نظرات کاربران درباره کتاب سیدارتها
۴٫۰
(۵۳)
Sajjad
این یکی از بهترین کتابهایی است که میتوانید در عمرتان بخوانید و قادر است که نگاه شما را به زندگی عوض کند. از دست ندهید و زودتر بخوانیدش ولی با تامل و تمرکز و حوصله.
معین
مرسی 🌺🌺
امید مجیدی پور
سومین کتابی بود که از هسه میخوندم. کتاب اول دمیان بود، سختخوان و کمی سرد، دوستش نداشتم در زمان خواندنش. کتاب دوم، داستان دوست من بود، ادبیات به نسبت روانی داشت، ولی مثل دمیان سرد بود! نمیشد خوب ارتباط برقرار کرد با دنیاش. و حالا کتاب سوم، سیدارتها... قبل از اینکه برم سراغش، تعاریف زیادی شنیده بودم ازش، حتی از منابع غیرفارسی هم بارها بهم توصیه شده بود. با انتظارات یک شاهکار رفتم سمتش، ولی خب، نشد... برای من، اونطور که باید نبود. چرا که تمام عقاید و چارچوبهای فلسفی ذهن من، در باب زندگی، در باب عشق و لذت بردن از عمر، بطور کامل با این کتاب در تضاد بود! صفحه به صفحه و سطر به سطر کتاب رو عذاب کشیدم از حسی که به متنش داشتم! من نه عقاید برهمنی برام قابل درک بود، نه افکار شمنی! نه از مرتاضها دلِ خوشی دارم، نه به بودیسم علاقمندم! و معتقدم در زندگی، همونقدر که به دنبال کشف منِ واقعی خودمون هستیم، باید از امیال و لذات دنیوی هم استفاده کرده و بهره ببریم! درویش صفتی و برهمنی و شمنی و بودیسم و سلوک و آزار به جسم و چشمپوشی از لذات دنیوی و قهر با شهوت جنسی و بیمیلی به ثروت و بیتوجهی به بدن و غیره، که در این کتاب در موردشون بسیار صحبت شده، باب میل من و موازی با خط فکری من نیست! نکته بعدی، هسه خیلی سخت مینویسه! هر صد صفحه از کتاباش به اندازه دویست صفحه از کتابای دیگه پتانسیل و انرژی میبره! حالا این سختنویسی رو ترکیب کنید با ترجمه سروش حبیبی! چه شود! خیلی شاعرانه ترجمه شده کتاب، به حدی که دلو میزنه! نمیگم زیبا نیست، زیباست، انصافا جملات و صفحاتی در کتاب بود که شاید مثلش رو توی آثار دیگهای نخونده بودم، اما دیگه خیلی شاعرانه بود، خیلی جملات غیرعامیانه داشت، خیلی اذیت شدم! یا شاید هم سواد کافی برای درک عظمت کتاب و زیبایی نثرش رو نداشتم! :) احساس میکنم هرکسی این نوشته رو بخونه، کلا منو بلاک کنه! چون تقریبا تمام نقدهای این کتاب، ازش تعریف کردن! :)) اما باور کنید تا جایی که تونستم ارفاق کردم! میتونستم با بیانی تندتر بنویسم و بیشتر بتوپم! :)) سرتونو درد نیارم، نه هسه نویسندهی منه، نه سیدارتها کتاب منه، و نه سروش حیبی مترجم منه! من مال این دنیا نیستم! :)) متاسفانه دو کتاب دیگه از هسه دارم که چون پول دادم طبیعتا مجبورم بخونمشون! :)) توصیه میکنم به حرفهای منِ بیسواد اکتفا نکنید، نظرات سایر دوستان رو هم بخونید، و خودتون کتاب رو ارزیابی کنید. من ولی خوشم نیومد! دو ستاره بهش میدم...
کاربر ۶۶۹۴۴۲۱
ممنون از راهنمایی شما کاربر محترم در جهت خواندن این کتاب برای من نظر شما مفید بود
کاربر 5709279
منم از نقدتون خوشم اومد، قرار نیست همه مثل هم فکر کنیم و عین هم باشیم. منم هرکار کردم نتونستم با کتابای هرمان هسه ارتباط بگیرم
اپونین
نقد جالبی بود. با توجه به اینکه تقریبا همه از کتاب تعریف کرده بودن، شنیدن یک نظر مخالف باعث دلگرمی ام شد. اما با اینکه این کتاب رو هنوز مطالعه نکردم ولی امیدوارم که تجربه ای مشابه شما نداشته باشم و بتونم از این کتاب لذت ببرم. ممنون و موفق باشید
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
تحول امری درونی
سیدارتا خانه پدری را برای کشف حقیقت ترک میکند و پای در مسیر رهایی میگذارد. وی در این مسیر به گفتگو با افراد مختلف از هر قشر و مذهبی میپردازد تا به حقیقت وجود خود پیببرد و به آرامش حقیقی دست یابد. رمان سیدارتا به طور کلی یک سفر است. سفری عرفانی برای رسیدن به معنویت، کمال و رسیدن به روشننگری. هرمان هسه در کتاب «سیدارتا» به مانند دیگر آثار خود به خودشناسی، معرفتشناسی و بررسی قدرت درونی انسان میپردازد و بر این عقیده استوار است که انسان باید خودش راهش را بیابد. در این کتاب شخصیت اصلی با افراد متفاوتی که در کیش و آیین خود سرآمد هستند، روبهرو میشود و گفتگوی فلسفی و عرفانی چالش برانگیزی را پایهریزی میکند. موضوع داستان سیدارتا تمام و کمال بر سر این مسئله است که خود انسان باید راه را در شناخت خویشتن، بیابد. به عبارتی میتوان گفت این کتاب نگرشی بر ریشههای روانشناسی در مذاهب جهانی و مکاتب عقلیست. بسیاری از منتقدان و ادیبان بر این باروند که شماری از صحنههای سیدارتا تابلوهای مثنوی مولوی را برای خواننده ترسیم میکند.
هنری میلر دربارهی این کتاب میگوید:
«سیدارتا داروی شفابخشی است که از انجیل عهد جدید موثرتر است.»
خالق سیدارتا
هرمان هسه نویسنده آلمانی- سوئیسی در سال 1877 دیده به جهان گشود. خانواده وی مبلغان مذهبی در هندوستان بودند. شغل خانواده، باب آشنایی هسهی جوان با ادبیات را باز کرد و به جهانبینی و تفکرات فلسفی هند دست یافت. هسه دوران کودکی پرفراز و نشیبی را پشت سر گذاشت و به دلیل افسردگی و اقدام به خودکشی مدتی در آسایشگاه کودکان عقب افتاده ذهنی بستری بود. بعد از خارج شدن از آسایشگاه به کار در ساعتسازی مشغول شد و مدتی بعد به نویسندگی روی آورد. این نویسنده پرآوازه به دلیل علاقه و توجه خاصی که در باب فلسفه هند داشت در سال 1922 کتابی را با نام سیدارتا روانه بازار کرد که از جمله پرخوانندهترین آثار وی میباشد.
نویسنده اتریشی پتر هانکه در سال 1970 با تعجب اعتراف میکند:
«من کتابهای هسه را با کنجکاوی و تحیر تمام، خواندم. این مرد نه تنها یک شخصیت برجسته رومانتیک، معرفیشدهی آمریکاییهاست، بلکه نویسندهای عاقل و قابل اعتمادی نیز میباشد.»
از دیگر آثار هسه میتوان به دمیان، بازی مهره شیشهای، سفر به شرق، نارسیس و گولدموند، روزالده و ... اشاره کرد. هسه در سالهای پایانی عمرش به بحران عمیق روحی مبتلا شد و در سال 1962 دار فانی را وداع گفت.
ساکورا
خب این کتاب یک سبک خاص داره که همه نمیپسندن از نوع خودشناسی و سیر درون ....سی چهل صفحه اولش خیلی سخت خوان هست ولی بعدش روونتر میشه و با داستان همراه میشید. توصیه من اینه که حتما در خلوت با حواس جمع و پشت هم بخونید کتاب رو، انقدری هم طولانی نیست زود تموم میشه. من بیشتر از همه از ترجمه عالی و نثر قشنگش لذت بردم
شقايق بانو
والا اگه چیزی فهمیده باشم از این کتاب😐
کاربر ۳۳۱۷۳۳۷
😂😂
alireza khosravi
سومین کتابی بود که از هسه میخواندم و در یک کلام بینظیر
صابرین
کدومش بهتر از بقیه بود
حسین فرهمند
کتابی معناگرا با محوریت خودشناسی در تلاش برای رسیدن به کمال
Dana far
یکی از بهترین داستانهاس هرمان هسه با بهترین ترجمه 👌🌻
M.M
کتاب بسیار زیبایی است اما من اصلا این ترجمه رو نمی پسندم خیلی سخت و پیچیده است و اصلا روان نیست
دُن اِتیس
با سلام و احترام، مواجههی شما با زبان ترجمهی این کتاب مثل مواجههی کسیست با کانتاتهای باخ، سمفونیهای بتهون و مالر یا نوکتورنهای شوپن که تا پیش از آن فقط شادمهر و اندی و شهرام شنیده و گوش و هوشش هنوز ورزیدگی لازم و کافی برای التذاذ از چنان شاهکارهایی را پیدا نکرده. اگر اندکی با متون کلاسیک فارسی و حتا متنهای معیار فارسی معاصر خو بگیرید خواهید دید که ترجمهی این داستان، همسنگ خود اثر، یک شاهکار است و شاید بهتر از این نتوان آن را به فارسی درآورد. درست همانطور که شاهکار محمد قاضی در برگردان دُنکیشوت به زبان فارسی.
Hamid_R_khani
دقیقا انگار مترجم زمان قاجاریه ترجمه کرده هرچند نمیدونم شاید لحن خود کتاب هم به زبان اصلی این مدلی باشه ولی من که خوشم نیامد
ll
کتابهایی که ارزش وقت گذاشتن دارند.
artister
چقدر خوب و فوق العاده روند همراه شدن آدم ها باهم و بعد از مدتی جدا شدن اونها رو به رشته ی تحریر در آورده بود..بعد از خواندن این کتاب میفهمیم که انسانها نقاط برخوردند و قرار نیست مسیر ما با کسی جاودانه باشه و هرکس راه خودش رو باید پیش بگیره،چقدر نیروانا و یکی بودن همه ی انسان ها رو خوب توضیح داده بود...
پرویز
با اینکه روایت خیلی خطی و ساده است و نثر نویسنده هم معمولی؛ ولی مشخصه یه انسان دنیادیده و با تجربه که خودش هم این مسیر رو طی کرده، داره یافته هاش رو در قالب داستان زندگی یه شمن (سیدارتها) به ما منتقل میکنه. نگاه انسان مدارانه ای به سیر و سلوک عرفانی داره؛ چیزی که کمتر در نظر گرفته شده. معمولا تو نگاه عرفانی به سیر و سلوک یا مسیر تحول انسانی، انسان بی اهمیت و بی ارزشه و انگار هسه خواسته این دیدگاه رو نفی یا نقد کنه. در نظر هسه، سلوک حقیقی انسان در تقلید و اطاعت صرف از فرق یا ادیان و نحله های فکری مختلف نیست که اتفاق می افته؛ بلکه مسیریه که خود انسان، با تمام انسان بودن و با تمام طبیعت و ماهیتش، با بهره گیره از عقل، حواس و عاطفه ش طی میکنه. این باور که منزه طلبی، انزوا، گوشه نشینی، از مردم بریدن، مردم رو بیگانه از خویش دیدن و حتی از خود بیگانه شدن، از ما یه انسان متعالی میسازه و دروازه های حقایق رو به ما نشون میده، توسط هسه نفی میشه. سیدارتها به ما میگه ما نتیجه ی عمر، دانسته ها، یافته های آبا و اجدادمون نیستیم. قرار نیست بدون تجربه ی زیسته ی خودمون، به کمال، حقیقتی رو درک کنیم. شنیده ها و آموخته های ما از دیگران در بهترین حالت نمایشی از حقیقتند. باید خودمون عنان زندگی رو به دست بگیریم، اگه لازمه حتی عصیان کنیم، کوله بارمون رو برداریم، در جستجوی ناشناخته ها یا چیزهایی که بقیه شناختن، با تواضع به صدای زندگی و طبیعت گوش بدیم و بدون تعصب و تقلید پای حرف بزرگان بنشینیم و از همه مهم تر، از مواجهه با طبیعیت انسانیمون، با تمام خطاها و گناهانش، حذر نکنیم یا نترسیم.
Majid Mazaheri
👏
پرویز
خداوکیلی این نظر من برای کی مفید نبوده؟ فکر کنم بعضیا با این که برن برای کامنت های بقیه "مفید نبود" بزنن، ارضا میشن!
ترانه
در توانمدی هرمان هسه در داستانپردازی شکی نیست
اغلب نوشتههایش جداب و پر از مفهوم و آموزه اند
ترجمه حبیبی هم بینظیر است، ادیبانه و در عین حال روان و بدون سکته
ماهی
درباره فراز و نشیب زندگی سیدارتهاست که چطور همه نوع زندگی رو تجربه میکنه تا به نیروانا برسه
کارین
از قشنگ ترین چیز هایی که با خواندن این کتاب فهمیدم
این بود که چیزی به اسم خودکشی معنا نداره تا وقتی خویش کُشی هست.
چرا آدم باید جسمشو از بین ببره وقتی که میتونه روح غمگین و مغلوبشو از بین ببره و به جسمش روح نو و تازه با دیدگاه جدید هدیه بده؟
کشتن جسم بی معنیه تا وقتی کشتن روح ممکنه..
دُن اِتیس
خوانندگان این کتاب دو دستهاند: یا هستیِ سیدارتها در جانشان مینشیند و در سکوت زندگیاش میکنند، یا عبارات درخشانش در سلولهای مغزشان حبس میشود و با هیاهوی بسیار دربارهاش حرف میزنند. ترجیح میدهم از دستهی اول باشم.
اما درباب ترجمهی درخشان سروش حبیبی چی میتوانم گفت جز اینکه: چه سعادتمند مردمی هستیم ما که در دوران پختگی چنین مترجم نابغهای زندگی میکنیم. انتخابها: سنجیده؛ شمّ زبانی: تیز؛ ذوق واژهسازی: عالی؛ گنجینهی واژگان: نامتناهی؛ ایجاز: در اوج؛ سبکشناسی متن: ستودنی؛ تسلط بر ساختواژه و نحو زبان فارسی: کمنظیر. آنچه از این قلم تراویده را مثل سرکهانگبین باید چشید و سرمشق نویسندگی کرد.
Hamid_R_khani
من تا 22 درصد کتاب رو خوندیم و متاسفانه با این سبک ترجمه و داستان اصلا نتونستم ارتباط بگیرم واقعا انگار یه متن زمان قاجاریه رو آدم داره میخونه من درک نمیکنم چرا مترجم زبان حال رو ول کرده رفته با اصطلاحات و جمله بندی و فعل های قدیمی ترجمه کرده تا این قسمت کتاب هم که خواندم چیز خاصی دستگیرم نشد و از ادامه اش صرف نظر میکنم نه توصیه میکنم نه میگم نخوانید عامل اصلی من برای نخوندن ادامه کتاب فقط ترجمه اون هست هرچند داستان با جذابیت خاصی هم نداشت
A L I
گمشده ای که یافتمش!
fateme
لطفا این کتاب رو رایگان هدیه بدهید در جمعه ها ی رویایی
navid salami
جهان بینی کاملی ارائه میده
حجم
۱۲۶٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۷۴ صفحه
حجم
۱۲۶٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۷۴ صفحه
قیمت:
۴۰,۰۰۰
تومان