کتاب افسانه گاندی
معرفی کتاب افسانه گاندی
کتاب افسانه گاندی نوشته راج کوماری شنکر است. این کتاب به زندگی گاندی و رویه نافرمانی مدنی او میپردازد. کتاب افسانه گاندی را انتشارات چلچله با ترجمه بهزاد رحمتی منتشر کرده است.
درباره کتاب افسانه گاندی
گاندی برای وحدت میان مسلمانان و هندوهای کشورش یک ماه روزه گرفت و در رژهٔ نمک از ۱۲ مارس تا ۶ آوریل ۱۹۳۰ به همراه چند صد هزار نفر هندی ۴۰۰ کیلومتر از احمدآباد تا ساحل داندی راه پیمود تا از آب دریا نمک بگیرد و با این عمل قانون مالیات نمک را بیاعتبار کرد. این مبارزه با دعوت هندیها برای تحریم کالاهای انگلیسی بود و با بازتاب جهانی روبرو شد و نهایتاً انگلیسیها مجبور به مذاکره شدند. هندیها با کمک گاندی در سال ۱۹۴۷ توانستند استقلال کشورشان را به دست آورند.
از تفکرات مشهور او این است وظایف شخص نسبت به خود، به خانواده، به وطن و به جهان از یکدیگر جدا و مستقل نیستند. نمیتوان با زیان رساندن به خود یا خانوادهٔ خود به وطن خویش خدمت کرد. به همین قرار نمیتوان با زیان رساندن به جهان نیز به وطن خود خدمت کرد.
خواندن افسانه گاندی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به زندگی بزرگان تاریخ پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب افسانه گاندی
گاندی دوران مدرسهاش را در ارج کوت شروع کرده و ازآنجاکه علاقه آشکاری به درس و تحصیل داشت، از همین ابتدا همه هموغمش را متوجه این وظیفهاش کرده بود، لذا بدین علت بود که هر صبح به موقع و به طور مرتب راهی مدرسه شده و پس از پایان ساعات مدرسه نیز، بلادرنگ به منزل بازگشته و مشغول انجام تکالیف درسیاش شده و خودگرایی این پسرک نیز به این علاقهاش دامن میزد. مونیا اگرچه به طور ذاتی خودگرا و خودجوش بود بااینهمه او در مدرسه یک دوست نزدیک به نام یوکا (UKA) داشت که این پسرک نه تنها به یک خانواده رفتگر تعلق داشت، بلکه طبقه اجتماعیشان نیز موسوم به کاست و طبقه »نجسها« بود. یک روز در مدرسه مشتی آبنبات به طور اتفاقی به دست گاندی )مونیا( رسیده و چون تعداد آبنباتها قابل توجه بود، بدین علت گاندی دوان دوان خود را به یوکا رسانده و از وی خواست که چند تا آبنبات بردارد. مونیا بدین منظور در چند قدیم یوکا بود که یوکا با لحن هشدارآمیز از مونیا خواست که به وی نزدیک نشود. ازآنجا که مونیا به شدت از بابت این رفتار پسرک تعجب کرده بود، از وی پرسید که چرا نمیتواند دست او را (یوکا) را لمس کند؟ یوکا در پاسخ گفت: سرور و ارباب کوچک من، علت این مسئله این است که من به طبقه اجتماعی «نجسها» تعلق دارم. مونیا بدون توجه به این هشدار دستانش را میان دستانش گرفته و چند آبنبات را در دستانش گذاشت، متأسفانه مادر مونیا از پنجره شاهد این رفتار پسرش بوده و با لحنی خشمگین پسرش را مورد خطاب قرار داده و از وی خواست که زود به خانه بازگردد. در خانه مادرش خشمآلود به پسرش نگریسته و گفت: مگر نمیدانی که یک فرد هندو متعلق به طبقه اجتماعی ممتاز به هیچوجه نباید دست یک فرد نجس را لمس کند؟ مونیا متقابلا پرسید: مگر این کار چه ایرادی دارد؟ دلیل این است که آداب و رسوم و اعتقادات هندوی ما این کار را منع میکند. من اهمیتی به این باور و اعتقاد هندویان نمیدهم چون به نظر من دست دادن با یوکا هیچ اشکالی ندارد. در برابر این پاسخ مونیا، مادرش سکوت اختیار کرده و در عوض به وی دستور داد که هرچه سریعتر حمام کرده و آئین دعا و نیایش روزانهاش را بهجای آورد. پدر گاندی اگرچه عاشق پسرانش بود بااین همه علاقه ویژهای به پسر تهتغاریاش داشت. لذا بدین علت بود که پیوسته تحصیلات عالیه داشتن را به این پسرش گوشزد میکرد.
حجم
۷۳۸٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۲۶ صفحه
حجم
۷۳۸٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۲۶ صفحه
نظرات کاربران
کتاب خوبیه اگه علاقه دارید میتونید بخونید فقط ترجمه متن خیلی خشک و ادبیه