دانلود و خرید کتاب همسر دوست داشتنی من سامانتا داونینگ ترجمه زهرا ظریفکار
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب همسر دوست داشتنی من اثر سامانتا داونینگ

کتاب همسر دوست داشتنی من

انتشارات:نشر البرز
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۲از ۹۵ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب همسر دوست داشتنی من

کتاب همسر دوست‌ داشتنی من داستانی از سامانتا داونینگ است که با ترجمه زهرا ظریفکار می‌خوانید. یکی از داستان‌های پرفروش نیویورک تایمز (The New York Times) و یو.اس.ای تودی (USA Today) که جنایت پشت پرده زندگی یک زوج را نشان می‌دهد. 

درباره کتاب همسر دوست‌ داشتنی من

همسر دوست داشتنی من داستان زوجی است که در ظاهر در خوشبختی غرق شده‌اند. زندگی خوبی دارند. وضع مالیشان به آن‌ها اجازه می‌دهد تا هرچیزی که می‌خواهند به دست بیاورند اما مشکلی بینشان وجود دارد و آن این است که انگار زندگی مشترکشان به بن‌بست رسیده است. آن‌ها یکدیگر را درک نمی‌کنند. باهم حرف نمی‌زنند و هیچ رفتاری که نشان بدهد زوجی موفق هستند، از خودشان نشان نمی‌دهند. 

اگر شما در چنین شرایطی قرار بگیرید چه کار می‌کنید؟

آدم‌های عادی یا به سراغ مشاوره می‌روند و یا از هم جدا می‌شوند. اما این زوج، تصمیم دیگری برای خودشان گرفته‌اند. آن‌ها می‌خواهند با قتل، ارتباطشان را بهتر کنند! 

سامانتا داونینگ در این کتاب شما را به دنیایی می‌برد که طنز و جنایت را درهم آمیخته است و از بالا پایین‌های زندگی مشترک صحبت می‌کند. با خواندن داستان همسر دوست داشتنی من، نگاهتان به تمام زوج‌های میانسال اطرافتان عوض می‌شود و دیگر هرگز نمی‌توانید آن‌ها را به چشم یک زوج عادی ببینید!

سامانتا داونینگ برای نوشتن این رمان، نامزد جایزه ادگار برای اولین رمان شناخته شد. 

کتاب همسر دوست‌ داشتنی من را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

اگر دوست دارید از یک داستان جذاب و یک رمان پرهیجان و متفاوت لذت ببرید، به شما پیشنهاد می‌کنیم کتاب همسر دوست داشتنی من را بخوانید. 

بخشی از کتاب همسر دوست‌ داشتنی من

پترا نفر اول لیست ما بود اما ازآنجایی‌که از این لیست حذف شده است، سراغ نفر بعدی، زن جوانی به نام نائومی جورج می‌روم که هنوز با او صحبت نکرده‌ام و حضوری او را ندیده‌ام.

اوایل شب به‌سمت هتل لنکستر حرکت می‌کنم. نائومی در آنجا به‌عنوان منشی کار می‌کند. هتل لنکستر یکی از آن مکان‌های قدیمی‌ست که به‌خاطر گذشته و تاریخچۀ باشکوهش به‌جا مانده و توانسته همچنان باقی بماند. ساختمان هتل بزرگ و ازنظر دکور آن‌چنان مجلل است که از ساخته‌های دوران حال حاضر نمی‌تواند باشد. اگر قرار بود بی‌عیب‌و‌نقص در این‌زمان ساخته شود هزینه‌اش خیلی زیاد می‌شد و اگر هم قرار بود با کمی‌وکاستی ساخته شود، حتماً افتضاح از آب درمی‌آمد.

جلوی هتل در‌هایی شیشه‌ای دارد و در اطراف آنها تابلوهایی نصب شده است تا جلوه و ظاهر زیبایی به ورودی هتل دهند. نائومی پشت میز ایستاده و یونیفورم مخصوص هتل، کت‌ودامن آبی پوشیده که هر دو با نوارهای طلایی تزئین شده‌اند و زیر کتش بلوز سفیدی به تن کرده است. موهای مشکی بلندی دارد و کک‌ومک‌های روی بینی‌اش سنش را کمتر نشان می‌دهد. نائومی بیست‌وهفت سالش است اما به‌خاطر صورت جوان و معصومش، وقتی به بار می‌رود هنوز برای اجازۀ ورود باید مدرک نشان دهد تا ثابت کند به سن قانونی رسیده است اما آن‌قدر که ظاهرش نشان می‌دهد، پاک و بی‌گناه نیست.

اواخر شب، او را دیدم که با چند مرد مهمان در هتل با صمیمیت زیادی رفتار می‌کرد. همۀ آن مهمان‌ها تنها و بدون همراه و بزرگ‌تر از او هستند و ظاهر شیک و مرتبی دارند. نائومی همیشه بعد از اتمام شیفت کاری‌اش، هتل را ترک نمی‌کند. این کارش می‌تواند دو دلیل داشته باشد، اینکه می‌خواهد اضافه‌کاری کند و بیشتر سر کار باشد تا حقوق بیشتری عایدش شود یا می‌خواهد رابطه‌ای یک‌شبه با مردهایی که در هتل با آنها آشنا می‌شود داشته باشد.

چون از طریق شبکه‌های اجتماعی او را پیدا کرده‌ام، می‌دانم که غذای موردِعلاقه‌اش سوشی‌ست و گوشت قرمز نمی‌خورد. در دورۀ دبیرستان، والیبال بازی می‌کرده و دوست‌پسری به نام آدام داشته است اما حالا نائومی اسمش را کرتین (ابله) گذاشته است. آخرین دوست‌پسرش، جیسون، سه ماه پیش نقل مکان کرده بود و او از آن‌موقع تابه‌حال با کسی رابطه نداشته است. نائومی به فکر این است که حیوانی خانگی، شاید یک گربه بخرد تا کمی از تنهایی دربیاید اما هنوز اقدامی نکرده است. بیش از هزار دوست مجازی دارد، اما می‌توانم حدس بزنم نائومی دو دوست صمیمی شاید حداکثر سه دوست صمیمی داشته باشد.

من هنوز مطمئن نیستم نائومی همان کسی باشد که ما می‌خواهیم. باید درمورد او بیشتر بدانم.

ملیسنت دیگر از انتظار خسته شده است.

دیشب ملیسنت را در حمام دیدم، روبه‌روی آینه ایستاده بود و آرایشش را پاک می‌کرد. شلوار جین و تیشرتی پوشیده بود که روی آن نوشته شده، مادر دانش‌آموز ممتاز کلاس هفتم. منظور نوشته از دانش‌آموز ممتاز، جنا بود نه روری.

ملیسنت پرسید: «مشکلش چی بود؟» نام پترا را به زبان نمی‌آورد چون مجبور نیست این کار را بکند، خودم می‌دانم منظورش چه کسی‌ست.

«فقط می‌تونم بگم اونی نبود که می‌خواستیم.»

ملیسنت از آینه نگاهم نمی‌کرد. به صورتش لوسیون زد و بعد گفت: «این دومین نفریه که حذفش کردی.»

«این که دیگه باید خودش باشه. خودت هم خوب می‌دونی.»

نظرات کاربران

Sarina
۱۴۰۱/۰۵/۰۳

این داستان به طرز عجیبی شمارو با خودش همراه میکنه شاید بعضی از موارد رو بتونید حدس بزنید اما پایان داستان واقعا غیر قابل پیشبینیه مواردی خودتون رو پیدا میکنید که دارید از کسی طرفداری میکنید که آشکارا باعث و بانیه مشکلاته

- بیشتر
shaghayegh
۱۴۰۱/۰۷/۲۶

داستان در مورد زن و شوهری هست که به طور اتفاقی درگیر ماجرای قتل میشن ولی این کتاب از اون کتابایی هست که اصلا به کسی پیشنهادش نمیکنم، روند داستان خیلی کند پیش میره یه طوری که نزدیکای آخرش خیلی

- بیشتر
farez
۱۴۰۱/۱۰/۰۸

میخواهیم در مورد کتابی صحبت کنیم که رمان اول یک نویسنده بوده و همزمان تونسته نامزد جایزه ادبی بشه.پس انتظار داریم خارق العاده باشه اما اینگونه نیست...شاید چون آثار جنایی های تمیزی رو خوندم که این برام پر گاف و

- بیشتر
atefe
۱۴۰۰/۰۹/۱۰

خیلی عالی و خوب بود اولین کتابی برای من بود که از زبان قاتل های زنجیره ای روایت شده بود و هیجان برای تمام کردن کتاب خیلی زیاده و اتفاقات جالبی رخ میده برای زوج کتاب

بهنوش
۱۴۰۱/۰۸/۰۹

موضوع متفاوتی داشت پایان داستان از شروعش جدذابتر بود .همچنین داستان پردازی و فضاسازی خوب بود اما شخصیتهای داستان ضعیف بودن. کاش جمله ی اخر رو نویسنده حذف میکرد

M.TORABI
۱۴۰۰/۱۲/۲۹

خیلی خوب بود اخر سال تمومش کردم و بسیار خوشحالم با همچین اثری تموم شد نقاط ضعف اسم شوهر اصلا معلوم نشد چی بود از لحاظ روانشناسی مشخص نشد که ملیسنت چرا اونکارارو در کودکی انجام داده بود (انگیزه اش مشخص نشد) نقاط قوت کشش خوب جنایی

- بیشتر
ن. عادل
۱۴۰۰/۱۰/۲۹

خواندن این کتاب بهم حس دست و پا زدن در چرک و خون می داد🥲 البته روند داستان گیرا و جذاب بود و کشش خوبی داشت. ولی برای من یک کم خشن بود

Dark Lady
۱۴۰۲/۰۹/۱۵

توصیه نمی کنم پر از جزییات تکراری و به درد نخور اصلا برای قتل ها و اتفاقات دلیل و تحلیلی در کار نبود

booklover
۱۴۰۲/۰۷/۲۲

یهو‌ این کتابو دیدم، یادم اومد چه سمی بود🤦🏻‍♀️😂 خیلی کتاب مریضیه، هیچی بهتون اضافه نمیکنه هیجان اخرش خوبه اما واقعا کتاب مریضیه

آبان
۱۴۰۱/۱۰/۲۱

مطالعه این کتاب را برای کسانی که مستعد خشونت هستند، کاملا مضر می دانم. خشونت نهفته در این داستان برای روحیه نوجوانان بسبار آسیب رسان و برای برخی تاثیر مخرب دارد. لطفا لطفا فقط افرار خنثی مطالعه نمایند.

بریده‌هایی از کتاب
مشاهده همه (۹)
خانه برایم جایی جهت خوابیدن و نگه داشتن وسایلم بود، جایی که می‌خواستم هرچه زودتر ترکش کنم
ati_ramos
بارها و بارها در دوران کودکی‌ام سرک کشیدم، به این نتیجه رسیدم که پدر و مادرم من را به دنیا آوردند تا شاید مشکلات زندگی و ازدواجشان را با وجود من حل کنند. راه‌حلشان درست از آب درنیامد و ناامیدی آنها از این مسئله باعث شد من احساس کنم در انجام کارم شکست خورده‌ام.
ati_ramos
انتظار، بدترین چیزی‌ست که می‌توانم تجربه کنم. مثل این است که بدانی بمبی منفجر می‌شود اما نمی‌دانی کِی و کجا و توسط چه کسی.
Narjesbn
صدایش را می‌شنوم چون من ناشنوا نیستم اما به راهم ادامه می‌دهم.
Sarina
تو همیشه روی چیزهای اشتباه تمرکز می‌کنی
محمد جواد
آن لحظه برادرم تماس گرفت و چون صدای زنگ برادرم با بقیه تفاوت دارد، می‌دانستم که خودش است. من برای هرکسی یک زنگ اختصاص داده‌ام چون می‌خواهم بدانم چه کسی به من زنگ می‌زند. صدای زنگ برادرم مثل صدای انفجار است، چون خودش هم شبیه به یک انفجار بزرگ است. زندگی‌اش طوری‌ست که همیشه اتفاقات مختلف ریز و درشت و غیرقابل‌پیش‌بینی برایش می‌افتد
Yasaman Mozhdehbakhsh
حرف‌هایش گوش می‌دهم و سعی می‌کنم رنج‌ها و سختی‌های این خانواده‌ها را درک کنم اما ازآنجایی‌که به من مربوط نمی‌شوند، احساس راحتی می‌کنم.
Yasaman Mozhdehbakhsh
«همون‌طور که همۀ مردم روی زمین، آدم‌های خوبی نیستن، خیلی از آدم‌ها هم مناسب بچه‌دار شدن و پدر و مادر بودن نیستن.»
دو روح در یک بدن (شیلا)
بچه‌هایم تنها انگیزۀ من هستند
دو روح در یک بدن (شیلا)

حجم

۴۱۱٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۴۸۸ صفحه

حجم

۴۱۱٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۴۸۸ صفحه

قیمت:
۶۰,۰۰۰
تومان