کتاب جیرجیرک یا مورچه؟
معرفی کتاب جیرجیرک یا مورچه؟
کتاب جیرجیرک یا مورچه؟ نوشتۀ زهرا شهرکی عین علی در انتشارات کتابداران به چاپ رسیده است. این کتاب در حوزۀ خودیاری و توسعۀ فردی قرار دارد و میخواهد با تلنگرهایی برای یافتن خویشتن و نجات همۀ «من»های در حال انقراض، خواننده را به هشیاری و بیداری سوق دهد.
درباره کتاب جیرجیرک یا مورچه؟
کتاب جیرجیرک یا مورچه؟ با موضوع انگیزشی، خودیاری و توسعۀ فردی تلاشی برای یافتن خویشتن است. نویسنده میگوید هنگامی که «منِ» خویش را یافتم، در آستانهٔ انقراض بود. بدون اینکه او را درست شناخته باشم و درک درستی از حضورش داشته باشم، هر کدام در تنهایی خویش مشغول گذران زمان بودیم و از هم غافل. او این کتاب را برای نجات خود و همهٔ «من»های در حال انقراض نوشته است. او میگوید همین حالا صدای درونم را میشنوم که از من متشکر است. او از خواننده میخواهد که به «من» خویش گوش فرادهد؛ زیرا حرفهای خوبی برای گفتن دارند.
نویسنده، خواندن این کتاب را به همه توصیه میکند و اطمینان دارد که با خواندنش متعجب خواهند شد، گاهی اشک خواهند ریخت، زمانی را در حیرت و گاهی در بهت به سر خواهند برد و در نهایت به تسلیم و باور خواهند رسید.
در طول این سفر، شما در حال هیپنوتیزم هستید. خویشتن خویش را رها سازید و به دست نیروی ناهشیار ذهن بسپارید.
عنوان فصلهای این کتاب عبارتاند از:
سفر به اعماق درون
همه چیز درباره مورچه
همه چیز در باره جیرجیرک ها
قصهٔ زندگی ما
«منِ» پرورش یافتهٔ من
جیرجیرک درونتان را کشف کنید!
چه می خواهیم؟ چه می شود!
الگوهای پرورش «منِ» ما
وفای به عهد یا خیانت؟!
حقیقت قصهٔ ما
راز موفقیت کلونی ها
به داد منِ خویش برسید!
جیرجیرک یا مورچه؟ مسئله این است!
معجزهٔ زندگی
خواندن کتاب جیرجیرک یا مورچه؟ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
به همۀ دوستداران کتابهای خودیاری، انگیزشی و توسعۀ فردی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب جیرجیرک یا مورچه؟
«تصور کنید امشب به خواب می روید و صبح در حالی چشم هایتان را باز می کنید که در یک سیارهٔ دیگر هستید؛ شما قادر به دیدن خویش نیستید زیرا حجم ندارید و در لامکان قرار گرفته اید. چه وهم انگیز و راز آلود! در جایی فرو آمده اید که تنها توصیفش را شنیده اید.
به اطراف می نگرید سراسر دشت و درخت و جنگلی بی انتها، تماشایی و بکر! هیچ رد پایی روی خاک نیست و اثری از موجود دیگری به چشم نمی خورد.
چشم هایتان را ببندید و گوش کنید. صدای قل قل آب از دل کوه و آواز ملایم وزیدن نسیم را می شنوید که آرام در حال تاب دادن آفتابگردان هاست. صبر کنید مثل اینکه صدایی آشنا به گوش می رسد! قبلا آن را شنیده اید اما چندان اعتنا نکرده اید. انگار اینجا هم رگه هایی از حیات وجود دارد، پس اضطرابتان کاسته می شود. یک سوال ذهنتان را به خود مشغول ساخته است؛ من کجا هستم؟ اینجا کجاست؟ صدا را دنبال می کنید شاید به دنبال آن نشانه های دیگری از حیات بیابید؛ زمان نمی گذرد و موجودیتی نیست. این پایین چه خبر است؟ درست زیر پایتان. یکباره شوق سراپایتان را فرا می گیرد. خودمانیم! تا به حال از دیدن یک دسته مورچه تا به این حد شادمان شده بودید؟ انگار در حال هیپنوتیزم هستید. حس ندارید پس چیزی را لمس نمی کنید، در حالتی بین خواب و بیداری به سر می برید و هنوز نه نام دارید، نه وجود، نه شکل و حجم! درست است، شما هنوز به عنوان انسان خلق نشده اید؛ بالاخره متوجه شدید. اینجا بهشت است مکانی که برای اولین بار آدم خلق شد و بعد به زمین هبوط کرد، در حالتی وهم انگیز و سرشار از بهت چند قدم برداشته و با خود می اندیشید به محض بیدار شدن، دربارهٔ این خواب رویایی و این سفر ماجراجویانه با دوستان و همکاران و اعضای خانواده سخن خواهید گفت و مشغول ثبت همهٔ لحظات این رویا می شوید. اما آیا مطمئن هستید که این یک خواب است؟! در دست باد به این طرف و آن طرف می روید؛ سبک و بی وزن و درست مقابل یک جهت نما فرود می آیید!
«به طرف کارگاه پالایش روح». به خود می نگرید و از خود می پرسید «روح»؟ پس من روحی هستم که هنوز جسم ندارم؟ دو زاری تان می افتد! پس به این دلیل قادر به دیدن خویش نبودم؟ کمی دستپاچه شده و به سختی بر دلهرهٔ خویش فائق می گردید؛ بعد با نگاه کنجکاوانه و کارآگاه مانند، سعی می کنید راز سر به مهر این سفر جادویی را کشف کنید! بیشتر دقت کرده و آرام آرام به خود نزدیک می شوید انگار در حال تماشای یک اثر هنری هستید! با خود می اندیشید؛ وای چه شکوهی و چه شگفتی! چه اهورایی و تماشایی است!»
حجم
۵۵٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۹۳ صفحه
حجم
۵۵٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۹۳ صفحه
نظرات کاربران
اسم خنده داری داره🫢😹