کتاب انتخاب
معرفی کتاب انتخاب
کتاب انتخاب نوشتهٔ سحر فرهادی در انتشارات متخصصان چاپ شده است. این کتاب رمانی فلسفی است که نویسنده در ادامه دو اثر دیگرش تغییر و تجربه منتشر کرده است.
درباره کتاب انتخاب
کتاب انتخاب سومین اثر سحر فرهادی است. این کتاب مثل دو اثر قبلی کتابهای تغییر و تجربه و در ادامه همان داستان با موضوعی فلسفی، به یکی از مهمترین مسائل زندگی انسان یعنی موضوع جاودانگی میپردازد. داستان انتخاب از زبان مفاهیمی انتزاعی مانند زمان، خطر پذیری، آگاهی، غرور، عشق، رویا و منفعت طلبی و.. در کنار انسان روایت شده است و مراحل رشد ذهنیت انسان و بینش او به جهان هستی را به تصویر میکشد.
کتاب انتخاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
مطالعه این کتاب را به کسانی توصیه میکنیم که به فلسفه و ادبیات داستانی علاقهمند هستند.
بخشی از کتاب انتخاب
تمام معنای انتظار تا همین لحظه از زندگیام، تجربه جانفرسای دقایقی است که به انتظار بیدار شدن تو از آن خوابِ نیمروزی میگذرد. سکوت میکنم و چشمانم را میبندم تا سنگینی نگاهم، سبکی رؤیاهای شیرینت را با تلخکامی بیداریِ زودهنگام بر هم نزند.
زمان، گویا متوقف شده است و تنها صدای دلنشین نفسهای توست که نشانهی جریانِ حیات است. عاقبت، بیتابیِ درونم با نتیجهی لبریز شدن جام صبوری، قدمهای آهسته و لرزانم را به سمت تو میکشاند.
چقدر قدردان پرگاری هستم که این دایرهی حسِ حضور مرا برای تو ترسیم کرده است. چشمانت را میگشایی. نگاهت هنوز از آن جهان آمده و همزمانیاش نسبت به لبخند مهربانی که بیدریغ نثارم میکنی و دست نوازشی که گرمی را به وجودم مینشاند، تأخیری ملموس دارد.
میدانم که دلت نمیخواهد به این زودی از خلسه رؤیاهایت دل بکنی، پس تنها، آغوشی که برای فرزند گشوده شده است را به جان میپذیرم، سکوت میکنم و به انتظار مینشینم تا زمانی که زمانمان برهم منطبق شود.
چقدر این پیراهن سرخرنگت را دوست دارم با آن یقه و کمربند پهن به رنگ سبز. در ذهنم درستی این جمله همیشگیات را اثبات میکند که تو اگر نوبهاری من نیمهی اول تابستانم...
و تابستان با گرمای دلپذیرش با همهی وجود بر این خانه حکم میراند و من گاهی فکر میکنم که شروع فصلها باید از تابستان باشد که تجربهی هر انسانی از آغاز، در حکومت تابستانهاست.
هنوز یک چشمت بسته است و تنها سعی میکنی که خودت را هشیار نشان بدهی اما من میدانم که اگر همین قدر در سکون و سکوت بمانم، دوباره خواب، تو را از من خواهد ربود و به سرزمینهای ناشناختهای خواهد برد که در تابلوهای نقاشیات تصویرشان کردهای... پس درنگ نمیکنم و مجالی به رؤیاها نمیدهم و تنها یک دَوَران نود درجه در آغوشت، برای باز پس گرفتنت کافیست. حالا دیگر بیدار شدهای و نوبت زندگی است که از همهی روزنهها به این سرزمین بتابد.
رضایتی که از خواب این وقت از روز داری را، هم از پهنای لبخندت میفهمم و هم از دستی که بهسرعت اما با مهارت بهعنوان شانه بر موهای کوتاه خرماییرنگت که تازگیها احساس میکنم تیرهتر هم شده است، میکشی. شروع خوبی است. هر دو دستت را زیر چانهات به هم میچسبانی که نگاهت مستقیم بر چشمانم باشد و برق شیطنتش نیمه اول تابستان را دلپذیرتر کند:
- خب حالا با چای موافقی یا قهوه؟
من هیچکدامشان را دوست ندارم و به این فکر میکنم که چرا بچهها باید در جایگاه پاسخ به چنین سؤالات بیفایدهای قرار بگیرند؟!
حتماً خودت به این نتیجه رسیدهای که در نوبهار زندگی، کسی نباید در موقعیت انتخاب بین چای یا قهوه باشد که برای من بستنی آماده میکنی و خودت در انتظار دم کشیدن چای از پنجره به دوردستهای مبهم چشم میدوزی. همان که هرگز حتی مزهاش هم نمیکنی و برای نوشیدنش به فنجان لب نمیزنی.
ظرفهای شیشهای دستساز رنگی که از آن فروشنده دورهگرد در آخرین سفرمان خریدهای را به ترتیبِ رنگینکمانیشان با هم در کمد میچینیم. بعد به سراغ لباسها میرویم و هرکدام که در مقابل گرمای آفتاب مقاومت کردهاند و هنوز خشک نشدهاند را در واحد کنترل کیفیت مردود و مرجوع اعلام میکنیم و بقیه که از این آزمون سربلند بیرون آمدهاند را در ورودی کمد لباسها میپذیریم.
نقاشی نیمهکارهات روی بوم لحظهای توجهت را جلب میکند اما صدای رعدوبرق، آنهم در نیمه تابستان ذهنت را منحرف میکند. من کمی ترسیدهام و تو مهربانانه میخندی...
حجم
۹۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه
حجم
۹۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه
نظرات کاربران
متن بسیار زیبا و قلم قوی نویسنده در کنار داستان فلسفی پیچیده کتاب انتخاب رو بسیار منحصر بفرد کرده. خوندنش رو به کسانیکه به ادبیات علاقمند هستند توصیه می کنم.
داستان فلسفی زیبایی در مورد جاودانگی بود، داستان دیگری درون داستان اصلی هم گنجانده شده بود که متن ادبی فوقالعاده ای داشت.