دانلود و خرید کتاب شصت و سه احمد الجندیل ترجمه سیدمحمود عربی
تصویر جلد کتاب شصت و سه

کتاب شصت و سه

دسته‌بندی:
امتیاز:
۱.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب شصت و سه

کتاب شصت و سه نوشتهٔ احمد الجندیل و ترجمهٔ سیدمحمود عربی است. انتشارات آناپل این رمان را که روایت طنزآمیزی از فساد اداری و نظام‌مند کشور سوریه است، روانهٔ بازار کرده است.

درباره کتاب شصت و سه

کتاب شصت و سه داستان معلم شریف و زحمتکشی است که برای گرفتن حکم بازنشستگی‌اش دچار دردسر می‌شود. این رمان طنز از آثار ادبیات معاصر کشور سوریه به شمار می‌رود. «ولید عبدالعظیم» که در ۶۳سالگی خود را بازنشسته کرده، وقتی به ادارهٔ آموزش‌وپرورش می‌رود تا حکم و پاداشش را بگیرد، می‌فهمد پرونده‌اش نقص دارد؛ نقصی که به‌این‌راحتی حل‌‌شدنی نیست. حکم فعالیت او در یکی از مدارسی که سال‌ها پیش آنجا معلم بوده، هنوز به اداره ارسال نشده و برای تکمیل پرونده و صدور حکم باید مدارک خدمت در این مدرسه هم در پرونده باشد. مشکل اینجاست که آن مدرسه در شهر دیگری قرار دارد و الان اوج شیوع ویروس کرونا است؛ به‌همین‌دلیل دولت مقررات منع رفت‌وآمد بین شهرها را وضع کرده و رفتن به شهر دیگر برای دریافت حکم خدمت آسان به نظر نمی‌آید. خانم معاون از او می‌خواهد با مدیر صحبت کند تا راه‌حلی را برای مشکل او بیابند. مدیر با شنیدن حرف‌های ولید به او می‌گوید که حتماً باید نامهٔ آن مدرسه را نیز داشته باشد و هیچ راه دیگری وجود ندارد. ولید که موجی از نگرانی و ناراحتی را تجربه می‌کند، به پیشنهاد مدیر به دکهٔ عریضه‌نویس نزدیک اداره می‌رود و از او می‌خواهد برایش یک متن درخواست بنویسد. ماجرا پیچیده‌تر از این‌هاست؛ چراکه عریضه‌نویس کارشناس ماهری را به ولید معرفی می‌کند تا کارهایش را با دقت بیشتری انجام دهد، اما پیشنهاد کارشناس به ولید، او را ناامیدتر از قبل راهی خانه می‌کند. کارشناس به ولید می‌گوید نوشتن متن درخواست یک میلیون دینار برای او خرج دارد؛ پولی که بخشی از آن سهم کارشناس و بقیه‌اش سهم خانم معاون و آقای مدیر است و اگر نمی‌تواند این پول را تأمین کند، باید خودش رنج و خطر سفر در کرونا را به جان بخرد و راهی شهر دیگری شود. هیچ راه دیگری نیست.

خواندن کتاب شصت و سه را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر سوریه و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب شصت و سه

«ای «ولید عبدالعظیم» ذهن و فکرت را از دغدغه‌های زندگی رها کن، سنگینی چندین ساله را از شانه هایت بر‌ زمین گذار، شصت‌و‌سه سال است که همچنان در تکاپو و جست‌وخیزی و آرامش نداری، در راهروهای دور و دراز فرصت‌ها در جست‌و‌جویی چه هستی؟!، بر فرض و گمان‌ها لگدی بزن و آن‌ها را از خودت دور کن، بگذار کارها آن‌طور که می‌خواهد پیش برود، تو با اشعار «متنبی» «بحتری» و دیگران قدرت از بین بردن این همه تیرگی و بیدادگری را نداری، تو توان آن را نداری که شکوه و عظمت پوسیده وکرم خورده‌ی انسانی را با «علم بدیع» و «معانی» به او بازگردانی.

خود را این خودشیفتگی که در آن گرفتار شده‌ای رها کن، ‌ای «ولید عبدالعظیم»؛ دنیا به سوی قهقرا می‌رود، پس خودت را خسته نکن. ماشین جاده را در می‌نوردد و فاصله‌ها را پشت سر می‌گذارد، در سمت چپ و پشت سر راننده نشستم، در کنارم نوجوانی نشسته بود که نشانه‌هایی از دارایی و سرخوشی داشت. در کنار راننده، پیرمردی نشسته بود که چشمانم مجذوب چهره‌اش شده بود، ریشی سفید و مرتب داشت، و عینک مقداری چهره‌اش را متین و آرام کرده بود. وقتی ماشین به راه افتاد، صدای آرام او را شنیدم که حمد و سپاس خدا می‌گفت.

ماسکم را درست کردم، و نگاهم را به پنجره دوختم. افکارم بر روی زمین برهوتی که از آن عبور می‌کردیم در گشت‌وگذار بود. در ابتدای راه، سکوت بر فضای ماشین سایه افکنده بود، کمی که گذشت، زمزمه‌ای میان راننده و پیرمردی که در کنارش نشسته بود، به گوش می‌رسید. کمی صدا بلند شد، از قرار معلوم درباره وضعیت فعلی کشور صحبت می‌کردند، و از صدای بلند راننده فهمیدم که از وضعیت کشور بسیار آزرده‌خاطر است و تمامی کسانی که مسبب این وضع هستند را به باد نفرین وناسزا گرفته است.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۵۴۵٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۰۸ صفحه

حجم

۵۴۵٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۰۸ صفحه

قیمت:
۲۰,۲۰۰
تومان