کتاب مشق قرنطینه
معرفی کتاب مشق قرنطینه
کتاب الکترونیکی «مشق قرنطینه» به کوشش صدیقه جاویدی بوشهری و با نظارت مینو فرشچی در انتشارات سیراف چاپ شده است. این کتاب مجموعهای از داستانهای هنرجویان دورهٔ آنلاین داستاننویسی است که این کلاسها را زیر نظر مینو فرشچی در ایام قرنطینهٔ کرونا گذراندند.
درباره کتاب مشق قرنطینه
داستانهای این کتاب حاصل کلاسهای داستاننویسی رایگانی است که با تدریس مینو فرشچی در ایام قرنطینه تشکیل شدند و سایر هماهنگیهای این اتفاق را هم صدیقه جاویدی بهعهده گرفت تا به مردمی که ناگزیر به در خانه ماندن هستند، انگیزه و ذوق برای انجام کاری جدید و دلنشین بدهند و لحظات خانهنشینی را برایشان آسانتر و پربارتر کنند.
کتاب مشق قرنطینه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به هنرجویان نویسندگی و علاقهمندان به داستانهای کوتاه و داستانک پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب مشق قرنطینه
روی میز پر شده از بستههای ریز و درشت آجیل و خرتوپرت. مضطربتر از همیشه برگه را برای بارِ معلوم نیست چندم میخواند.
«همراه سرباز کمی خوراکی خشک و لوازم شخصی بگذارید.»
لیستی را که نوشته دوره میکند. هرکدام را که میخواند از روی میز برمیدارد و سمت راست میز میگذارد و جلوِ اسمش تیک میزند.
پسته، گردو، حلوا ارده، نان خشک اسکو.
دلش میلرزد: «بچهم که نون خشک نمیخوره هیچوقت!»
اما گفتهاند در دورهٔ آموزشی داشتن نان خشک از واجبات است. غذای آموزشی را که نمیشود خورد، آن هم ماه رمضان.
برگهٔ زردآلو، انجیر، نایلون فریزر، سوهان ناخن.
و دو پاکت ساندیس خالی که سرش را قیچی کرده تا به جای لیوان در جیبش بگذارد.
تلفن زنگ میزند.
ـ بله. بله. گذاشتم. مامان جون سر راه برو خونهٔ مامانیاینها برات یه ساک سبک گذاشته. بردار بیار ساکت رو ببندم.
دلش آشوب است. به خودش قول داده قوی باشد؛ مثل همیشه. پسرکش نباید ترس مادر را ببیند. قرار است برود سربازی مرد شود. کدام نظام و وظیفهای میتواند او را مردتر از این بکند؟
پاکت گردو را برمیدارد و دوباره میجوردش. نکند پوست گردویی، چیزی جا مانده باشد! نکند دندان بچهام بشکند! نکند مریض شود! کرونا!!! نکند؟!... نه نه. حتماً خیلی رعایت میکنند. زود تمام میشود. همهاش یک ماه است. یک ماااه!!! سی روز! نگاهش را میدزدد، نکند به طرف اتاق پسرکش بیفتد. دستی روی پاکت میکشد تا قطرات اشکی که رویش افتاده پاک شود. صدای زنگ در بلند میشود. تصویر روی آیفونْ قند توی دلش آب میکند.
ـ ساک رو گرفتی مامان؟
ساعت هفت صبح؛ پایگاه نظاموظیفهٔ شهدای جوادینیا:
انبوه پسرکهای سرتراشیدهٔ گنگ بین خانوادههای دلنگران. صدای بلندگو چیزی اعلام میکند:
«فقط خودتون و مدارکتون. هیچچیز با خودتون نیارید. همهچیز اینجا هست. به دلیل شرایطی که کرونا به وجود آورده اجازه نمیدیم سربازها چیزی با خودشون بیارن داخل. فقط خودتون و مدارکتون.»
حجم
۲۳۵٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۲۲ صفحه
حجم
۲۳۵٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۲۲ صفحه
نظرات کاربران
عالی