کتاب کانادا
معرفی کتاب کانادا
کتاب کانادا نوشته احمد علامه فلسفی است که به معرفی ویژگیهای طبیعی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و جاذبههای گردشگری کشور کانادا میپردازد و روابط ایران با این کشور را بررسی میکند.
درباره کانادا
کانادا در بیشترین بخش آمریکای شمالی واقع شده است که هم مرز ایالات متحده از جنوب وایالات آلاسکا در شمال غرب می باشد و بین اقیانوس آتلانتیک از شرق واقیانوس آرام در غرب قرار دارد و از شمال به اقیانوس منجمد شمالی محدود میشود .
کانادا دومین کشوربزرگ از لحاظ وسعت، با مساحت ۹٬۹۸۴٬۶۷۰ کیلو متر مربع بعد از روسیهاست. آبشار نیاگارا که در اونتاریو واقع است، از بزرگترین آبشارهای دریاچه نیاگارا و یکی از بزرگترین آبشارهای شگفت انگیز جهان است.
جمعیت کانادا ۳۶ میلیون نفر می باشد و از مجموعه ۱۰ استان و ۳سرزمین و در ۵ منطقه اصلی به نامهای Atlantic, Central, North, Prairies و West Coast تشکیل گشتهاست. فرهنگ و جمعیت هر یک از این بخشها متفاوت و نمایانگر تصویری متفاوت از این کشور پهناور هستند.
پس از پایان یافتن آخرین عصر یخبندان با یک فرایند طولانی مهاجرت اقوام مختلف وتا حد زیادی آسیایی به کانادا مواجه هستیم. دگردیسی های فرهنگی این اقوام با ساکنین اولیه؛ به طور گسترده باعث ایجاد زمینههای فرهنگی مردمان اولیه آنجا شد. سرگذشت مردمان ساکن کانادا را از هنگام ورود اقوام اولیه در هزاران سال پیش تا به امروز را پوشش میدهد.
خواندن کتاب کانادا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به کشورشناسی مخاطبان این کتاباند.
بخشی از کتاب کانادا
در سال ۱۴۹۷ و ۱۵۷۶، جان کابوت و مارتین فروبیشر، ۱۵۳۴ ژاک کارتیر و ۱۶۰۳ ساموئل چمیل فرانسوی، از جمله اروپائیانی بودند که برخی از نقاط ساحلی اقیانوس اطلس را در این کشور را کشف کردند. از اولین مناطقی که اروپاییان در آنجا ساکن بودند و شروع به ساخت و ساز کردند، منطقه پورت رویال (سال ۱۶۰۵) و شهر کبک و نیوفوندلند (در حدود سال ۱۶۱۰) بود. ورود اروپاییها به این مناطق و شهرها، باعث ورود بیماریهای آن قاره به این کشور، از راه جادههای تجاری شد که باعث شیوع سریع بیماری و مبتلا شدن افراد بومی این کشور شد.
در قرن ۱۷، کشورهای مستعمره انگلیس و فرانسه در آمریکای شمالی توانستند تا حدی استقلال خود را بدست آورند. مستعمرههای فرانسه، بیشتر در نواحی درهای در کنار رودخانه لارنس ساکن شدند و مستعمرههای انگلیسی در مستعمرههای سیزدهگانه در جنوب، ساکن شدند. اگر چه برای رقابت در کسب قلمرو، و تصاحب منابع آن منطقه، مثل خز، ماهی و دیگر محصولات دریایی، چندین جنگ بین ساکنان فرانسوی و انگلیسی و قبیلههای بومی مناطق اتفاق افتاد. جنگهای یروکوئیز و فرانسه، بین همپیمانان یروکوئیز و الگونکوئین به همراه متحدان فرانسوی خود، بر سر کنترل تجارت خز اتفاق افتاد. ۴ جنگ رخ داده بین بومیان آمریکایی و فرانسوی در سالهای بین ۱۶۸۹ و ۱۷۶۳ اتفاق افتاد. این جنگها منجر به پیروزی بریتانیا در جنگ هفت ساله (کانادا) و امضای تفاهمنامه پاریس در سال ۱۷۶۳ شد که بریتانیا کنترل تمامی سرزمین آمریکای شمالی که تحت استعمار فرانسه، در شرق رودخانه میسیسیپی بود، به جز جزایر سنت پیر و ماژلان را به دست گرفت.
حاکمان جدید بریتانیایی کانادا بسیاری از اموال و همچنین امور مذهبی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ساکنان فرانسویزبان را حفظ و تضمین کردند. فرانسویزبانها لایحه کبک را در سال ۱۷۷۴ به تصویب رساندند که در آن روی کار آمدن مذهب کاتولیک، قانون مدنی فرانسه و به کار بردن زبان فرانسه، لحاظ شده بود. این لایحه اهمیت زیادی برای بریتانیا داشت، اگرچه باعث خشم بسیاری از ساکنین مستعمره سیزدهگانه شد و این مسئله به وقوع انقلاب آمریکا کمک کرد.
پس از به استقلال رسیدن ایالات متحده، تقریباً ۵،۰۰۰ نفر از وفاداران به امپراتور، به استقلال کبک (۱۷۶۳-۱۷۹۱)، نوا اسکوشیا، جزیره پرنس ادوارد ونیوفوندلند، مهاجرت کردند.
زمانی که این مهمانان ناخوانده از طرف مردم نوا اسکوشیا با استقبال روبرو نشدند، نیوبرانزویک در سال ۱۷۸۴، اقامتگاه آنان شد. برای اسکان دادن این انگلیسیزبانها در کبک، طبق لایحه مصوبه سال ۱۷۹۱، این استان به دو بخش فرانکوفون (کانادای جنوبی) و آنگلوفون (کانادای شمالی)، تفکیک شد.
کانادا در جنگ سال ۱۸۱۲، مرز اصلی بین ایالات متحده و امپراتوری بریتانیا بود و دفاع موفق آن، طی جنگ طولانی ۱۸۱۲، تأثیر به سزایی روی کانادا و آمریکای شمالی گذاشت و باعث ایجاد اتحاد و حس ملیگرایی در میان بریتانیاییها و مردم آمریکای شمالی شد. از سال ۱۸۱۵، کانادا با سیل عظیم مهاجرت از بریتانیا و ایرلند مواجه شد. توافقنامههای صلح بلندمدتی بین کانادا و ایالات متحده، بسته شد، که با آشوبهای سیاسی که از طرف برخی افراد مثل هانتر لوگز و برادران فنین صورت گرفت، تا حدی نقض شد.
پس از شکست شورش آشوبگران در سال ۱۸۳۷ که خواستار دولت مسئول بودند؛ مقامات رسمی در جایگاه سیاسی کشور را مورد بررسی قرار دادند و گزارشی در مورد امور مختلف آمریکای شمالی و بریتانیا، در همین سال منتشر ساختند. یکی از اهداف این بررسی، که برای اصلاح طلبان فرانکفون و انگلوفون غیرقابل قبول بود و منجر به شورش در سال ۱۸۳۷ شد، برابر سازی فرهنگ کاناداییهای فرانسوی زبان، با فرهنگ بریتانیایی بود.
در سال ۱۸۴۰، تمام بخشهای مختلف کانادا به یک مستعمره شبه فدرال بدل شد. ایالت واحد کانادا، طبق لایحه کشور واحده (سال ۱۸۴۰). امضای قرارداد اورگان، توسط بریتانیا و ایالات متحده در سال ۱۸۴۶، باعث خاتمه نزاعهای مرزی ارگان شد، و باعث گسترده شدن مرز این کشور از سمت غرب، و موازی با آن در شمال شد که منجر به ایجاد مستعمره جدید ونکوور در سال ۱۸۴۹، ظهورنبرد فراستر کانیون و به استعمار گرفتن بریتیش کلمبیا در سال ۱۸۵۸ شد که این دو مستعمره بعداً بطور کامل از ایالت واحد کانادا جدا شدند. در اواخر سالهای ۱۸۵۰ رهبران کانادا، هیئت اعزامی از مناطق غربی، با هدف کنترل روپرتز لند (Rupert's Land) و نواحی قطبی، به این مناطق اعزام کردند. با رشد زاد و ولد، جمعیت کانادا، به سرعت افزایش یافت، اما این مسئله با مهاجرت اروپائیان به ایالات متحده و کاناداییهای فرانسویتبار به نیو انگلنر، جبران شد و تا حدی تعدیل گردید.
کانادا، در سال ۱۹۱۴، با بریتانیا وارد جنگ شد و سپاه ارتش و گروهی از افراد داوطلب را به مرزهای غربی فرستاد تا به عنوان سرباز ملی مبارزه کنند. به دلیل تلفات زیاد، نخست وزیر روبرت بردن مجبور شد از سربازگیری اجباری استفاده کند، این حرکت برای مردم کبک، بسیار ناخوشایند بود که باعث شدحزب محافظه کار، دیگر مورد حمایت مردم آنجا نباشد. پس از آن لیبرالها از آن حزب جدا شدند و تبدیل به حزب سیاسی ایالتی شدند.
در سال ۱۹۱۹، کانادا به قانون اتحادیه ملتها و حقوق آن درآمد و در سال ۱۹۳۱، قانون وست مینیستر را پذیرفت، که طی آن بدون رضایت کانادا،پارلمان بریتانیا حق ندارد کانادا را گسترش دهد. بعد از آن که جنگ آلمانها در اواخر سالهای ۱۹۳۰ کمی فرو نشست، نخست وزیر ویلیام لیون مکنزی کینگ، تائیدیه پارلمان را برای شرکت در جنگ جهانی دوم، در سال ۱۹۳۹ پس از تجاوز آلمان به لهستان گرفت. به این ترتیب اولین واحد ارتش نظامی کانادا، در دسامبر ۱۹۳۹ به بریتانیا رسید.
اقتصاد این کشور در طول جنگ با توجه به تجهیزاتی که در جنگ استفاده میشد و به خصوص علیه کانادا، بریتانیا و چین بکار برده شد، رو به نابودی رفت. در سال ۱۹۴۹ کانادا جنگ را با یکی از بزرگترین ارتشهای جهان خاتمه داد. در این سال، ایالت استقلال یافته نیوفوندلند به کانادا پیوست. پس از گذشت یک قرن در سال ۱۹۶۷ مهاجرت زیادی از کشورهای مختلف اروپایی که جنگ کشورشان را را نابود کرده بود، به این کشور صورت گرفت که باعث تغییر بافت جمعیتی کشور شد.
به علاوه، در زمان جنگ ویتنام، هزاران آمریکایی به این کشور مهاجرت کردند و در بخشهای مختلف کشور ساکن شدند. افزایش مهاجرت که منجر به افزایش جمعیت این کشور شد و به موازات آن افزایش قدرت اقتصادی ایالات متحده در سالهای ۱۹۶۰، و با توجه به انقلاب آرام در کبک، نوع جدیدی از ملیگرایی کانادایی را پدید آورد.
در جلسهای با حضور نخست وزیران که در نوامبر سال ۱۹۸۱ برگزار شد، دولتهای فدرال و ایالتی با جداسازی قانون اساسی و ایجاد تغییراتی در آن موافقت کردند. علیرغم این حقیقت که دولت کبک با این تغییرات موافق نبود در ۱۷ آوریل ۱۹۸۲ کانادا از ملکه الیزابت دوم، مجوزی برای جداسازی قانون اساسیاش از بریتانیا گرفت، که بدین ترتیب کل کانادا تحت حکومت مستقل پادشاهی قرار گرفت و هر دو کشور دارای حکومت پادشاهی مشابه شدند.
پس از آن که در ایالت کبک، طی انقلاب آرام در سالهای ۱۹۶۰، تغییرات اقتصادی اجتماعی زیادی به وقوع پیوست، برخی از کبکیها به دولت، برای ایجاد خودمختاری بیشتر و استقلال کامل یا نسبی از کانادا، فشار آوردند. اختلاف بین کاناداییهای انگلیسی زبان و کبکیها بر سر جداسازی جامعه، فرهنگ و زبان باعث وقوع حوادث زیادی شد
در سال ۱۹۹۷، دادگاه عالی کانادا، قانون کناره گیری همهجانبه این ایالت از این موضوع و غیرقانونی بودن آنرا داد، علیرغم این مسائل، کبکیها به کار خود ادامه دادند. هماهنگ سازی و افزایش مناسبتهای اقتصادی با ایالات متحده، پس از جنگ جهانی دوم، افزایش مهمی یافت. قرارداد تجارت آزاد ایالات متحده – کانادا در سال ۱۹۸۷، نقش تعیین کنندهای در دو کشور داشت.
در دهههای اخیر، کانادا در مورد استقلال مسائل فرهنگی خود، به خاطر نمایش فیلمها و کلیپهای آمریکایی در تلویزیون خود نگران است. کاناداییها به نظام سلامت و مراقبتهای بهداشتی کشور در سطح جهانی و تعهد خود در رعایت احترام به چند فرهنگی بودن این سرزمین افتخار میکنند.
حجم
۲٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه
حجم
۲٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه