دانلود و خرید کتاب یک آسمان پرستو فاطمه مصلح‌زاده
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب یک آسمان پرستو اثر فاطمه مصلح‌زاده

کتاب یک آسمان پرستو

دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب یک آسمان پرستو

کتاب یک آسمان پرستو نوشتهٔ فاطمه مصلح‌زاده است و انتشارات روایت ۲۷ بعثت آن را منتشر کرده است. این کتاب زندگی‌نامه سردار شهید مرتضی مفاخری از فرماندهان گردان عمار یاسر لشکر ۲۷ محمدرسول الله (ص) است.

درباره کتاب یک آسمان پرستو

سردار شهید مرتضی مفاخری سی ام آذر ۱۳۴۰، در تهران چشم به جهان گشود. پدرش عباس، کارگر بود و مادرش، توران نام داشت. تا پایان متوسطه در رشته ریاضی درس خواند و دیپلم گرفت. پاسدار بود. سال۱۳۶۳ ازدواج کرد و صاحب یک پسر و یک دختر شد. از سوی سپاه پاسداران در جبهه حضور یافت. پانزدهم مرداد ۱۳۶۶، در خلیج فارس بر اثر غرق‌شدن هنگام شرکت در رزمایش شهید شد. مزار او در گلزار شهدای چیذر واقع است. کتاب یک آسمان پرستو زندگی‌نامه این شهید والامقام از فرماندهان گردان عمار یاسر لشکر ۲۷ محمدرسول الله (ص) است.

خواندن کتاب یک آسمان پرستو را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران کتاب‌های مربوط به دفاع مقدس و خاطرات شهدا پیشکش می‌کنیم.

بخشی از کتاب یک آسمان پرستو

- از بغل آتیش بیا کنار مرتضی!

صدای آقاجان است. نشسته آن طرف حیاط و سیگارش گوشۀ لبش است. یک تکه چوب برداشته‌ام که بیندازم توی آتش. از جرق جرق کردنش خوشم می آید. اول شعله دورش می‌چرخد، انگار دارد رویش سر می‌خورد. بعد یک جای چوب آتش می‌گیرد و یواش یواش به همه جا می رسد. آن وقت سرخ می‌شود. می‌سوزد و می‌سوزد تا تمام شود. آن وقت شعله‌هایش آرام می‌شوند. به جای زرد و قرمز، آبی می‌شوند. زغال‌ها همین طور داغ توی آتش می‌مانند و آن قدر می‌سوزند تا خاکستر می‌شوند.

خوشم می‌آید آتش درست کنم و چوب‌ها را بیندازم تویش و آن قدر نگاهشان کنم تا خاکستر بشوند. از چیزهایی که آقاجان می‌گوید: «خطر دارد!» خوشم می‌آید.

آقاجان ملاقۀ گنده‌اش را، که اندازۀ کلۀ من است، برمی‌دارد. خورش توی دیگ را هم می زند.  بعد روغن روی خورش را، که قرمز و براق شده، برمی‌دارد و می‌ریزد توی یک قابلمۀ دیگر و می‌گذارد کنار. می‌دانم چرا. می‌خواهد موقع کشیدن غذا کمی از این روغن بریزد روی هر ظرف که خوش رنگ و لعاب شود. سینی‌های گرد و بزرگ را یک گوشه روی هم چیده‌اند برای کشیدن غذا. با سینی‌ها ور می‌روم. نزدیک است یله شوند و بریزند زمین. باز داد آقاجان درمی‌آید. می‌گوید: «دست نزن بچه! برو بشین یه روضه گوش کن، یا کمک کن به مردم چایی بده. ثواب داره.» 


نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۹٫۷ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۸۰ صفحه

حجم

۱۹٫۷ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۸۰ صفحه

قیمت:
۲۰,۰۰۰
تومان