کتاب تو می توانی کافیست که بخواهی (خلاصه کتاب)

کتاب تو می توانی کافیست که بخواهی نوشته جول اوستین است. این کتاب خلاصه‌ای کاربردی از کتاب تو می توانی کافیست که بخواهی است که بهترین بخش‌های این کتاب را گردآوری کرده است.

درباره کتاب تو می توانی کافیست که بخواهی

میکروکتاب تو می‌توانی کافیست بخواهی، به شما کمک می‌کند تا بتوانید با کشف استعدادهای درونی خود به خودتان و نیروهایی که درونتان وجود دارند اعتماد کنید و آینده خوبی برای خودتان بسازید. این کتاب به عنوان یک راهنمای ساده، ۸ اصل مهم برای سعادتمندی در زندگی را معرفی می‌کند. این کتاب با برقراری پیوندی بین شما و معنویات باعث می‌شود که خودتان و توانایی‌هایی که دارید را دست کم نگیرید و به سمت آینده روشنی که برای آن آفریده شده‌اید قدم بردارید.

خواندن کتاب تو می توانی کافیست که بخواهی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به یک زندگی موفق پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب تو می توانی کافیست که بخواهی

فصل اول: اجازه دهید حس ششم‌تان، شما را راهنمایی کند

مرد جوانی همیشه رویای بازیگر شدن داشت. او خیلی تلاش می‌کرد اما از اوایل دهه هشتاد نتوانسته بود در نقش‌های قابل توجهی بازی کند. همین موضوع باعث ناراحتی و ناامیدی او شده بود. در این بین فکری به ذهنش رسید. سوار ماشین قدیمی خود شد و بالای یک تپه رفت و برای خودش یک چک ۱۰ میلیون دلاری نوشت و آن را به عنوان دستمزد خودش برای بازی در یک فیلم خیالی در نظر گرفت. این مرد در خانواده بسیار فقیری بزرگ شده بود که حتی خانه نداشتند و داخل یک فولکس‌واگن زندگی می‌کردند. وقتی چک را کشید آن را در کیف جیبی خودش قرار داد و هر زمان که اوضاع برای او خیلی سخت می‌شد، چک را بیرون می‌کشید و به آن نگاه می‌کرد تا یادش نرود که چه رویایی دارد.

حالا آن مرد فقیر با نام جیم کری (Jim Carrey) به یکی از معروف‌ترین و محبوب‌ترین کمدین‌های تاریخ تبدیل شده است و برای هر فیلمی که بازی می‌کند بین ۱۵ تا ۲۵ میلیون دلار دستمزد می‌گیرد.

***

اجازه دهید که احساسات و رویاهایتان جلودار شما باشند

تحقیقات نشان می‌دهند که انسان‌ها همواره در جهتی که جلوی چشم‌شان تصور می‌کنند، گام برمی‌دارند. به همین دلیل باید چیزی را به عنوان علامت رویاهایتان در نظر بگیرید و در مقابل چشمان‌تان قرار دهید. روزی با مردی ملاقات داشتم که می‌خواست دفتر جدیدی برای شرکت خودش بسازد. پس تصمیم گرفت یک آجر، درست از همان آجرهایی که می‌خواست برای ساخت دفترش استفاده کند، بخرد. آن آجر را روی میزش گذاشت. هر زمان که چشمش به آجر می‌خورد اهدافی که داشت در قلبش زنده می‌شدند. اگر مجرد هستید و می‌خواهید ازدواج کنید می‌توانید یک آلبوم عکس خالی بخرید و در کشوی میز خود قرار دهید. با خودتان این قرار را بگذارید که می‌خواهید عکس‌های عروسی‌تان را در این آلبوم قرار دهید. وقتی چشم‌تان به آن بخورد ناخودآگاه به سمت هدفی که برای خود تعیین کرده‌اید کشیده خواهید شد.

شاید به همه چیزهایی که دوست داشتید نرسیده‌اید اما به این معنی نیست که استعداد کمی دارید. شاید برای دستیابی به خواسته‌های خود از نمادهای اشتباهی استفاده کرده‌اید. بنابراین باید در همه جای خانه نمادهایی قرار دهید تا ایمان‌تان را تقویت کنند و الهام‌بخش باشند. مثلا اگر یک خانه جدید می‌خواهید می‌توانید یک کلید به دسته کلید خود آویزان کنید و این‌گونه بیندیشید که این کلید خانه جدید شماست. اگر کسی از شما سوال کرد: «این کلید چه مکانی است؟» به او بگویید: «این کلید متعلق به خانه‌ای است که قرار است خانه جدید من باشد.»