کتاب سکوت شکسته
معرفی کتاب سکوت شکسته
کتاب سکوت شکسته از سید هادی سعاتمند در نشر شهید کاظمی به چاپ رسیده است.
درباره کتاب سکوت شکسته
این کتاب براساس خاطرات حاجمحمود پاک نژاد است. یکی از نوابغ جنگ تحمیلی، یکی از صدها نیروی رزمنده اطلاعات ـ عملیات لشکر ۱۷ قم که نقشی بیبدیل در تاریخ دفاع مقدس داشتهاند و همراه با همرزمانشان خوش درخشیدند.
این رزمنده سکوت خود را پس از سال ها شکسته و در این اثر از وقایعی میگوید که در هشت سال دفاع مقدس رخ داده بود.
نویسنده در هر فصل از این اثر به یکی از ماموریت های محمود پاکنژاد پرداخته است. قرار است دو جلد دیگر درباره این رزمنده منتشر شود.
خواندن کتاب سکوت شکسته را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به ادبیات پایداری و خاطرات رزمندگان جنگ مخاطبان این کتاباند.
بخشی از کتاب سکوت شکسته
در تمام سی و چند سال گذشته، "نهال" شاهد بود که مادر و پدرش بر سر فارسی حرف زدن او با هم اختلاف داشتهاند؛ "شاهین خان" هر وقت میبیند دو نفر با هم فارسی صحبت میکنند، سرعتش را زیاد میکند و از آنجا فاصله میگیرد، ولی "ایران خانم" با شنیدن صدای هر فارسی زبانی زانوانش شل میشود؛ میایستد و سر صحبت را باز میکند.
در گذشتهای دورتر، اختلاف شاهین خان و ایران خانم بر سر این موضوع، کار را به مشاجره میکشاند و گاهی پیش میآمد که شاهین خان بهدلیل همصحبتی ایران خانم با یک فارسی زبان، فحاشی میکرد. او که افسر ارتش شاهنشاهی بود، بعد از پیروزی انقلاب در بهمن ۱۳۵۷ به اتفاق همسرش که نهال را حامله بود، کشور را ترک میکنند و در آلمان، شهر کُلن، ساکن میشوند.
نهال در دانشگاه هامبورگ روانشناسی خواند و با یک نویسنده و فیلمساز آشنا شد. الآن هفت سال است که ازدواج کرده است. او به همراه همسرش برای بدرقه پدر و مادرش که مهمان آنها در هامبورگ بودند به فرودگاه آمدهاند. در سالن فرودگاه میبینند یک نفر با صدای بلند دارد با گوشی موبایل، فارسی صحبت میکند. نهال بیتوجه، همراه با همسر و پدرش که قدمهایش را تندتر کرده، از کنار آن مرد میگذرند، ولی سرعت قدمهای مادرش کندتر میشود؛ به آن مرد که میرسد، میایستد. آنها با فاصله، روی یک نیمکت مینشینند و منتظر ایران خانم میشوند.
کمی بعد، ایران خانم همراه آن مرد به آنها ملحق میشود و شروع به معرفی اعضای خانوادهاش میکند. شاهین خان حرف او را قطع میکند و درحالیکه با عصبانیت عصایش را بر زمین میکوبد، میگوید: "صد بار گفتم نمیخوام با هیچ ایرانیای ارتباط برقرار کنی. کی میخواهی این رو بفهمی؟!" بعد عصای چوبیاش را میان دو پایش میکشد تا تکیهگاه چانهاش که دیگر نمیجنبد، بشود.
سکوت برقرار میشود. ایران خانم که در طول تمام سالهای زندگی مشترک خود با شاهین خان صبوری کرده، تلاش میکند با خونسردی، فضای خشک و سرد ایجاد شده را تغییر دهد. میگوید: داشت فراموشم میشد؛ ایشون محمود آقا هستند. توی کار صادرات صنایع دستیاند.
محمود آقا دستش را به سمت همسر نهال که ایستاده، میبرد و بعد سمت شاهین خان که او سرش را برمیگرداند. نهال برای اینکه با محمود آقا دست بدهد از جایش بلند میشود. وقتی دستش را به طرف محمود آقا دراز میکند، او دست خود را به سینهاش میچسباند و به نشانه احترام، کمی کمرش را خم میکند. ایران خانم که متوجه میشود نهال از برخورد محمود آقا خوشش نیامد، توضیح میدهد: نهال جان، یک مسلمانِ معتقد با نامحرم دست نمیدهد.
محمود آقا برای اینکه جوّ سنگین ایجاد شده را تغییر دهد، ساکش را در قسمت خالی نیمکت، کنار نهال که نشسته، میگذارد. زیپ آن را میکشد و اول، چفیه را که نقش میان آن، پرچم جمهوری اسلامی ایران است و بعد هم جزوهای را روی نیمکت، کنار نهال قرار میدهد تا بتواند قوطی سوهان را از داخل ساک بیرون بیاورد.
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۵۶ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۵۶ صفحه