نظرات درباره کتاب جانشین و نقد و بررسی خوانندگان | طاقچه
کتاب جانشین اثر غلامحسین ساعدی

نظرات کاربران درباره کتاب جانشین

انتشارات:انتشارات نگاه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۸از ۹ رأی
۳٫۸
(۹)
koohsar
قهقهه،قهقه هایی که در گوش تک تک ذرات فضای سیاه مرده و دون روح و جان پوسان،همچو گردابی که گیتی را به بحر تیران و تاران و حزن اندود،چون آیینه ای که روزگاران تمامی اندوه و ملالت ها و کالبدی که نشتری سهم نام،شرحه وجودش کرده و خونین پوش،آهی سرما وار بر رخشان رویش رها ساخته و رخسار چهره نمایش را،خاکستر آگین کرده و آدمی هر آنچه در آن بینند،همان روی را بر صفحه رخ شان گرته میکنند،غرقه میکند.آه،آه از این خنده های پوچی وش و پوکی وار،خنده هایی که سرای اندیشان را اندر خوف و دهشت به مخنقه می‌کشانند.عالم مشبوع از افگار ها و رنج هایی که آلام و افغان هایش را به خنده سر بر می آورد.فریاد،غریو،نهیب، نه، همه اش خنده و خنده و خنده،خنده ای که از باریکه حلق لبریز می شوند و همچون قشری سراپای انسان را مومیایی میکنند.در شگفتم،اینان که اینگونه قهقهه میزنند، جوهر وجودی شان،سراسر بیابان است یا خرم دامن؟اندک اندک فریاد ها نزدیک میشوند،دمی نچندان بعد،چون سیلابی عافیت سوز و ویران گر،ستون کنان ویران و وارون میسازد،ناگه صدا ها فرو می کشد،نجوایی کور و گنگ،همهمه ای کم کمک چون مرده ای که موران و ماران،میهمان کاسه دیده و همنشین پاس زده خرد کاس اش بودند،ز گور بر میخیزد،ترس و خوف بر آنها مسلط شده است بهت طلسمشان کرده است،خموشی فرش گسترده است،نفس ها تنگ است،نه دمی هست و نه بازدمی،دیده ها خاکستر فام،سیاه اشکی بر مژگان قندیل بسته،طره هایی مشک رنگ،به ثلجی که نامش وهم و خوف حک شده،ز سپهری که تیره میغ ها بر جلوه اش چین و چروک بسته،سپیدی ای آکنده از تار اندیشان و سیه سهمی،پاشانده است.در انبوهه عرصه مست عقلی،نفسی ز همگان مستان زاد تر،مست و می خوش از هوشیاری،لیک با خیالی بافته ز خباثت و رفته ز محبت و مودت،بر این انبوهی،تنوره شعله ای بیافکند گویی خرمنی ز نرگس آتشین،آری نرگس همیشه آتشین بود و خواهد بود.هیچ و هیچ،تلی ز مرده دلان،ز خسته جانان،ز حسرت دیدگان،بر زیر چشمان خونین آفتاب،نسیمی از آه ملکوتیان و عالمیان جان دریده شده وزید و ایشان را آسمان شان رحیل کرد.تاریکی،کسوف مهر چهرگان و خسوف مه سیرتان،زوزه گرگ،داد بیدادی،خفقان.این خونین نگار را دیدگانی کم سو ز تیره هجره اندیشه مان بنگریست و با نوایی غرقه در خفگی گریست،مبادا کسی صدایش را شنیده باشد!...
راقم این سطور
عالی
kaveh
باسلام. این کتاب خریداری شده را چگونه میتوانیم ذخیره نماییم؟
pockethead
نه به خوبی آی بی کلاه و آی با کلاه ولی باز هم زیبا و تفکر برانگیز
Nafiseh R
داستان عجیبی بود
توحيد
اگر به شکل یه داستان نوشته می شد، بهتر بود. ایده ی نمایشنامه قابا تأمل بود

حجم

۳۸٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۱۲ صفحه

حجم

۳۸٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۱۲ صفحه

قیمت:
۵۵,۰۰۰
۲۷,۵۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد