کتاب دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد
معرفی کتاب دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد
کتاب الکترونیکی «دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد» نوشتهٔ شهرام رحیمیان در انتشارات نیلوفر چاپ شده است. این رمان خوشخوان دربارهٔ اتفاقات سیاسی زمان دکتر مصدق است و زندگی دکتر نون زندگی خودش با زنش ملکتاج را نیز در خلال این اتفاقات روایت میکند.
درباره کتاب دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد
این اثر رمانی تاریخی و سیاسی است که به شکل جریان سیال ذهن روایت میشود. رمان دکتر نون از زبان دکتر نون که معاون دکتر مصدق است داستان اتفاقاتی را که برای خودش و زنش، دکتر مصدق، دکتر فاطمی و بسیاری دیگر از افراد در زمان نخستوزیری دکتر مصدق و پیش و پس از آن رخ داده را بازگو میکند. بیشتر این بازگوییها بهصورت تکگویی و در ذهن دکتر نون صورت میگیرد. در جریان کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ دکتر نون دستگیر میشود و تحت شکنجههای سختی قرار میگیرد ولی بهخاطر ارادت بسیار زیاد و خدشهناپذیری که به دکتر مصدق دارد، حاضر به مصاحبه علیه او نمیشود. رمان دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد تنها یک رمان سیاسی نیست و دکتر نون در لابهلای صحبت از اتفاقات سیاسی آن دوران، زندگی عاشقانهٔ خودش و ملکتاج را نیز شرح میدهد و درنهایت همین عشق است که او را بر دوراهی قرار میدهد و تصمیمگیری را برایش سخت و ناگوار میکند.
کتاب دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
ابن اثر به علاقهمندان به رمانهای تاریخی و سیاسی و جریان سیال ذهن پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد
«وقتی سرم رو بالا آوردم، مرد تکیه بر عصای شیری رنگ به شکاف بین کاشیهای مغازه مانده بود. گفتم: چهارپایه بیارم که بشینین؟! ساعت مچی را به سمت من دراز کرد و گفت: این ساعت از روزی که مصدق مُرده، حتی یک ثانیه هم جلو نرفته، ایکاش میتونستم زمان رو به عقب ببرم، اونقدر که بتونم از مصدق دفاع کنم، اما نمیشه. به لباسهام نگاه کن، آقای مصدق همیشه این لباس رو میپوشید، با همین پارچه و همین دوخت. ای کاش مصدق میشدم، یا حتی یکبار دستش رو محکم فشار میدادم و میگفتم من پشت شما ایستادم، و هر کاری انجام بدی درسته. اما من فقط توی سطرهای کتاب شمارو پیدا کردم، توی عکسهای سیاه و سفید با صورت لاغر و خیلی تنها، مردی که برای خاکش خودش رو به آب و آتیش زد. ولی ما پشت کردیم بهش.
فکر میکنم زندگی مثل ساعت نیست، زمان یک برنامه برای مسخره کردن ما آدمهاست، زندگی رو از هر کجا بخوای میتونی شروع کنی. لا به بلای حرفهایی که میزدم، حواسم بود که همیشه اطرافش را بررسی میکند، گفتم: دنبال کسی میگردید؟! گردنش را به سمت من دراز کرد و مخفیانه چیزی را در گوشم نجوا کرد، من چیزی جز صدای شکسته و غمناک نشنیدم، میخواستم بگوییم، چی؟! با عصایش محکم به پاییم ضربه زد و من حرفم را خوردم. گفت: بخوان: «من فکر میکردم فقط قهرمانا احمقن، اما حالا میبینم انگار خیانتکارام از حماقت چیزی از قهرمانا کم ندارن.» میفهمی؟! ما همه یکجور «محسن» هستیم، «محسن نون»، البته فرقی نمیکنه، شاید هم شبیه دکتر باشیم. اما هرچی هستیم، خودمون نیستیم، شبیه یک رویا هستیم که توی ذهن و رویایی دیگران زندگی میکنیم، اگر همه بگن ما یک خائن هستیم، ما چی هستیم؟! حتی اگر نباشیم، دنیا مارو اینطوری میشناسه.»
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۸۳
تعداد صفحهها
۱۰۹ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۸۳
تعداد صفحهها
۱۰۹ صفحه
نظرات کاربران
کتاب قشنگی بود ، یه غمی خاصی داشت ... من چندجای کتاب یهو زدم زیر گریه ... 🥲 از عشق هایی که حیف میشن ...
عالییی بود شیوه نگارش متنش جوری بود که به سلیقه خواننده بستگی داره و ممکنه خیلی ها خوششون نیاد ولی یه مقدار که پیش برید عادت میکنید در کل به نظرم داستان زیبا و غمگینی بود
عالی عالی عالی... پر از کشش و تعلیق که مخاطب رو با خودش همراه میکنه و چقدر در ابتدای داستان تو آگاه هستی با چه نویسنده ی کار کشته ای روبرو هستی برای ادامه داستان بهت اطمینان میده
«سرکار چرا نمیفهمید زنم نمرده ، زنم وقتی می میره که منم مرده باشم» یک عاشقانه گیرا اما غم انگیز که شمارو تا آخر با خودش همراه میکنه
کوتاه و زیبا بود. و البته دردناک....
واقعا کتاب رو خیلی دوست داشتم. متنش روون بود و صمیمی و احساس شخصیت اصلی رو خوب نشون میداد و در کل موضوعی که بهش پرداخته شده بود برای من جذاب بود.
جالب بود و بسیار غمگین