کتاب تو کله خر هستی

خلاصه‌کتاب تو کله خر هستی نوشتهٔ جن سینسرو و ترجمهٔ رضا اردلان است و شنیدار آن را منتشر کرده است. با خواندن این کتابْ تردیدها را کنار می‌‌گذارید و یک زندگی خارق‌العاده را شروع می‌کنید.

درباره خلاصه‌کتاب تو کله خر هستی

چگونه از زندگی‌کردن به خاطر دیگران دست بردارید و تنها برای خودتان زندگی کنید؟

برای دقایقی بر این سؤالاتی که از شما می‌پرسیم، تمرکز کنید و صادقانه به آن‌ها پاسخ دهید. تصور کنید که هیچکس شما را قضاوت نخواهد کرد؛ فقط شما هستید و وجدانتان که می‌بایست به درستی و کاملاً شفاف به این سؤالات پاسخ دهید:

• چرا بر سر شغل فعلی‌تان هستید؟

• رشتهٔ دانشگاهی خود را چگونه انتخاب کردید؟

• چرا تمامِ وقت خود را صرف سرگرمی‌های موردعلاقه‌تان نمی‌کنید؟

احتمالاً در پاسخ به سؤال اول می‌گویید که هرچند به شغل فعلی‌تان چندان علاقه‌ای ندارید، اما به خاطر درآمدِ خوبی که این شغل دارد، ترجیح می‌دهید آن را از دست ندهید. در مورد سؤال دوم چطور؟ آیا می‌توانید صادقانه جواب دهید که آیا رشتهٔ دانشگاهی‌تان را با علاقه و دیدگاه شخصی خودتان انتخاب کرده‌اید یا اینکه به خاطر خانواده و رؤیاهای برآورده‌نشده‌ٔ والدینتان این رشته را انتخاب کردید؟ اما سؤال آخر! چرا وقت خود را همانگونه که دوست دارید، صرف سرگرمی‌ها و تفریحات موردعلاقه‌تان نمی‌کنید؟ فکر می‌کنید این کار خودخواهی محض است؟

پاسخ شفاف و صادقانه شما به این سؤالات نشان می‌دهد که بسیاری از ما تصمیمات اشتباهی در زندگی‌‌مان گرفته‌ایم و هرگز آنطور که باید، برای خودمان زندگی نکرده‌ایم. ما همواره کاری را که دیگران به ما می‌گویند انجام می‌دهیم و یا کاری که احساس می‌کنیم «باید» انجام دهیم. متأسفانه باید گفت: «چیزی که شما از ته دل می‌خواهید، به‌ندرت وارد این معادله می‌شود.»

خبر خوب این است که این وضعیت باید تغییر کند و وقت آن رسیده که برای خودتان زندگی کنید. برای خود زندگی‌کردن یعنی کاری را انجام دهید که عاشق انجام‌دادنش هستید! حتی اگر در حال حاضر این کار غیرممکن به نظر برسد.

خواندن خلاصه‌کتاب تو کله خر هستی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به کسانی که فکر می‌کنند کله خر هستند و می‌خواهند هر طور شده به موفقیت برسند پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از خلاصه‌کتاب تو کله خر هستی

«در دنیای مدرن امروز، همهٔ ما به شدت روی فعال بودن متمرکز هستیم. گاهی حتی حساب ترافیک روزانهٔ افکارمان را که باعث سردرگمی‌مان می‌شود هم نداریم. ما همواره خود را مشغول نگه می‌داریم و مدام در مورد هر چیزی فکر می‌کنیم. از سوی دیگر، بررسی افکارمان موضوع بسیار مهمی است که اغلب آن را انجام نمی‌دهیم؛ اما باید خیلی زود تکلیف افکارمان را مشخص کنیم.

افکار ما بسیار قدرتمند هستند، زیرا آن‌ها هستند که واقعیت‌های ما را خلق کرده و تعیین می‌کنند که در زندگی می‌خواهیم به کجا برویم.

شاید می‌خواهید یک نویسنده شوید، اما مسیر تبدیل شدن به نویسنده‌ای مشهور برایتان نامشخص است. برای آشکار ساختن چگونگی این فرایند می‌توانید به الگوها و مشاهیر ادبی نگاه کرده و ببینید که چگونه آن‌ها به رؤیاهای خود دست یافتند تا برای مسیر خود الهام بگیرید. همانطور که مسیر خود را کشف کرده و شروع به پیشرفت می‌کنید، از اینکه خود را یک نویسنده بخوانید حس بهتری خواهید داشت.

اینک می‌رسیم به راهکار دیگری که از طریق آن می‌توانید کاری کنید که افکارتان به نفع شما باشند. راه‌حل این است که خود را انسانی که می‌خواهید باشید، در نظر بگیرید. اگر وانمود کنید که آنچه می‌خواهید همین حالا به واقعیت پیوسته، افکار منفی قادر نخواهند بود مانع پیشرفت شما شوند. به بیان دیگر، تا زمانی که به آن برسید، وانمود کنید!

ممکن است آرزوی شما این باشد که یک سخنران مشهور شوید، اما از اینکه برای یک گروه صحبت کنید می‌ترسید. در این شرایط بهتر است وانمود کنید که یک سخنران هستید و روی دستان لرزان یا صدای مردد خود تمرکز نکنید. خود را تصور کنید که در حال ارائه یک سخنرانی مهیج و فصیح هستید؛ به این ترتیب به زودی در سخنرانی‌های خود اعتماد به نفس بیشتری خواهید داشت.

هرچه بیشتر سخنرانی کنید، اعتماد به نفستان بیشتر خواهد شد و به همان میزان مهارت سخنرانی عمومی‌تان نیز بهبود خواهد یافت؛ به این پدیده «حلقه مؤثر» می‌گویند.

برای اینکه هر چه بیشتر قدرت تفکر خود را افزایش دهید، تلاش کنید تا اهداف خود را با جزئیات هرچه تمام‌تر تصور کنید. طبق مثال قبلی، انواع مختلفی از نویسندگان وجود دارد؛ از رمان‌نویس‌ها گرفته تا مقاله‌نویس‌ها و نویسندگان داستان‌های جنایی! با مشخص کردن این که چه نوع نویسنده‌ای می‌خواهید بشوید، مسیر رسیدن به هدفتان آشکارتر خواهد شد.»