نظرات کاربران درباره کتاب از غبار بپرس

از غبار روی جاده بپرس یا از غبار بپرس، مسئله این نیست! یه آمریکایی ایتالیایی تبار با رویای نویسندگی و شهرت و ثروت اما عاصی از نژادپرستی، از آدم های دور و بر، از زندگی ای که هر لحظه بهش معترف میشه که بی رحمه و ناگزیر و یه عاشقِ احمق... گمونم این صفت آخری بیشتر مناسب حالش باشه. اون از مشکلات مهاجران ایتالیایی کاتولیکی (میشه این رو به ژاپنی های مهاجر، مکزیکی ها و سیاه پوست ها هم تعمیم داد) توی آمریکای دوران رکود اقتصادی صحبت می کنه که خودش هم یکی از اون هاست و اون شرایط رو درک و هضم کرده و بالطبع ناراضیه اما سربه زیر و عقده های مربوط به اون توی رفتارش مشخص میشه. "باندینی مخلوقی است باشکوه، و برای کشف دوباره او هنوز زمان باقیست" بریده ادبی تایمز "...کتابی است مثل "پای بندی های انسانی"، اما همراه با طنز و حسرت" جان فانته کتاب از غبار بپرس جزئی از مجموعه چهارگانه ایه که سه تای دیگه اون شامل سرخ بد ایتالیایی، تا بهار صبر کن باندینی و رویاهایی از بانکر هیل هستن. البته خوانش اونها نیاز به رعایت ترتیب خاصی نیست. فانته اینجا خیلی شاهکار کرد هر چند این شاهکار به چشم خیلی ها نیومد اما این اصلاً از ارزش بی ریایی، صداقت گفتار و آلوده نبودن به مهمل گویی احساسات این اثر کم نمی کنه. من خیلی خوشحالم که سعادت داشتم باز هم از فانته بخونم و بهتون می گم که اگه هولدن کالفیلد (ناتور دشت) جی. دی. سلینجر رو دوست داشتید پیشنهاد می کنم آرتورو باندینی (از غبار بپرس) هم بخونید از حسش بهتون نمی گم ترجیح می دم خودتون حس‌تون رو از متن دریافت کنید.. ابداً نمی تونم جلوی این اشتیاقم رو بگیرم که نگم از غبار بپرس فانته شش سال قبل از ناتور دشت جی. دی. سلینجر منتشر شده. درباره عدم اقبال مردم از فانته و آثارش فقط می تونم بدشانسی و بدبیاری رو قضاوت کنم و لاغیر. درباره ترجمه اثر هم با نادیده گرفتن سانسورهای صورت گرفته و در نظر گرفتن این نکته که آثار فانته هم مثل خیلی از جاهای دیگه در ایران هم ناشناخته است پس لنگه کفش کهنه در بیابان غنیمته. میتونم بگم لحن گفتاری ترجمه مطابق با حال و هوای شخصیت قصه بود. و در کل خوب بود (از اونجایی که متخصص در این زمینه نیستم، بیشتر از این قضاوت نمی کنم) با تشکر از مترجم این کتاب و امیدوارم مابقی آثار فانته وارد طاقچه بشه.

بعد از خوندن نظرات بوکوفکسکی ، انتظار بیشتری از فاتنه داشتم ، ولی بازم رمان خیلی خوبی بود ، جوان نویسنده بیست ساله ، که در گیر عشقی میشه که تا حدی عجیب و غریبه.

شاهکاری عمیق با توصیفاتی تکان دهنده ...

انگار کتاب عامه پسند بوکفسکی رو با کتاب در رویای بابل ریچارد براتیگان قاطی کرده باشند، کتابی که ارزش خوندن داره اگه به سبک نویسنده های اون دوره امریکا علاقه دارید.

شاید شروع فوق‌العاده ای نداشته باشه، اما هر چه پیش برین، آرتورو باندینی برای شما آشناتر میشه و قصه‌ عمق و اندوه بیشتری پیدا می‌کنه. خوشحالم که کتاب رو نیمه‌کاره رها نکردم

صمیمی، روان، دوست داشتنی و تاثیرگذاز ...

چاپ نشر افق سانسورش کمتره.چاپ چشمه خیلی سانسور داره.

کتاب فوق العاده بود و لذت بخش. خواندش رو توصیه میکنم.

داستانی ساده اما پرمحتوا و نمادین که خود نویسنده سعی کرده تا حدودی زندگی خود را در قالب یک شخصیت به نام آرتور باندینی به کار ببرد جان فانته الهام بخش برای بوکوفسکی بوده و بسیار شبیه داستان های او می باشد. به علاقه مندان بوکوفسکی پیشنهاد می شود.

از غبار بپرس، کتابی روون که خوندنش تجربه جدیدی شد. انتظار داشتم آخرش امتیاز بیشتری بگیره که با وجود شخصیت‌های رو اعصاب، امکانش نیست.🤷🏻‍♀️ با این حال ورا تو قلبم جا داره، چرا؟ چون وقتی آرتورو رو بغل کرده می‌گه: "اشکال نداره اگه منو دوست نداشته باشی، اصلا عشقت کیه؟ بیا فکر کنیم اون منم. با فکر کردن به اون منو بغل کن. آخه من خیلی خیلی تنهام."

خیلی کتاب خوبیه، خیلی زیاد