دانلود و خرید کتاب پل و ویرژینی ژاکهانری برناردن دو سن پیر ترجمه سعید نفیسی
تصویر جلد کتاب پل و ویرژینی

کتاب پل و ویرژینی

انتشارات:انتشارات یمنا
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۸از ۴ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب پل و ویرژینی

کتاب پل و ویرژینی نوشته ژاکهانری برناردن دو سن پیر است و با ترجمه سعید نفیسی در انتشارات یمنا منتشر شده است. این کتاب جزو آثار کلاسیک جهان است که برای جوانان نوشته شده است. 

درباره کتاب پل و ویرژینی

نویسنده مهندس پل سازی و راه سازی بود او در  شهرهاور در شمال فرانسه در ۱۷۳۷ متولد شد. او عاشق شناخت جهان بوده و سفرهای بسیاری به هلند و روسیه و لهستان و اتریش و آلمان و جزیره موریس داشته است. در این کتاب داستان دلدادگی و دلبستگی بسیار ساده‌ای که در محیط دور افتاده‌ای در آغوش طبیعت بین پسر و دختری پیش می‌آید را می‌خوانید. داستان با روایت مردی آغاز می‌شود که به یک منطقه وسیع و زیبا می‌آید او شروع می‌کند برای پسرش داستان‌هایی از زمان‌‌های دور را روایت کردن. داستان به زمانی برمی‌گردد که دو زن در این منطقه به‌هم می‌رسند. یک بعد از ازدواج با همسرش فرار کرده است و همسرش را از دست داده و دیگری همسرش رهایش کرده است. هردو باردار هستند و تصمیم می‌گیرند باهم زندگی کنند و زندگی‌شان را سر و سامان دهند. زمان وضع حمل می‌رسد. فرزند یکی دختر می‌شود و فرزند دیگری پسر و نام‌هایشان را پل و ویرژینی می‌گذارند. این کتاب سرگذشت این زنان و بعد فرزندانشان است. 

خواندن کتاب پل و ویرژینی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات داستانی جهان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب پل و ویرژینی

در جزیره تقریباً لم یزرع، که زمین آن در اختیار همه کس بود، حاصلخیزترین و سازگارترین ناحیه را برای داد و ستد انتخاب نکرد؛ اما چون دربی گردنه ای از کوهستان، پناه گاهی پنهانی یافت که در آنجا می‌توانست تنها و ناشناس زندگی کند، از شهر سوی این تخته سنگ‌ها براه افتاد، تا در آنجاهمچون در آشیانه ای کوشه نشین شود. همه موجودهای حساس و درد کشیده این غریزه را دارند که به بایرترین و دور افتاده‌ترین جاها پناه ببرند: مانند آنکه تخته سنگ‌ها بارویی در برابر بد بختی باشد، و مانند آنکه آرامش طبیعت بتواند آشفتگی‌های بدبختی را در روح فرو بنشاند. اما خدا هنگامی بیاری ما می‌آید که تنها نیکوکاری لازم را خواستاریم، یک نیکی نصیب خانم دو لائور کرد که دارایی و مقام آنرا با خود نمی‌آورد: و آن یک دوست بود.

درین جا، از یک سال پیش از آن، زنی چابک، مهربان و حساس زندگی می‌کرد؛ نامش «مارگریت» بود. در «برتانی»۴ در یک خانواده ساده دل دهقانی جهان آمده بود که عزیز کرده ایشان بود و اگر این ضعف درو پیدا نشده بود که عشق نجیب زاده همسایه خود را که وعده کرده بود او را بزنی بگیرد بپذیرد خانواده‌اش او را خوش بخت کرده بود. اماوی، پس از آنکه کام ازو گرفته بود، از وی دور شد و حتی از تأمین مخارج بچه ای هم که در شکم او بود خود داری کرد. آنگاه وی عزم کرده بود که برای همیشه از دهی که در آنجا بجهان آمده بود و تنها جهاز دختر بی چیز و نجیبی، نیک نامی، را از دست داده بود بیرون رود، تا در مستعمرات، دور از زادگاهش، برود و خطای خود را پنهان کند. پیر۔ مردی زنگی که وی از پولی که برام گرفته خریده بود، با وی در تکه زمینی ازین ناحیه زراعت می‌کرد.

خانم دولاتور با کنیز سیاهش در اینجا به مارگریت که کودک خود را شیر می‌داد برخورد. از دیدن خانمی‌که همان وضع او را داشت مسرور شد. در چند کلمه از وضع گذشته خود واحتیاجهای کنونی خود با او سخن گفت. مارگریت از شنیدن سخنان خانم دولاتور متأثر شد و برحم آمد؛ و چون می‌خواست اعتماد او را بیش از قدردانی وی بدست آورد، بی آنکه چیزی از او پنهان کند، بی احتیاطی را که در آن نقصیر کرده بود، پیش او اقرار کرد و گفت: «من سزاوار این سرنوشتم؛ اما شما، خانم، شما فرزانه و بدبختید!» و گریه کنان کلبه خود و دوستی خود را در اختیار او گذاشت. خانم دولاتور از چنین پذیرائی و مهربانی متأثر شده بود، اورا در بغل گرفت و گفت: «آه! خدا می‌خواهد رنجهای مرا پایان دهد، زیرا بشما، نسبت بهنی که بیگانه‌ام، بیش از آنچه از پدر و مادرم دیده‌ام مهربانی الهام کرده است.


نظری برای کتاب ثبت نشده است
. وی چون به جهان آمد محکوم به مرگ بود.
محمد
«پس، پسر جان، کتاب بخوانید. خردمندانی که پیش از ماچیز نوشته‌اند مسافرانی هستند که در کوره راه تیره بختی پیش از ما راه پیموده‌اند، دست بسوی ما دراز می‌کنند و هنگامی‌که همه کس ما را طرد کرده است، ما را بخود می‌خوانند که با یشان بپیوندیم. کتاب خوب دوست خوبیست.
محمد
جرأتی که ما را بدامن مرگ بیندازد، تنها جرأت یک لحظه است. اغلب محرک آن تحسین‌های بیهوده مردم است. جرأتی کمیاب ترو لازم تر از آن هم هست، که ما را وادار می‌کند هر روز بی گواهی و بی ستایش کسی دشواری‌های زندگی را تحمل کنیم: و آن صبرست. آن متکی بر عقیده دیگری و کشش شہوات ما نیست، بلکه متکی بر اراده خداست، صبر جرأت مردم پرهیزگارست.
محمد
زندگی اجتماعی نظام طبیعت را باید بهبود ببخشد و هر چه جامعه بطبیعت نزدیک تر شودزندگی سازگارتر و گواراتر خواهد بود و نیک بختی جز در دامان طبیعت فراهم نمی‌شود.
محمد

حجم

۱۱۵٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۱۲ صفحه

حجم

۱۱۵٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۱۲ صفحه

قیمت:
۳۰,۰۰۰
تومان