دانلود و خرید حکایت دولت و فرزانگی ترجمه زینب سادات موسوی معلم
تصویر جلد کتاب حکایت دولت و فرزانگی

کتاب حکایت دولت و فرزانگی

نویسنده:مارک فیشر
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۵از ۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب حکایت دولت و فرزانگی

کتاب حکایت دولت و فرزانگی نوشتهٔ مارک فیشر و ترجمهٔ زینب سادات موسوی معلم است و انتشارات آستان مهر آن را منتشر کرده است. فیشر در این کتاب، راهکارها و اصول کاربردی موفقیت در کسب ثروت را ارائه می‌کند.

درباره کتاب حکایت دولت و فرزانگی

داستان کتاب حکایت دولت و فرزانگی مربوط به جوانی است که در شرکتی مشغول به کار و به‌شدت از کارش بیزار است و به دنبال راهی برای افزایش درآمد و ثروتمندشدن می‌گردد. به توصیه عموی ثروتمندش به ملاقات یک پیرمرد میلیونر خود ساخته می‌رود. پیرمرد جوان را به حضور می‌پذیرد و به او راهکارهایی برای ثروتمند شدن ارائه می‌دهد.

در اینجا بعضی از موارد را به اختصار بیان می‌کنیم:

- نسبت به انتخاب حرفه و کاری که انجام می‌دهی، دید مثبت داشته باش.

- کار برای همه میلیونرها فعالیتی دلپذیر و لذت‌بخش بوده است.

- اگر فکر کنی نمی‌توانی دولتمند شوی، به ندرت ثروتمند می‌شوی.

- بزرگ‌ترین محدودیت هرکس کمبود تخیلش است.

- اشخاصی که صبر می‌کنند تا اوضاع و شرایط عالی از راه برسد، هرگز کاری را به انجام نمی‌رسانند.

- زمان مطلوب برای عمل همین حالاست.

- به خود، ادراک، فهم و ندای درونی‌تان ایمان داشته باشید.

- زندگی دقیقاً همان چیزی را به ما می دهد که از آن طلب می کنیم.

- بیشتر کسانی که ثروتمند شده‌اند با نوشتن رقم و زمان آن به آنچه خواستند، رسیدند.

- تمام رویدادهای زندگی آیینه‌ای است که اندیشه‌هایت را بازمی‌تاباند.

- بزرگ‌ترین محدودیت‌ها، محدودیتی است که انسان به خود تحمیل می‌کند.

- بزرگ‌ترین مانع کامیابی، مانع ذهن است.

- تا زمانی که به آرمان ثروتمندشدن خو نگرفته‌ای و این آرمان بخشی از زندگی و جزو درونی‌‌ترین اندیشه‌هایت نشده، هیچ چیز نمی‌تواند کمک کند تا دولتمند شوی.

- هرچه منش انسان نیرومندتر باشد، اندیشه‌هایش قدرتمندتر خواهد بود و سریع‌تر متجلی خواهد شد.

- راه ثروتمندشدن خواستن شدید آن است. در هر زمینه زندگی، شدت، لازمه رسیدن به آن است.

- خواستن بهترین تضمین تجلی اندیشه‌هاست. هرچه خواستن شدیدتر باشد خواسته‌ها با شتابی بیشتر در زندگی متجلی می‌شوند.

- کلام بر زندگی‌مان تأثیر شگرفی دارد.

- هر اندیشه حتی دروغ می‌تواند در زندگی ما تأثیرگذار باشد.

- زندگی ما چیزی جز بازتاب ضمیر درونی‌مان نیست. اوضاع و شرایط زندگی آیینه‌ای است که تصویر زندگی درونی را باز می‌نماید.

- این یک راز است: عشق به هر کار و عملی که می‌کنی و عشق به دیگران، موجب برکت و شگفتی در زندگی می‌شود.

خواندن کتاب حکایت دولت و فرزانگی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به کسانی که می‌خواهند در زمینهٔ کسب‌وکار خود به موفقیت دست پیدا کنند پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب حکایت دولت و فرزانگی

«جوان به سمت دیار دولتمندِ آنی رهسپار شد، در حالی که شتاب ذهنش بیش‌تر از سرعت ماشینش بود. ملاقات با این مرد تا چه اندازه سخت بود! آیا به مهمانی ناخوانده، خوش‌آمد می‌گفت؟ آیا شیوهٔ اسرارآمیز دولتمند شدن خودش را بر او فاش می‌کرد؟

به محض رسیدن به منزل مرد دولتمند، برخلاف صحبت‌های عمویش، کنجکاوی‌اش بر او غلبه کرده و معرفی‌نامه را باز نمود. از شدت حیرانی، قلبش شروع به تپیدن کرد و عرق بر تنش نشست. نمی‌دانست که عمویش دچار اشتباه شده بود یا با او شوخی می‌کرد، چون «نامه» فقط یک برگ کاغذ سفید بود!

دیگر به جلوی در خانهٔ دولتمند رسیده بود و متوجه نگهبان شد. صورت نگهبان مثل سنگ بود و به اندازهٔ قلعه‌ای که از آن مراقبت می‌کرد، نفوذناپذیر بود.

نگهبان به سردی پرسید: «چه کمکی می‌توانم به شما بکنم؟»

«مایلم دولتمندِ آنی را ببینم.»

«آیا قرار ملاقات دارید؟»

«خیر، ولی...»

«آیا معرفی‌نامه دارید؟»

جوان مقداری از نامه را از جیبش بیرون آورد و به سرعت دوباره آن را در جیبش گذاشت.

نگهبان پرسید: «آیا می‌توانم نامه‌تان را ببینم؟»

جوان سخنان عمویش به یادش آمد که گفته بود: «اگر نامه را باز کردی، باید طوری رفتار کنی که انگار باز نکرده‌ای.» نامه را به دست نگهبان داد که آن را «خواند». چهره‌اش تماماً بی‌حالت به جا ماند.

گفت: «بسیار خوب» و نامه را به جوان داد. «می‌توانید بیایید داخل.»

نگهبان منزل، جوان را به طرف پارکینگ راهنمایی کرد تا ماشینش را پارک کند و بعد او را به طرف درب جلویی منزل مجلل دولتمند که به سبک تئودورها بود، هدایت کرد. مستخدمی بسیار شیک‌پوش در را باز کرد.

پرسید: «آیا می‌توانم کمکتان کنم؟»

«می‌خواهم دولتمندِ آنی را ببینم.»

«او در حال حاضر نمی‌تواند شما را ببیند. لطفاً در باغ منتظرش باشید.»

مستخدم، جوان را تا در ورودی باغ که استخری زیبا در وسط آن بود راهنمایی کرد. جوان مشغول دیدن گل‌های زیبا، بوته‌ها و درخت‌ها در باغ شروع به راه رفتن کرد و آن‌گاه نگاهش به باغبانی افتاد که بر بوتهٔ گل سرخی خم شده بود. باغبان تقریباً هفتاد هشتاد سالی داشت، کلاه حصیری لبهٔ پهنی به سرش بود که مانع از دیدن چشمانش می‌شد.»

معرفی نویسنده
عکس مارک  فیشر
مارک فیشر
کانادایی | تولد ۱۹۵۳

مارک فیشر نویسنده‌ای کانادایی است که کتاب‌های انگیزشی با نام‌های هیجان‌انگیزی مثل «میلیونر یک شبه» را منتشر کرده است. کتاب‌های فیشر در بازار ایران چنان با استقبال مواجه شده‌اند که از هر کتاب چندین ترجمه و حتی نسخه‌های متنوع صوتی تولید و منتشر شده است.

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۷۲٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۹۶ صفحه

حجم

۷۲٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۹۶ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
تومان