد، عدم رضایت و فسخ به اختیار بود که شامل هر دو طرف میشد. پس تمام وسایل شخصیاش را برداشت و به قصد خروج از شرکت، اتاق را ترک کرد. میخواست برای آخرین بار او را ببیند و حرفهایی را که در نخستین دیدارشان گفته بود به او یادآوری کند ولی لحظاتی بعد پشیمان شد و بهتر دید که حتی بدون خداحافظی از آنجا خارج شود. آرام بود. حتی با اینکه برای اولین بار در طول زندگیاش از کاری اخراج میشد، احساس بدی نداشت. دیگر نگرانیهای حاصل از برخورد با کاوینگتون تمام شده بود. در این میان تنها یک چیز ذهنش را مشغول میکرد؛ «چرا باید در این مدت کوتاه با شخصی مثل او آشنا میشد، به آسانی در شرکتش استخدام و سپس ظرف مدتی کوتاه طعم اخراج از آنجا را میچشید؟» هنوز نظری در این باره نداشت. هیچ جوابی در مدت حضورش در آنجا بهدست نیاورده بود، تنها و تنها حدسیاتی که زاییده ذهن خودش بود. اما در این بین تردیدی نداشت گذر زمان به بهترین شکل همه چیز را برای او آشکار خواهد کرد. پیشتر هم تجربهاش کرده بود؛ «اتفاقاتی که در لحظه، باعث اندوه و احساس شکستش شده بودند و بعدها به عنوان رویدادی مثبت و مهم از آنها یاد میکرد که بدون حضورشان در زندگیاش، هیچگاه به شرایط دلخواهش نمیرسید.» بعد از گذشت یک ساعت به خانه برگشت و مستقیم به سراغ نوشتههایش رفت. بررسیهایش از دفترچه و رویاها، همچنین تمام تجربیات و اتفاقات چند وقت اخیر را به دفتری منتقل میکرد. ساعتی را به مرور آنها گذراند تا که به رویای آخرش رسید؛ «قلب دو کوه را پیدا کن!» دو کوه؟! در کاوش رویای آخرش، بیوقفه در حال فکر به این کلمه بود. لحظهای شروع به ورق زدن دفترش کرد در حالی که زیر لب، واژه دو کوه را تکرار میکرد به دنبال مطلبی در صفحات قبلی بود. به صفحه مورد نظرش رسید و با صدای بلند شروع به خواندن کرد؛ «نقشه بزرگ بود و مساحتی فراتر از بووانیتا را در خودش جای میداد. جزئیات به طرزی باور نکردنی شبیه به آنجا بود. فقط در این بین موضوعی توجهام را جلب کرد؛ حضور یک کوه با شکلی نامتعارف، همراه با دو قلهٔ همشکل و هماندازه که در سفرم به آنجا، کوهی با چنین شمایلی ندیده بودم. با توجه به اینکه با یک راهنمای خبره، کل منطقه را گشتیم و به همچین کوهی برخورد نکردیم، دیدن آن در نقشه قدیمی برایم تعجبآور بود.»»
حجم
۲۱۹٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۳۵ صفحه
حجم
۲۱۹٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۳۵ صفحه