دانلود و خرید کتاب رگه های ناب صمد کریم‌زاده
تصویر جلد کتاب رگه های ناب

کتاب رگه های ناب

دسته‌بندی:
امتیاز:
۱.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب رگه های ناب

کتاب رگه های ناب نوشته صمد کریم‌زاده است. کتاب رگه های ناب رمانی جذاب است که انتشارت نوآوران سینا منتشر کرده است.

درباره کتاب رگه های ناب

این کتاب در سال ۱۳۱۷ روایت می‌شود زمانی که حاج محمد کریم سعادت فقط شش سال داشت. محمد کریم در آغوش گرم والدینش، به نام‌های، غلامعلی و گوهر به بازی در دنیای کودکانهٔ خود مشغول بازی بود. کمی می‌گذرد و مدتی بعد گوهر مادر محمد کریم از پهلو درد شکایت دارد. از آنجا که غلامعلی مردی جوان است و کم‌تجربه و بیشتر به کشت و کار مشغول است، خیلی پیگیری نمی‌کند. بزرگ‌ترها مانند پدر و مادر گوهر و یا پدر و مادر غلامعلی، او را به خوردن داروهای گیاهی در دسترس سفارش می‌کنند و معتقدند بیماری او سرماخوردگی کهنه‌ای بیش نیست. اما این درد کم‌کم بیشتر می‌شود. بالاخره شبی رسید که درد امان گوهر را برید. غلامعلی به این فکر افتاد که گوهر را صبح زود به بیمارستان برساند. غلامعلی و همسرش، با درشکه ۱۲ کیلومتر راه پیمودند تا به کنار جادهٔ اصلی ساوه - قم برسند. به هر صورت با مشکلات فراوان خود را به شهر قم رساندند و فوراً به بیمارستان مراجعه کردند. پزشک پس از معاینات اولیه و انجام آزمایش پی برد که هر دو کلیهٔ گوهر در حال از بین رفتن است. او به غلامعلی می‌گوید باید به نزدیک بیمارستان بیاید زیرا حال زنش خوب نیست و باید زندگی‌شان را تغییر دهند. دست روزگار بعد از این اتفاق حوادث مختلفی سر راه محمدکریم قرار می دهد و این کتاب روایت زندگی او است. 

خواندن کتاب رگه های ناب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات داستانی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب رگه های ناب

گوهر با لبخندی حرف غلامعلی را تائید کرد و گفت: آری دردم خیلی کم شده. نگران نباش خوب می‌شوم؛ اما الآن که غروب است، چطور امشب به روستا برویم؟ پیشنهاد می‌کنم امشب را به خانهٔ دختر خاله سکینه برویم و صبح زود عازم روستا شویم. همه‌اش دلم پیش محمد کریم است.

غلامعلی که سعی می‌کرد آرام باشد، گفت: گوهر جان، دکتر دستور داده که تو چند روزی در بیمارستان بستری باشی

گوهر فوراً حرفش را قطع کرد: چه شده غلامعلی؟ چه بلایی سرم آمده؟ در همان حال طاقت نیاورد و شروع به گریستن کرد.

غلامعلی سعی می‌کرد خویشتن‌داری کند و وضعیت روحی گوهر را از این بدتر نکند و با دست‌پاچگی ادامه داد: گوهر جان همسر مهربانم، تو که اینقدر کم‌تحمل نبودی. دکتر معتقد است که پهلو درد کهنه‌ای داری. برای اینکه خیال من تو و خودش را راحت کند، ترا چند روزی بستری کرده است که با انجام چند آزمایش و همینطور معالجهٔ فوری پهلو دردت را خوب کند. اینکه جای نگرانی ندارد.

گوهر که با شنیدن حرف‌های غلامعلی سعی می‌کرد خود را قانع کند، مدام از نگرانی‌هایش برای محمد کریم می‌گفت: پس محمد کریم چه کار کند. او که تا به حال بدون من تنهایی نخوابیده است. 

غلامعلی هم در پاسخ او را دلداری می‌داد: عزیزم، نگران نباش. چند شب که اشکالی ندارد. تازه چند شب خانهٔ این مادربزرگ می‌ماند و چند شب هم خانهٔ آن یکی مادربزرگ. اینطوری حوصله‌اش هم سر نمی‌رود. تو که می‌دانی آنها چقدر او را دوست دارند. حالا سعی کن آرام باشی تا آمپول دردت را کاملاً تسکین دهد. من هم تا آخر وقت پیش تو می‌مانم، بعد هم به خانهٔ مشهدی رحیم، رفیق قدیمی بابا می‌روم، شب را آنجا می‌مانم و صبح زود به روستا می‌روم. 

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۴۴٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۱۲ صفحه

حجم

۱۴۴٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۱۲ صفحه

قیمت:
۶۰,۰۰۰
تومان