نظرات کاربران درباره کتاب سوکورو تازاکی بی رنگ و سال های زیارتش
۴٫۱
(۳۶۳)
Leo n
اول اینکه ترجمه روونی داره و کار جالبی که کردن اینه که جاهای سانسور رو جوری مشخص کردند که میشه فهمید جمله چی بوده و خود این یه مزیتِ بزرگه. چون معمولا کتابهای ترجمه ای به علت همین سانسورها یه جور گنگی دارند.
در مورد خود کتاب من "وقتی از دو حرف میزنم از چه حرف میزنم" این نویسنده رو قبل تر ها خونده بودم و اصلا برام جذابیت نداشت. اما این یکی فرق داره انگار قشنگ معلومه برای خط به خط کتاب نویسنده وقت گذاشته و کار کرده. میتونید چند تا از بریده ها رو بخونید تا متوجه منظورم بشید. در مورد خودِ داستان،بدک نبود من یه جورایی خوشم اومد.
A L I
فوق العاده زیبا و شاعرانه است. انقدر این رمان معانی زیبا و همزادپندارانه ای داره که نمی تونم خیلی شرح مفصلی بنویسم واسش چون از هر طرف که میخوام توضیح بدم یه موضوع دیگه و بهتر برا نوشتن پیدا می کنم و این تسلسل ادامه داره. قصه یه روند ساده و خطی داره که گره ها دونه به دونه باز میشن و در فصل آخر شما غافلگیر می شید در حالیکه این غافلگیری آنی و در چند جمله نیست بلکه تدریجی، آرام و قدم به قدم هست. ممکنه از شوق خوندن فصل های آخر مثل من ایستگاه قطاری که باید پیاده شید رو فراموش کنید و از زمان و مکان خارج شید.
کتاب شما رو با یه داستان ساده غرق در خودش می کنه. گزاره هایی که روش مانور میده هم بیشتر معطوف به درد و تاثیر اون تو زندگیه از جمله فراموش نشدنی بودن دردها، عواقب و تاثیراتش و علی الخصوص دنیای بعد از علاج و موشکافی درد.
در آخر نویسنده شما رو با این سوال تنها میذاره که واقعا درد علاج داره؟ یا اون جایِ زخمِ پس از درد هم خودش درد جدیدیه؟
KianOUsh_92
ممنون از وصف زیبای شما💚
Πυρια
کتاب در مورد تنهایی ماست درمورد اینکه چقدر به دیگران نیاز داریم و این ارتباط و نیاز ما به حلقهای از دوستان، کسایی که به ما نزدیک بشن و احساس درونیمون رو باهاشون به اشتراک بزاریم چقدر لازمه و اگر از دست بره چه تبعاتی داره و چجور میتونیم دوباره تعادل رو به زندگی برگردونیم. در این زمینهها کتاب فوقالعاده جذاب هست و به راحتی با شخصیت داستان همزادپنداری میکنی چون داره از مسائل مشترک انسانی حرف میزنه. یجاهایی از داستان چفت و بست محکمی نداره و آخرش هم با سوالهای زیادی رهات میکنه اما پیام کلی رو قبلتر به وضوح بهت رسونده. کسی که دوست دارین رو به راحتی از دست ندین و بدونید چقدر مهمه و اگر هم زندگی اون روی سیاه و خشناش رو بهتون نشون داد سعی کنید از این سختیها بگذرین و به آینده امیدوار باشین.
سوکورو(=شما) بیرنگ و خالی نیستین، شاید خودتون ندونید اما بودنتون بینهایت تاثیر داره و مهمه. ❤️
زهرا
سپاس بابت توضیح مفیدتون 🌸
کاربر ۲۵۲۵۳۱۸
خیلی خوب توصیف کردید ممنونم از شما
نسیم رحیمی
به عنوان اولین کتابی که از موراکامی خوندم تجربه بی نظیری بود و خیلی راحت تونستم باهاش ارتباط برقرار کنم واقعا از حس و حال نویسنده و شیوه نگارشش خیلی خوشم اومد و از دیدِ روانشناختی که به روابط آدم ها داره خیلی خوشم اومد. من هم مثل خیلی های دیگه به موراکامی علاقه مند شدم. چقدر هم متن ترجمه شده روان بود و به حس و حال داستان کمک کرد.
ولی اوایل به نظرم داستان کمی کُند پیش می رفت اما با این همه حس و حال داستان خیلی خوب بود، از اواسط دیگه عالی شد.
Amir Haghighat
ممنون
دنیا
بدون شک و با اختلاف بهترین رمان هاروکی این کتابه، من اول اینو دوست دلرم و بعدش کافکا در کرانه. اینقدر مفاهیم عمیق توی کتاب سوکورو تازاکی نهفتهست که هر نکته مسیر زندگی رو هموارتر میکنه. درباب دوستی و عشق
erfan
بهترین کتابش سرگذشت پرنده کوکی
سوکورو تازاکی
من این کتاب رو دوس داشتم.ولی به نظر من کتاب # چوب نروژی با تعداد گل زده بیشتر بهترین کتاب موراکامی هست. کتابی سرشار از احساس و به قول خود موراکامی تجربه رئالیسم
Khorshid Sani
صوتیشو گوش داده بودم اما اینقدر قشنگ گفتی که دلم خواست چاپیشم بخرم 🙈🤓
Omid r kh
این دومین کاریست که از موراکامی میخوانم، اولی اش "کافکا در کرانه "بود و فوق العاده پر تعلیق، با اینکه حادثه ها روایت را پیش میبردند اما این شخصیت ها بودند که نمایان میشدند. در این رمان اما حادثه های فرا واقعی که مهر موراکامی ای بر پیشانیشان خورده در حاشیه قرار میگیرند و فقط مانند یک سری نماد و نشانه (هرچند من نماد و نشانه ای را تشخیص ندادم، اما این موضوع نیز صدق میکند که من از دنیای نماد و نشانه اطلاعاتی خیلی اندک دارم، پس فرض را بر این میگذاریم که موراکامی آنقدر نویسنده است که چیزی را بی دلیل و کارکرد در داستانش نمی آورد، که به هر حال فرضی است غلط!) برای نیل به سوی محتوا و هدف های زیرلایه ای باقی میمانند. به این ترتیب روایتِ ساده ی سوکورو مدام توی ذوق مخاطب میزند زمانی که مخاطب فکر میکند چیزی خارق العاده در ادامه انتظارش را می کشد اما هر بار به بن بست میرسد و روایت در روتین ترین حالت ممکن و البته دور از ذهن ترین، رقم میخورد. موراکامی از این شگرد خبیثانه استفاده کرده است، مانند شعبده بازی که میداند دستیارش را نصف نمی کند اما هر بار تماشاچیان را با حقه هایش شگفت زده میکند، موراکامی ذهن مارا مدام به سمت چیزهایی شگفت آور میکشاند، ما را در انتظار آن چیز رها میکند، ما برای دیدنش له له میزنیم و در آخر میفهمیم که آن نورِ کیهانی که در اعماق چاه اعجبا انگیز میدرخشید، چیزی نبود جز چند کرم شب تاب، پوچ! این همه اگرچه ممکن است بی اعتمادی مخاطب را در پی داشته باشد اما بیشترین کمک را به شخصیت پردازی ای میکند که موراکامی قصد انجام دادنش را دارد، سوکورو یک انسان تک افتاده است، و این تک افتادگی اگرچه همیشه شاخصه ی بارز اوست، این وقار و متانت و سادگی، این بی حاشیگی، و او را برای دیگران جذاب میکند، اما خود اورا به اشتباه می اندازد که آنقد شخصیت به درد نخوری دارد که بی رنگ است. با این همه شخصیت پردازی حرف اول را در رمان نمی زند و این به خاطر همان خباثتیست که در روایت مشاهده میکنیم و گول خوردن های مکرر مخاطب که باعث دافعه می شوند اگر چه جاذبه ای بسیار دارند.
پس چه چیز در رمان شاخص است؟ موسیقی! میدانیم موراکامی در زندگیِ واقعی خوره ی موسیقی است، در برنامه اش چند ساعت را به موسیقی اختصاص داده است، و از نام رمان نیز نام یکی از قطعه های کلاسیک لو مل دو پی، آهنگساز فرانسوی است، پس آیا موسیقی در این کتاب فقط برای آن وارد شده که موراکامی خواسته با اطلاعاتش فخر فروشی کند؟ نه! به زعم من رمان درک ناشدنیست (فضا سازی اش) مگر آنکه آن قطعه ی بی رنگ را نیز از لو مل دوپی گوش دهید...
پریسا سپیدار
در مورد ابن کتاب هم کتابخونای خوب و هم کتابخونای افتضاح خون ، نظرات متفاوت و ضد و نقیض دادن! دیگه متقاعد شدم مهم اینه که چی از یه کتاب دریافت میکنیم!
با خوندن نظرشما اولش فکر کردم بازم دارم یه نکوهشِ دیگه از این اثر محشر رو میخونم ، اما نظر شما هم مثل این کتاب عجیب و غیر قابل نتیجه گیری بود!
من عاشق این کتابم خیلی بیشتر از کافکا در کرانه.
🍃Anee shirley🍃
💛🍃کتاب "سوکورو تازاکی بی رنگ و سال های زیارتش"؛ در موررد پسریه که خودشو گم کرده و تنها و غریب در توکیو زندگی میکنه و فکر میکنه بهترین خاطرات زندگیش جمع پنج نفره ی گروهش در دوران دبیرستان بود که اونو بعد مدتی انداختن بیرون بدون اینکه بگن چرا.
کتابو هم دوست داشتم هم نه ،دوست داشتم چون نویسنده ی مورد علاقم نوشته این کتابو و شدیدا خودم به سوکورو نزدیک حس کردم و همذات پنداری کردم باهاش اما دوسش نداشتم چون یه سری سوالات و ابهامات بدون اینکه جوابی براشون باشه تو کتاب همینطور موند و فضای کتاب برام سیاه و غم انگیز و وهم آلود بود.حس کردم ترجمش هم یکم گنگ بود اصلا رون ترجمه نکرده بودن و خیلی جاهاشم سانسور بود برام .اگه یه روزی انگلیسیم خوب بشه قول میدم نسخه ی انگلیسیشو بخرم بخونم.
از پنج بهش دو ونیم میدم :)
Elahe
به کمپین با یلدا کتاب بخوانیم ملحق شو، قسمتهای اشتباه و سانسور شده رو هم مشخص میکنه.
rasoul mdyari
تو این کتاب کجاهاشو سانسور کردن ایا تو روند داستان تاثیری میزاره یا نه ؟
کتاب ناب
معمولا از کتابایی که آدمو میذارن توو خماری یا به اصطلاح، پایان باز دارن خوشم نمیاد، ولی این کتاب با وجود پایانِ بازش خیلی قشنگ بود، حکایت خیلی از ماهاست که دوستانی داریم صمیمی طوری که فکر میکنیم تا ابد قراره باهم دوست بمونیم ولی اتفاقایی میفته که میفهمیم دوستی ها هم میتونن تاریخ انقضا داشته باشن
آزاد
در تمام طول کتاب احساسات مشترکی با قهرمان داستان داشتم. قهرمانی که معمولی ترین و بی رنگ ترین آدم دنیا بود. فکر میکنم همه ی ما معمولی و قهرمانیم و در طول زندگی بارها با احساس طرد شدگی و تنهایی دست و پنجه نرم کرده ایم. هرچند پایان داستان باز بود و سوالاتی در ذهن باقی میگذارد اما روایت جالب و ترجمه بسیار روان بود.... تیغ سانسور به جاهایی از روایت ضربه زده بود متاسفانه.
Mostafa
به نظرم در به شهرت رسیدنِ این کتاب کمی اغراق شده و به درد افرادی میخوره که خواستار این هستن که با همزادپنداری با شخصیت اصلیِ کتاب، مرحمی بر رنجشهاشون بذارن تا کمی از ترسهاشون فارق بشن و احساس آرامش (ولو موقتی) داشته باشن. در غیر این صورت، کتاب مذکور نمیتونه چیز زیادی به خواننده اضافه کنه و پس از پایان کتاب باعث بشه که تغییرات کافی در حوزهی آگاهی فرد ایجاد بشه. همچنین باید بگم در هنگام مطالعهی کتاب به وفور احساس میکردم که متن از عوامزدگی بسیاری رنج میبره که خیلی توی ذوقم میخورد، متاسفانه این در حالی بود که شروع داستان خیلی خوب بود و برام نوید دستیابی به تعاریفِ جدیدی از زندگی و روان پیچیدهی انسان میداد اما متاسفانه این خصیصه با پیشرویِ داستان کمرنگ و کمرنگتر شد.
Lain
درسته آگاهیبخشی کتاب کارکرد مهمیه اما همذاتپنداری هم باعث میشه آدمها راحتتر با زندگی و مشکلاتش کنار بیان که از نظر من دستکمی از کارکرد اول نداره.
mohammad alimohamadi
گاهی اوقات نباید سکوت کرد باید سکوت را شکست و حرف زد تا زندگی از آن چیزی که هست تلخ تر نشود.
همیشه سکوت خوب نیست گاها نتایج وحشتناکی را رقم میزند. مانند تنهایی
درسی که خواندن این کتاب زیبا به من آموخت
هیزیل گریس لنکستر
تنهایی شاید خوب نباشه ولی دانشمندان گفتن کمک میکنه تنهایی خوبه نه زیادیش بلکه کمش🙂🤗(من ازونام که نیم درصد با تنهایی موافق هستند حتی شاید کمتر از نیم درصد)😊😊😊
novelist
از این نویسنده چیزی نخونده بودم و فکر نمیکردم به این روانی و شیوایی بشه کتابی رو ترجمه کرد و نوشت. داستان رو خیلی دوست داشتم شخصیت ها کاملا برام قابل باور بودند و حس ها دریافتنی بود
فاطمه
خب این از اون دسته کتابهایی هست که از کلمه به کلمه اش لذت میبرید و یه قولی این کتاب را نباید خواند بلکه باید خورد... این کتاب عالیست، ترجمه ی بسیار خوبی دارد، و بسیار روان است و جذاب و کشش بسیار زیادی دارد. در کل بهتون پیشنهاد میکنم که حتمن بخونیدش
moony
پارسال یکبار خوندمش و نمیتونم نظرم ر در قالب کلمه بگم. تنها چیزی که هربار با دیدن اسمش به ذهنم میآد اینه که دوباره باید خوندنش ر شروع کنم و مطمئن ام که پیشمون نمیشم.
ف
داستانش کشش داشت ولی واقعا نمیفهمم چرا پایان داستاناشو اینجوری تموم میکنه
پر از حس تعلیق و ابهام. من این مدل پایان ها رو دوست ندارم و آخرش خورد تو ذوقم. اما کل داستان جالب بود و کشش داشت. کلا اینو خوندم و فهمیدم موراکامی تایپ من نیست
Farinazk1far
من عاشق هاروکی ام مخصوصا این کتاب و کتاب کافکا در کرانه
جفتشون فوقالعاده هستند در داستان پردازی اینکه داستان غیرقابل پیش بینیه و نمیتونی حدس بزنی تهش چیمیشه خیلی جذابیت داره حتما پیشنهادشون میکنم مخصوصا اگر تازه میخواین رمان بخونید و یا تازه میخواید کارای هاروکی رو بخونید
Mehrab
اعجاز موراکامی در همین نوشتهها رخ میدهد. بدون هیچ اتفاق ویژه و اکشن، بدون هیجان آفرینی کاذب، عمیق ترین لایههای شخصیت را با نهایت جذابیت بیرون میکشد. به نظرم بعد از کافکا در ساحل یا شاید در کنار آن بهترین کار موراکامی باشد. جزو معدود کتابهایی بود که هم وسوسه میشدم یک فصل دیگر هم بخوانم و هم دلم نمیخواست تمام شود. پایان بندی های موراکامی هم که مثل همیشه میخکوب کننده و پر ابهام است. جوری که گویی همه چیز معلوم است و البته این همه چیز دقیقا هیچ چیز است
motahareh
عالییههههههه😍😍😍
ترجمه روان و داستان جذاب!
+ جاهایی که سانسور داره و متوجه میشید 😑
لعل
داستان با یک حالت معمایی خیلی خوب و پر کشی آغاز میشه اما در آخر واقعا اون طور که باید به سوالات و معماها پرداخته نمیشه.
شاید بیشتر برای کسانی جذاب باشه که علاقمند به پایان باز هستند.
محبوب
بعد از سالها یک کتاب رو یک نفس خوندم و لذت بردم
کاربر ۲۱۲۳۰۱۳
ناز نفست دلاور
میمْ؛ مثلِ مَنْ
داستان عمیق و جالبی داشت. اگر مطالعات روانشناسی داشته باشید خیلی جذاب ترم هست. چیزهایی که در کتاب های روانشناسی گفته میشه با یک شخصیت پردازی خیلی خوب تبدیل به یک داستان شده.
یاد یک سری از کتاب های ایرانی افتادم که میخوان یک مفهومی رو تبدیل به داستان کنند، انقدر رو و نچسبه که با چهار تا قاشق سس هم نمیشه خوردش /: این کتاب برعکس داستان و شخصیت پردازی خیلی خوبی داره و ادم رو جذب میکنه.
یک جاهایی از داستان گنگ بود که متوجه نشدم از سانسوره یا ضعف داستانه.
k.t
:)
سپاس
گل بارون زده
از خوندن این کتاب لذت بردم ،از اون کتابهایی بود که نمیشد زمین گذاشت.
Mono
این کتاب داستان سوکورو تازاکیه. کسی که رها شده، عمیقا تنهاست و زخمِ محرومشدنش از تنها کسانی که باهاشون احساس یکیبودن داشته، در جایجای روح و احساساتش دیده میشه. سوکورویی که برای کنار اومدن با این فقدان به خوابهاش پناه برده و اون خوابها هم جز عذاب چیزی براش ندارن. سوکورویی که خودش رو نمیشناسه و احساس میکنه بیرنگترین آدم روی زمینه...
طوری که من با این آدم همذاتپنداری کردم واقعا شگفتانگیزه!
حتما حتما بخونیدش و موقع خوندن ذهنتون رو درگیر پایان داستان نکنید. فقط از مسیری که سوکورو طی میکنه و پیوندش با موسیقی لذت ببرید و دردش رو با تمام وجود احساس کنید.
ترجمه هم عالی و بینقصه. قسمتهای حذفشده علامتگذاری شده و البته طوری ترجمه شده که بفهمید چه اتفاقاتی افتاده. کاملا روان و به متن _انگلیسی_ وفاداره.
(38)
❦︎𝑭𝒂𝒓𝒏𝒂𝒛❦︎
سوکورو به دلیلی نامعلوم از جمع دوستانه پنج نفره شان کنار گذاشته می شود و... داستان خیلی واقعی بیان شده من دوست داشتم.
کاربر ۹۴۴۰۹۷
کلا داستان جالبی داشت بد نبود ولی آخرش خیلی کش دار بود و نامعلوم
ف
دقیقا
leila sabeti
من حس کتابو خیلی دو س داشتم .تجسمات ذهنی رو خیلی زیبا بیان کرده بود.کلا جذاب بود
fateme
دوسش داشتم ولی از این پایان ها متنفرم
fati.bzr
این کتاب از یک جمع دوستانه ی ۵نفره صحبت میکنه که ناگهان از بین میره و...کتاب راز آلود و چالش برانگیزی بود.با این کتاب به فکر فرو رفتم و سوال های زیادی تو ذهنم نقش بست.در کل کتاب خیلی خوبی بود.
سعیده
کتاب خیلی عالی ،متن روان و ترجمه خوبی داره دوستش داشتم
S.s
واقعا جدا از متن رمان و اینکه درباره چی حرف میزنه به نظرم این کتاب برای چند روز پرواز خیلی خوبه به ژاپن و نظم ژاپنی ،می بینی و لذت می بری از مردم با فرهنگی که هر فرد رو با نظرات و عقاید خودش با ارزش می بینن عجول انتقام گیر نیستن و کاملا ی بیمار روحی رو درک می کنن .
sorgol
به نظر من این کتاب عااالی بود کتابای موراکامی یه جوری که در پایان همیشه یه چیزایی مبهم و راز باقی میمونه ، این کتاب مور علاقه کنه و پیشنهاد میکنم حتما بخونید گرچه ترجمه نسبتا خوبی داره و بسیاری بخش ها رو سانسور کرده
FMG
داستان حول و حوش ۵تا رفیق میچرخه، که مثل پنج تا انگشت دست ن. همونطور که پنج انگشت شبیه هم نیست، این پنج تا دوست هم متفاوتن باهم.[بنظرم یکی از قشنگیاش اونجاست که نویسنده میاد یجورایی بین این عدد "پنج" که در واقع پنج تا رفیقن و یه ماجرایی آخرای داستان ارتباط برقرار میکنه به این شکل که از "پلی داکتیلی" یا همون انگشت اضافی صحبت میکنه و اینکه لابد این عدد "پنج" عدد خاصیه و شش تا انگشت با اینکه بنظر میرسه کارای بیشتری رو میتونن هندل کنن اما در واقعیت اذیت کنندست. لُپ کلام: یعنی پنج تا دوست رو یطورایی تشبیه کرده به پنج تا انگشت یک دست. این در حالیه که سوکورو خودش رو در جمع پنج نفره ی دوستاش یه طور اضافی ای می دیده(دو دختر و سه پسر).]
راوی داستان( سوکورو تازاکی، که خیلی باهاش هم ذات پنداری کردم در طول داستان) خودش رو متفاوت تر و یا بعبارت بهتر پایین تر از بقیه ی دوستاش میبینه و استارت این ماجرا هم از اون جایی زده میشه که در فامیلیِ چهارتاشون(غیر از سوکورو مسلماً) یه "رنگ" به کار رفته، توجه کنین به این صورت: کاج قرمز، دریای آبی، ریشهی سفید و مزرعهی سیاه در حالیکه فامیلی سوکورو بی رنگه. یا مثلاً یه جای دیگه از کتاب وقتی از ویژگی های شخصیتی این پنج نفر میگه و میرسه به سوکورو، اینطور میگه:"...اما وقتی پای شخص سوکورو وسط میآمد، حتی یک خصوصیت نداشت که ارزش حرف زدن دربارهاش یا پُز دادنش به دیگران را داشته باشد. دستکم خودش، خودش را اینجوری میدید. همهچیزش میانمایه، بیبو و بیخاصیت و بیرنگ بود."
سمانه
سلام وقت بخیر من هر وقت یکی از کتابهای این نویسنده رو میخونم اینقدر مجذوب داستان میشم که نگو و نپرس
کاربر ۲۰۰۶۵۶۰
سلام خیلی جالب بود نظر قبلی برای سال ۹۵ بود الان۹۹هستیم
Erfan
این روزها همه جا پر از عکس های رنگ وارنگ شما دنبال چی میگردی با ذهنی منحرف و اهدافی نامعلوم، سرک کشیدن تو کار دیگران رو تموم کنید.
کاربر ۲۱۶۶۱۲۸
باسلام ... امکان سوئ استفاده از عکس پروفایل شما فراهم هست
اگر قادرید آن را تغییر دهید باتشکر
carmineli
کتاب جذابی بود و بشدت بصری.
بخش هایی که سانسور شده بخش های مهمی در روند داستان هستن و صرفا جاذبه جنسی نیستن. هرچند خوشحالم که مترجم اون بخش هارو با علامت [] مشخص کرده!
پیشنهاد میکنم نسخه انگلیسی رو بخونید تا متوجه بشید.
مورد دیگه اینکه من با خوندن نسخه انگلیسی احساس کردم این ترجمه فارسی از نسخه انگلیسی ترجمه شده.. واو به واو.
و برام این سوال پیش اومد که لحن هاروکی موراکامی تا چه حدی حفظ شده و احیانا چه چیزی رو ما از دست دادیم..
Fatemeh Farshchi
از اون دسته از کتابا که یک نفس تمومش میکنین اعتراف میکنم روند اخر داستان واقعا اعصابمو خورد کرده بود متاسفانه با پایانای باز ارتباط نمیگیرم .. چون دوست دارم بدونم نویسنده با طرز فکر و شخصیت خاص خودش چه پایانی و در نظر گرفته نه من ولی در کل خود داستان متن روون و جذاب و همزاد پندارانه ای داشت
برای شروع اثار موراکامی انتخاب قشنگی نبود ولی بازم درسای زیادی ازش یاد گرفتم 🌱
Mavi
اگه تا به حال اثری از موراکامی نخوندید این کتاب رو بهتون پیشنهاد میکنم. با همین ترجمه خیلی اصولی و روان بود.
به شخصه با سالهای زیارت سوکورو بی نهایت همزادپنداری کردم هماهنگی که از درد و زخم قلب ها بود.
و این کتاب مثل اکثر کتاب های موراکامی توجه ویژه ای به موسیقی داشت بیان و توصیف زیبای موسیقی به طوری که بدون شنیدنش میتونید حسش کنید.
amv
اولین تجربه من از موراکامی. رمانی که بعد از خوندنش به چند ساعت وقت برای حلاجی نیاز دارید.
به نظرم شاهکارترین قسمت کتاب صفحات آخرش بود . اینکه انسان ها گاه از ترس اتفاقاتی که جبر زندگی یک روز به سرشون میاره خودشون زودتر دست به کار میشند( مثل شیرو) و یا مثل سوکوروی صفحات آخر کتاب از قدرتمندی فکرِ کاری که ممکنه در آینده بشه یا نه ، به یک مرز باریکی از تاریکی و روشنی ( رها کردن خود یا رها نکردن) میرسند. این کتاب قصه ترس است. ترسِ از تنهایی، ترسِ از دست دادن، ترسِ رها شدن از تنهایی، ترسِ پس زده شدن ، ترسِ تحمل کردن، ترس از خود 🌸
سیویل
خیلی جذاب نبود ولی من نظرم اینه که اگه حتی یه صفحه از کتاب ارزش خوندن داشته باشه میتونه کتاب خوبی باشه ... یه حرفایی وسط داستانش داشت به نظرم ارزش یکبار رو داره
Yalda
داستان کشش داره و قشنگه، آدم رو به فکر فرو میبره و به راحتی رها نمیکنه. میشه خیلی جاها با شخصیت اصلی همزاد پنداری کرد و حس و حالش انقدر خوب توصیف شده که قابل لمسه. ترجمه هم روان و خوشخوانه و جالبه که قسمتهای سانسورشده مشخص شده.
yas
داستان به نظرم خسته کننده بود، خیلی دوستش نداشتم
$αмiгα
تم روانشناسی داره.
شاید طرد شدگی رو خیلی از ما تجربه کرده باشیم.
احساسات سوکورو رو درک کردم.
همذات پنداری کردم با اری.
تو این کتاب یاد میگیریم مسئول اشتباهات دیگران ما نیستیم
و قرار نیست ما منجی باز کردن گره هایی باشیم ک اونا با دست خودشون تو زندگی شون زدن.
ahmad
ترجمه کتاب روون هست نقاطی که سانسور صورت گرفته رو مشخص کردن
داستان جالبی داشت با پایان تقریبا باز
Amish
داستان این کتاب درباره یک پسری است که در یک جمع دوستانه بسیار صمیمی حضور دارد. اما پس از اتفاقاتی از جمع رانده میشود و این موضوع تاثیر شگرفی در زندگی او میگذارد.
برای من بسیار رمان جالبی بود زیرا موضوع داستانی چیزی بود که ممکن است همهی انسانها با او درگیر باشند و اینکه همهی جوانبی که ممکن است بخاطر این موضوع رخ دهد را پوشش داده بود.
فرزانه قاراخانی
خیلی خوشحالم که در طاقچه بینهایت عضو شدم، به عقلم نمیرسید زودتر عضو بشم :)) این کتاب را از پادکست مصاحبه با یلدا شنیدم و حس کردم چقدر من نیز بی رنگم و چقدر طرد شدم و حس کردم داستان خودم هست، معمولا فکر میکنم نمیتونم داستان بنویسم چون زندگی خودم بیرنگه برای همین ترقیب شدم کتاب را بخونم، اما موراکامی همیشه از پشت به من خنجر میزنه :)) دوست دارم کتابهاش را اما نه خیلی زیاد ، نمیدونم چگونه دقیقتر بگم ، طاقچه ی عزیز لطفا از ایشی گورو هم در طاقچه بینهایت قرار بدهید بخصوص تسلی ناپذیر. دوستدارت کاربر بیست و شش نود و دو صد و دو
honey
حدود شش ماه پیش خوندمش الان که اتفاقی چشمم بهش خورد، دوباره دلتنگ فضای داستان شدم.
داستان بسیار زیبا و شاعرانهای داره و فکر میکنم کمتر کسی پیدا میشه که عمیقاً باهاش همذات پنداری نکنه.
احساسات سوکوروتازاکی کاملا ملموس بودن.
هر چند خط داستانی سادهای داره، اما بینهایت ازش لذت بردم.
از پنج بهش سه و نیم میدم.
fabi
هاروکی موراکامی را نویسنده ای می بینم که در کتابهایش با شخصیت های درونگرایش که به خوبی درونشان را برای مخاطب بیرون می ریزد،دنیایی را شکل می دهد که در آن مخاطب می تواند راهنمای خوبی برای بسیاری از دغدغه های درونی خود پیدا کند و او را به تفکر بیشتر راجع آنها وا می دارد.به قلمی داستانپردازانه با پس زمینه روانشناسانه این کار را به استادی انجام می دهد و افقی که در انتهای داستانهایش پیش روی مخاطب قرار می دهد کاملا باز و پر از رنگ است.رنگ به معنای شادی و رهایی...
s.m mosavi
امثال سوکورو تازاکی آدمهایی اند که اغلب تمرکز نور و دوربین و قلم به سمت آنها نیست و کسی نمیداند در دنیایشان چه میگذرد اما از آن طرف امثال شیرو(شخصیتی از داستان) همیشه نور و دوربین و قلم و افکار را در گیر خود میکنند و امکانات متمرکز بر آنها است ولی موراکامی اینبار تمرکز کرده بر دنیای بی رنگ سوکورو تازاکی و این جذاب ترین چیزی است که میتوان در یک رمان یافت.
شرح دنیای درون و پیرامون سوکورو تازاکی خیلی خواندنی تر از شیرو است ، بخاطر همین است که این کتاب را باید خواند.
haninazari
مثل دیگر نوشته های موراکامی داستانش جذاب بود و کشش داشت. این قسمتش برام جالب بود که شاید اونجوری که ما خودمون و میبینیم بقیه نمی بینن شاید خیلی وقتا خودمونو بی رنگ و بی اثر دیدیم در حالیکه اونطور نبوده...
و اینکه کاش با هم حرف بزنیم حرف زدن خیلی چیزا رو حل میکنه خیلی...
کاربرzahrarahimi
کتابش رو دوست داشتم با این که خیلی چیزها برام مبهم موند ولی تا مدت ها حس خوبی از توصیف های قشنگ کتاب همراهم بود، انگاری تمام مدت خوندن کتاب منم همراهشون بودم انقدر که خوب توصیف کرد
F
خوبه
حجم
۲۵۶٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۳۰۲ صفحه
حجم
۲۵۶٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۳۰۲ صفحه
قیمت:
۷۲,۰۰۰
۳۶,۰۰۰۵۰%
تومان