کتاب ستاره آمریکایی
معرفی کتاب ستاره آمریکایی
کتاب ستاره آمریکایی نوشتهٔ جکی کالینز و ترجمهٔ لیلی شمس آبادی است. انتشارات نسل روشن این رمان انگلیسی درمورد ۲ ستارهٔ سینمای هالیوود را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب ستاره آمریکایی
گفته میشود که رسانهها همیشه تصویری اغراقشده و غیرواقعی از ستارههای هالیوود به نمایش میگذارند، اما شما خودتان تابهحال از خود پرسیدهاید که زندگی چنین افرادی واقعاً چگونه است؟ جکی کالینز در کتاب ستاره آمریکایی، قصهٔ ۲ ستارهٔ سینمای هالیوود به نامهای «نیک» و «لارن» را تعریف میکند که با وجود آنکه زندگیشان بینقص و آرمانی به نظر میرسد، چیزی در زندگی کم دارند؛ همدیگر را. آنها خوشبخت نیستند؛ زیرا نمیتوانند طعم عشق را بچشند و به همین دلیل، ثروت و شهرت هم برای آنها اهمیت خود را از دست میدهد. کتاب ستاره آمریکایی روایت یک جدایی تراژیک و عشقی حسرتآمیز است. نیک و لارن شخصیتهایی هستند که در جوانی و تا پیش از رسیدن به شهرت، عاشق یکدیگر بودند. لارن متعلق به خانوادهای نسبتاً مرفه بود. در مقابل او، نیک، جوانی جذاب بود که از نظر خانوادگی در شرایطی نامناسب قرار داشت. پدر نیک، الکلی و بیمسئولیت بود؛ بنابراین تمام تلاش نیک آن بود که از دست او بگریزد و ارتباط خود را با خانوادهاش قطع کند. در نتیجه، خانوادهٔ لارن هیچگاه اجازه ندادند دخترشان با کسی چون نیک وصلت کند. این موضوع، سرآغاز جدایی آنها بود. با وجود آنکه نیک و لارن به ستارههای هالیوود بدل شدند، هیچوقت نتوانستند عشق خود را فراموش کنند و بخشی از وجودشان برای همیشه در گذشته جا ماند.
شخصیتهای کتاب ستارهٔ آمریکایی، اگرچه افرادی هستند که توانایی دستیافتن به هر چیزی را دارند و میتوانند به هر شکلی که میخواهند، زندگی کنند، همواره احساسی سرشار از نوستالژی، حسرت و سرخوردگیْ مانع آنها از رسیدن به خوشبختی میشود.
خواندن کتاب ستاره آمریکایی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر انگلستان و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
درباره جکی کالینز
ژاکلین جیل کالینز، رماننویس و هنرپیشهٔ انگلیسی بود. او در سال ۱۹۸۵ میلادی به لسآنجلس در آمریکا نقلمکان کرد و بیشتر دوران حرفهای خود را آنجا گذراند. او ۳۲ رمان نوشت که همگی در فهرست پرفروشترینهای نیویورک تایمز قرار گرفتند. کتابهای جکی کالینز بیش از ۵۰۰ میلیون نسخه فروخته و به ۴۰ زبان ترجمه شده است. رمان «ستاره آمریکایی» یکی از آثار اوست.
بخشی از کتاب ستاره آمریکایی
«آنها همراه دکتر سوار ون شدند. در راه بیمارستان، نیک دربارهٔ لورن فکر کرد. با او تماس نگرفته بود. آیا لورن از دستش عصبانی میشد؟ ولی قطعاً اگر دلیل زنگ نزدنش را برایش توضیح میداد، میپذیرفت. از خود میپرسید، پدر و مادر لورن چه برخوردی با او داشتهاند. دلش برای لورن تنگ شده بود و نمیتوانست برای دیدنش منتظر بماند. در بیمارستان، نیک و هارلان داخل اتاق انتظار نشسته بودند، در حالی که ریتامی و دکتر فرمهای پذیرش لوک را پر میکردند. هارلان به برادر ناتنیاش خیره شده بود.
ـ «متشکرم نیک!»
ـ «تو امروز خیلی کمک کردی.»
هارلان با خجالت شانههایش را بالا انداخت.
ـ «هی، من که کاری نکردم.»
معدهٔ پریمو از شدّت گرسنگی صدا میداد. ریتا خیلی دیر کرده بود، خیلی؛ پس کدام گوری بود؟! تلوتلوخوران از جایش بلند شد. سوسکی که کنار تخت بود را از بین برد و از کابین خارج شد. دوباره به داخل برگشت. قوطی نوشیدنی را برداشت و به فکر فرو رفت. بعد از ده دقیقه دوباره بیرون رفت و در کابین بچهها را باز کرد. هیچکس آن اطراف نبود.
ـ «بقیه کجان؟ پس شام من چی میشه؟»
او متوجه شد که ون سر جایش نیست. زیر لب گفت: «خداوندا!»
به سمت کابین اصلی رفت. ماده سگ با بچههایش کجا رفته بود؟ او تاوان دیر کردنش را خواهد داد. هیچکس نمیتوانست چنین رفتاری با او داشته باشد. هیچکس نباید پریمو را منتظر نگه دارد.
لوک مجبور بود در بیمارستان بماند. ریتا گفت: «چارهای نیست، لوک امشب اینجا میمونه.»
نیک گفت: «اگه بخوای میتونم پیشش بمونم.»
ـ «نه تو باید برگردی، اگه پریمو ببینه ونش نیست، خیلی عصبانی میشه.»
ـ «نمیتونم بدون تو و لوک برگردم.»
هارلان به آنها پیوست.
ـ «راست میگه مامان، ما هم میمونیم.»
ریتا حوصلهٔ بحث کردن نداشت.
ـ «هرطور میلتونه.»
نیک گفت: «من یه متل ارزون این اطراف میشناسم، میتونیم شب رو اونجا بگذرونیم.»
ریتا گفت: «با پریمو چیکار کنیم؟»
ـ «من صبح با جویی تماس میگیرم و میگم بره به پریمو جریان رو بگه.»
ـ «باشه، تو و هارلان برین متل، من همینجا میمونم.»»
حجم
۴۴۰٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۶۱۶ صفحه
حجم
۴۴۰٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۶۱۶ صفحه