کتاب من دیگه دیر نمی خوابم
معرفی کتاب من دیگه دیر نمی خوابم
کتاب من دیگه دیر نمی خوابم داستانی برای کودکان نوشته رامان رضایی است که در انتشارات متخصصان به چاپ رسیده است. این کتاب درباره دیر خوابیدن و مضرات آن برای کودکان میگوید.
درباره کتاب من دیگه دیر نمی خوابم
روزی روزگاری توی یه شهر زیبا و خوشآبوهوا دخترخانومی با پدر، مادر و برادر بزر گترش زندگی میکردند این دخترخانم عسل نام داشت و چهار سالش بود. برادرش، آقا نیما کلاس پنجم بود، عسل رو خیلی دوست داشت و همیشه باهاش بازی میکرد. عسل خانم اسباب بازی های زیادی داشت و همیشه باهاشون سرگرم بازی بود. بعدازظهرها که پدر و برادرش از سرکار و مدرسه برمیگشتن کلی با عسل بازی میکردن و عسل هم خیلی خوشحال بود که اونا باهاش بازی میکنن. شبها، پدرو مادر عسل چون صبح زود باید بیدار میشدن زودتر میخوابیدن و عسل میرفت سراغ اسباببازیهاش.
عسل دو تا عروسک خیلی قشنگ هم داشت که اسمشون رو گذاشته بود آوا و پنجه طلا. عسل بعد از اینکه کلی بازی میکرد و کاملا خسته میشد، تازه پنجهطلا و آوا رو میآورد و با اونا شروع میکرد به بازی و حرف زدن و این قدر باهاشون سرگرم میشد که خوابش میبرد و یادش میرفت پنجهطلا و آوا رو بزاره سر جاشون و یا اصلا وسایلش رو جمع کنه، چون دیر هم میخوابید فرداش تا لنگ ظهر بیدار نمیشد امّا آوا و پنجهطلا صبح از سروصدای پدر عسل و نیما بیدار میشدن دیگه خوابشون نمی برد و تمام روز رو کسل بودن.
این روزها و شبها برای عسل خانم و عروسکهای خستهاش ادامه داشت تا اینکه یه روز یکی از دوستای عسل به اسم گندم بهش زنگ زد و گفت: «عسل جان برای فردا صبح بیا خونهی ما؛ فردا جشن تولدمه و چند تا از دوستامو دعوت کردم تو هم دوست دارم بیای و کلی با هم بازی کنیم....
حالا عسل یک مشکل بزرگ داشت؟ چطوری باید صبح از خواب بیدار میشد؟
خواندن کتاب من دیگه دیر نمی خوابم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
کودکان علاقهمند به داستان به ویژه آنهایی که به دیر خوابیدن عادت دارند، مخاطبان این کتاباند.
حجم
۳٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۰ صفحه
حجم
۳٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۰ صفحه
نظرات کاربران
۱۶۹. در مورد نظم خواب بود