دانلود و خرید کتاب آنچه جاده گفت کلئو وید ترجمه حبیب اله عطایی فتح آباد
تصویر جلد کتاب آنچه جاده گفت

کتاب آنچه جاده گفت

نویسنده:کلئو وید
دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب آنچه جاده گفت

کتاب آنچه جاده گفت نوشتهٔ کلئو وید و ترجمهٔ حبیب اله عطایی فتح آباد است و انتشارات متخصصان آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب آنچه جاده گفت

آیا تابه‌حال شده است که بخواهید در مسیر دیگری قدم بگذارید؟ تابه‌حال به این فکر کرد‌ه‌اید که چیزِ متفاوت، غیرمعمول و عجیب‌غریبی وجود دارد؟ آنچه جاده گفت داستان ارتباط و گفت‌وگوی قهرمان قصه با جاده است. در این داستان، پسر نوجوان با جاده صحبت می‌کند و سؤال‌هایی از او می‌پرسد و در این راه به شناخت بیشتری نسبت به خود و مسیرش می‌رسد.

خواندن کتاب آنچه جاده گفت را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به همهٔ کودکان و نوجوانان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب آنچه جاده گفت

«یک روز داشتم راه معمولی خودم را به سمت خانه می‌رفتم که یک دفعه بدون هیچ دلیلی سر از ناکجاآباد درآوردم، انگار سحر و جادویی در کار بود که سروکله‌اش در یک جاده پیدا شده بود. نمی‌توانستم چیزی را که با چشم‌های خودم می‌دیدم باور کنم، بنابراین به سمت آن به راه افتادم و...

به جاده گفتم: «من را به کجا می‌بری؟» جاده گفت: «خودت راهنمای خودت باش و مسیر را پیدا کن.» پرسیدم: «از کجا شروع کنم؟» جاده لبخندی زد و گفت: «تو قبلاً شروع کردی.» پرسیدم: «خب، وقتی به آنجا رسیدم، چه اتفاقی می‌افتد؟» جاده گفت: «ما تازه شروع کردیم! یک راست به انتهای مسیر نرو. از ابتدا و میانه‌ی راه هم لذت ببر.» پرسیدم: «از کدام طرف بروم؟ » جاده گفت: «انتخاب با خودت است.» پرسیدم: «اما اگر در مسیرِ اشتباه قدم گذاشتم، چه کار کنم؟» جاده کمی پیچ‌وخم داشت، گویا داشت من را در آغوش می‌گرفت. سپس گفت: «نگران نباش. بعضی مواقع برای حرکت به سمت مسیرِ درست، راه را اشتباه می‌رویم. پرسیدم: «اگر ترسیدم، چه کار کنم؟» جاده گفت: «مشکلی نیست. تو شجاع هستی.» پرسیدم: «اما شجاع بودن یعنی چه؟» جاده، من را در جنگل بسیار تاریکی برد. اگرچه ترسیده بودم اما به جاده اعتماد کردم و هنگامی که قدمی برداشتم و سپس قدمی دیگر بعد از آن، جاده به آرامی زمزمه کرد: «شجاع بودن یعنی از انجام دادن کاری بترسی اما در هر صورت آن کار را انجام بدهی. اجازه نده آنچه تو را می‌ترساند تو را از ادامه مسیر باز دارد...» پرسیدم: «آیا من همیشه به طرف جلو حرکت می‌کنم؟» جاده گفت: «نه همیشه.»

پرسیدم: «چرا نه؟» جاده گفت: «زیرا گاهی زمین می‌خوری و گاهی از حرکت بازمی‌ایستی؟» پرسیدم: «اگر زمین خوردم، چه کار کنم؟» جاده گفت: «هر کسی یک زمانی زمین می‌خورد؛ اما اگر زمین خوردی، من همیشه آنجا هستم.»

پرسیدم: «اگر گم شدم، چه کار کنم؟» جاده گفت: «شاید احساس کنی بعضی از روزها، تاریک و طولانی است اما قول می‌دهم در هر شرایطی، ستاره‌های شب و آفتاب صبح را به تو بدهم تا مسیرت روشن باشد.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۷٫۲ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۴۰ صفحه

حجم

۷٫۲ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۴۰ صفحه

قیمت:
۳۰,۰۰۰
تومان