نظرات کاربران درباره کتاب پدرو پارامو
۳٫۹
(۳۴)
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
سفر در زمان
برخی از کتابها به گونهای توسط نویسنده نگاشته میشوند که خود را به رخ مخاطب کشیده و او را وا میدارد که، بارها و بارها به سراغش رفته و آنرا بخواند و البته در هر بار خواندن، ابعاد جدیدی از ساختار کتاب را کشف و در آن تعمق کند. «پدرو پارامو» نیز در این دسته میگنجد. «پدرو پارامو» کتابی است شاعرانه که بیعدالتی را نشان میدهد. نویسنده با رفت و آمد بسیار در گذر زمان مخاطب را کنجکاو میکند. «خوان رالفو» به کمک رئالیسم جادویی مخاطب را به دوران اقتدار فئودالی پیش از انقلابِ مکزیک برده و به شکلی تازه آن را به تصویر میکشد.
سفر به کومالا
«خوان پرسیادو» پسری جوان که به سفارش مادرش به شهر کومالا سفر میکند تا پدر خود را یافته و حق خود را از او طلب کند. با ورود به شهر و برخورد با آدمهای معدودی که در شهر وجود دارند به چیزیهای عجیبی در مورد این شهر پی میبرد که شالودهی داستان را میسازد و از دریچهی ذهن «خوان پرسیادو» بیان میشود.
«- روح تو چی میگی؟ فکر میکنی کجا رفته باشه؟
حتماً اون بالا روی زمین سرگردونه. مثل تمام روحهای دیگه دنبال کسانی میگرده تا براش دعا کنن. فکر میکنم به خاطر کارهای بدی که کردم از من بیزاره. اما این موضوع دیگه ناراحتم نمیکنه. من از همهی دردهایی که به جونم میانداخت نجات پیدا کردم. اوقاتَمو سر همه چیز تلخ میکرد حتی در این مورد که نمیتونستم شکممو سیر کنم و شبها رو برام تحمل ناپذیر میکرد. شبهایی که از افکار ترسناک پر بود: فکر و خیال لعنت شدهها و از این چیزها...»
مارکز و رولفو
گابریل گارسیا مارکز در وصف این کتاب چنین گفته است:
«بعد از نوشتن چهار کتاب اول، به عنوان یک رماننویس احساس کردم که متوقف شدهام و کشف کتاب پدرو پارامو در سال 1961 زندگی مرا تغییر داد و مسیر تالیف شاهکار صد سال تنهایی را به من نشان داد و هموار کرد.»
مارکز دربارهی تمام آثار انتشار یافته رولفو من حیثالمجموع میگوید:
«نوشته هایی که به 300 صفحه هم نمیرسند و معتقدم به همان حجم و ماندگاری آثار سوفوکل است.»
مهمترین نویسندهی آمریکای لاتین
«خوآن نپوموسنو کارلوس پرز رولفو ویزکاینو» معروف به «خوان رالفو» در سال 1917 در آپلکوی مکزیک در خانوادهای زمیندار دیده به جهان گشود. وی در کودگی شاهد خشنترین جنگ مذهبی کاتولیکی بود و در این جنگ پدرش و دو عمویش کشته شدند و در ده سالگی مادرش را نیز از دست داد. وی بعد از مرگ مادرش به پرورشگاه سپرده شد و چهار سال در آنجا بود.
خوآن رولفو از سال ۱۹۴۰ آغاز به نگارش کتاب کرد و اولین رمانش را از بین برد. او در سن ۳۵ سالگی کتاب «دشت سوزان» را که متشکل از 15 داستان کوتاه بود، منتشر کرد که در آن چشماندازی بیرحمانه از دنیای پیرامونش نمایش میدهد. وی در سال 1955 کتاب «پدرو پارامو» را منتشر کرد که در ادامه به 18 زبان نیز ترجمه شد.
وی پس از انتشار این دو اثر عملاً داستاننویسی را کنار گذاشت ولی با پایهگذاری مجلهی «پان» و فیلمنامهنویسی برای سینما و تلویزیون، همچنان چهرهی اصلی جهان ادبی مکزیک باقیماند. با همکاری کارلوس فوئنتس و گابریل گارسیا مارکز یکی از بهترین فیلمنامههایش به نام «El Gallodoro» را نوشت که فیلمی از آن در سال ۱۹۶۴ ساخته شد.
وی در سالهای پایانی زندگی، به سرطان ریه مبتلا شد و در ۷ ژانویه ۱۹۸۶ به علت حملهی قلبی درگذشت.
مهدی
اگر حوصله دارید بخونیدش. بعضی وقت ها مرز زنده ها و مرده ها وجود نداره، باید برگردید از قبل ترش بخونید تا بفهمید که چی شده
sara
واقعا یه کتاب کاملا عمیق و هولناک است که مخاطب را کنجکاو وقایع میسازد و اورا وا میدارد که برای درک و ارتباط گستره تر با کتاب چندین بار اورا مطالعه و حس قلبی خود را با اون پیوند بزند.... و. شخصیت هارا باهم متصل و در نهایت کشف مطالب آمیخته با خیالات انسان را وامیدارد که درک آن دشوار نیست...
Atena snf
از سختخوانترین کتابهایی که تا الان سمتشون رفتم؛ اما بیشک فهمیدن و خوندنش از خشم و هیاهو سختتر نبود. بخش اول خشم و هیاهو رو دو بار خوندم و هربار برای خوندن بخش دوم شکست خوردم. اما پدرو پارامو اینطوری نبود. قبول دارم خوندنش خیلی سخت بود اما سریع تمومش کردم. توی این کتاب مدام از راوی اول شخص میپریم به سوم شخص و تمرکز داستان مدام از روی یک شخصیت به روی شخصیت دیگهای میره. تعداد شخصیتها زیاده و صحنهها کوتاه و چند پاراگرافی (یا حتی خیلی کوتاهتر). به سختی باید متوجه داستان اصلی شد. اما سختی خوندنش شیرین بود و همین که تموم شد، تمایل زیادی داشتم که یهبار دیگه از اول بخونمش. اگه برای دفعهی اول میخواید بخونیدش، پیشنهاد میکنم دفترچه یادداشت بردارید و اسم شخصیتها رو توش بنویسید (و هر چیز دیگهای که به احتمال زیاد بعداً یادتون میره). بازم تأکید میکنم که خوندنش سخت بود، خیلی سخت. سرگیجهآور بود. ولی اگه قبلاً مثل من خشم و هیاهو رو کامل یا ناقص خوندید و براتون جالب بوده، این کتاب از نظر شیوهی روایت تا حدودی بهش شباهت داره اما سبکتر و قابل فهمتره. رئالیسم جادویی هم که هست و ممکنه یه جاهایی شک کنید که کی مُردهست و کی زنده.
سینا
ترجمه کاوه میرعباسی بی نقصه. مجموعه داستاندشت سوزان رو هم از همین نویسنده پیشنهاد میکنم
یوسف
میرعباسی بعضی جاها رو سانسور کرده؛ من این کتاب رو با ترجمه کیومرث پارسای و کاوه میرعباسی به طور همزمان خوندم. هر دو یک جاهایی رو سانسور کردند ولی میرعباسی کمتر سانسور کرد. ترجمه میر عباسی که گفتگوها رو عامیانه نوشت زیاد به فضای این رمان نمیخورد. سبک نگارش ترجمه پارسای بهتر بود.
ایران
چیزی که در مورد این کتاب برام آزار دهنده بود شلوغی بیش از ظرفیت داستانه. البته که همه شخصیت ها در خدمت داستان هستند و هیچ چیز اضافه ای حس نمی کنید اما به نظرم این اثر بیشتر از اینکه به درد مخاطبان عام بخوره به درد منتقدین ادبی ای میخوره که به دنبال یافتن چیزهای گنگ و پیچیده برای ستایش یک اثر می گردند. همونطور که در سینما هر فیلمی که مورد ستایش منتقدان برجسته ی این مدیوم قرار میگیره و امتیازات بالایی دریافت میکنه یا جایزه ی اسکار گرفته، قرار نیست یک شاهکار باشه و حتی در چند مورد فیلم هایی به غایت بی سر و ته هستند(نظیر انگل اثر بونگ جون هو)و به همین شکل الزاما هر کتابی که برنده نوبل ادبیات شده کتاب شایسته ای نیست.برای نمونه همین کتابِ پدرو پارامو. شاید این دست کتاب ها از نظر ادبی توسط منتقدان ستایش شده باشند اما حقیقت اینه که این که این روایت فقط در محافل نقد ادبی و نه بین مخاطبین عام که پرورش دهندگان اصلی زبان و ادبیات هستند، محبوبه.
سپیده
من این کتاب رو به پیشنهاد معلم کلاس نویسندگی ام خواندم که به دلم نشست، کتاب بسیار شخصیت داره، و پر از آدمه که همشون هم صحبت می کنن، و برای همین پیچیده است و نیاز به تمرکز زیاد داره تا ببینیم داره چه اتفاقی می افته. سبک تخیلی داره. تو سبک خودش واقعاً جالب بود.
hossein jamali
از این کتاب سه ترجمه وجود داره برای این که داستان کتاب رو متوجه بشی ناچاری هر سه ترجمه رو بخونی ، وقتی کتابی رو داری می خونی می بینی یه جاهاش گنگ هستش ایراد از ترجمه است نه از نویسنده یکی حذفیات داره یکی قواعده نگارشی رو رعایت نکرده یکی از ترجمه دست چندم استفاده کرده
Payam Ebrahimi
یه کتاب چقدر میتونه خوب باشه؟
sonia
خیلی عالیه، داستان گیرایه
ataabrishami
میشه گفت بهترین رمانی بود که تو این چند وقت خوندم . تصویر سازی های عجیبش بی نهایت قابل تصور بودن و دیالوگ های عمیقی که داشت آدم رو تا عمق احساسات میبرد . کتاب تورو با خودش به راحتی همراه میکنه . به شکلی که با احساسات شخصیت های داستان درگیر میشی . با ترسشون میترسی . با گرمای محیط داستان گرم میشی و عرق میریزی . با مریضی شخصیت ها مریض میشی . و با مرگ اونها میمیری . و فلش بک هایی که داستان توش مدام به زمان های مختلف و شخصیت های مختلف سفر میکنه باعث میشه داستان از یکنواختی در بیاد و مثل پازل قسمت های مختلف داستان رو کنار هم بچینی
یوسف
خوندم ولی لذت نبردم. گفته شده که صد سال تنهایی بر اساس سبک رئالیسم جادویی این کتاب نوشته شده ولی برای من ایندو کتاب خیلی با هم فرق داشتند. چیز زیادی از پدروپارامو نفهمیدم.
mojtaba
کتابی بسیار بی سر و ته و ثقیل و گنگ.
اصلا نمیفهمم چرا باید کتابی رو انقد پیچیده نوشت که خواننده گیج بشه، از نظر من حتی اگر مفهوم عالی هم پشت این پیچیدگی باشه باز هم ارزش نداره.
حجم
۱۲۲٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۹۳ صفحه
حجم
۱۲۲٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۹۳ صفحه
قیمت:
۴۰,۰۰۰
تومان