نظرات کاربران درباره کتاب سمفونی مردگان
۳٫۸
(۴۱۷)
mohsenmeshkinfar
طاقچه چرا جدیدا اینقدر گرون شده؟ نمی ارزه دیگه
Pilinar
دقیقا، خیلی گرون تر کردن متاسفانه
StarShadow
کتاب به سبک سیال ذهن نوشته شده؛ یعنی در عرض دو خط، ناگهانی راوی داستان عوض میشه، ناگهانی جهش زمانی اتفاق می افته و ناگهانی شما متوجه میشید که متوجه جریان نشدید! به همین دلیل کسانی که با این سبک اشنایی ندارند، اوایل کتاب به شدت گیج میشن اما اینجوری هم نیست که نتونن بهش عادت کنن.
در این سبک، نویسنده ازاده وقایع و تفکر شخصیت ها رو هرجور واقعا هستن هرچند ناخوشایند و خارج از ادب، به تصویر بکشه. پس طبیعتا این کتاب زیاد پاستوریزه نیست. و دیالوگ ها و عبارت هایی درش به کار برده شده که ممکنه به مزاج بعضی ها خوش نیاد.
سمفونی مردگان کتابیه پر از انرژی منفی. درد و رنج، سختی و بدبختی، کینه و دشمنی، نفرت و تنهایی، زورگویی و زن ستیزی، درک نشدن و تباه شدن... و سرنوشت هایی به تلخی بی پایان. اما پارادوکسی بزرگ وجود داره؛ مگه ادم نباید از هرچیزی که بهش انرژی منفی میده بیزار باشه؟ پس چرا من انقدر این کتابو دوسش دارم؟ هرچی قدماتونو روی صفحات بیشتری از این کتاب بزارید، بار غم رو شونه هاتون سنگین تر میشه، قلبتون فشرده تر میشه. دلتون میخواد در همون لحظه شخصیت بی نوا رو از دل کتاب بکشید بیرون و بهش بگید نه من نمیزارم با تعصبت، با جهلت، با حسادتت به عزیزت اسیب بزنی و نه من نمیخوام قربانی همه ی این پلیدی ها بشی و آسیب ببینی! عجیبه که سمفونی مردگان اینجوری سینه رو واسه دل تنگ کنه اما ادم حاضر نمیشه از کتاب دست بکشه. داستان همون داستان هابیل و قابیله. دردناکه و تاریک و افسرده کننده. به همین دلیل این کتاب رو به همه توصیه نمیکنم. باید اول ببینید روحیتون تحمل این همه مرگ و بدبختی رگباری رو داره یا نه
کاربر ۶۴۷۰۱۶۲
واقعا بهترین توصیف راجع به اینکتاب بود و به نظرم میشه این کتاب رو جز کتابهای زرد دسته بندی کرد که خوندن و نخوندنش تاثیری تو زندگی نداره
ساغر
ممنون از توضیحتون 🙏
"آتیشی کتاب "
خیلی ممنونم از توضیح !!! عالیییییییی و کافی بود
دکتر بی مریض
این کتاب جز اولین رمان های ایرانیه که من خوندم✌️کتاب به سبک سیال ذهن نوشته شده و شاید اول خوندن یکم گیج بزنید ولی ی سرچ درمورد این سبک بزنید اوکی میشه😅
داستان پردازی و توصیف جزئیات خوب بود و در واقع،وقایع یک دوره ی تاریخی رو هم بیان میکنه
در کل این کتاب باعث شد که من به خوندن رمان هایی بیشتر از معروفی ترغیب بشم ✌️👋
قاصدک!
بعضی از کتاب ها الکی معروف میشن(شاید بخاطر هر دلیلی) ، ولی بعضی کتابها وافعا حقشونه معروف بشن، جایزه بگیرن....
سمفونی مردگان جز دسته دومه.
واقعا عالیه.
Solidsmoke
ملت عشق از دسته ی اوله
نور ماه شب چهاردهم
شاید شما کیمیاگر رو درک نکردید!
کاربر 6708475
دقیقا با نظرتون موافقم. کیمیاگر هم جزو دسته اوله
هستی
سمفونی مردگان؟برادر کشی، پیروی از خرافات، ارزش زن در جامعه، کشتن استعداد و هنر، حماقت و دور کردن مردم از علم حقیقی..
عباس معروفی تونست همه اینها رو تو یک سمفونی جا بده و هیچ توضیحی نمیمونه جز اینکه سمفونی مردگان عمیقا یک شاهکاره.
samira
توصیفات و جذابیت موضوع داستان فوق العاده است. قشنگ میشه وارد دنیای کتاب و غمش شد. پر از احساس
farez
وقتی در مپرد این کتاب نظر گذاشتم، متاسفانه فقط نسخه ی صوتیش موجود بود.بخاطر همین یک جورایی نظرم رو اینجا هم کپی پیست کردم، فکر میکنم زیر چنین کتاب خوبی، جای یک نقد خالیه...
جمله ای از کتاب:
- وقتی آدم یک نفر را دوست داشته باشد بیش تر تنهاست ، چون نمی تواند به هیچ کس جز به همان آدم بگوید چه احساسی دارد...
این جمله بتنهایی گویای عمق و ایدئولوزی کتاب هست..در اینجا با کتابی روبرو هستیم که قرار نیست باهاش لبخند بزنیم و یا حتی حالمون خوب بشه...قراره هم مسیر بشیم باهاش و اونقدر غرق بشیم درش که غم و فقدان و حسرت و یه عالمه حس عمیق دیگه رو درک کنیم...حتی اگر توش بصورت عملی هیچ تجربه ای نداشته باشیم! این هنر نویسندگی عباس معروفیه...قشنگ حرف میزنه حتی اگر حرفاش قشنگ نباشه...
سمفونی مردگان... قابیل که برادرش رو کشت بعد سخت پشیمان شد، در این کتاب دقیقا میشه فهمید قابیل چرا هابیل رو کشت، چرا بعدش پشیمان شد...
آدمهای کتاب همه خودِ خود ماییم. هر کدام از ما در زمانی آیدین،آیدا،یوسف و...بودیم در زمانهای مختلف. همه ی ما طعم تحقیر، شادی،حسادت، غم و اندوه رو چشیدیم. برای همین" این کتاب رو میشه زندگی کرد".
احمد شاملو در مورد سمفونی مردگان گفته : این کتاب به جای این که سمفونی مردگان باشد و با آدمیزاد سر و کار داشته باشد، بیشتر برایم تداعی گر اسیران خاک بود.از آن جایی که با مردن هیچ مشکل و مسئله ای ندارم، در نتیجه این که آدمها چگونه می میرند، به خصوص آدمهایی که مرگشان ادامه زندگیشان نیست، اصلا برایم جالب نیست.
سبک سوررئال در قسمتی از داستان برادر کشی(یوسف) هم قابل تامل بود برام. تغییر مدام زاویه دید راوی داستان به همراه تصاویر بریده و آشفته بشدت لذت بخش و نفس گیر بود.
من نسخه ی چاپی رو خوندم و پیشنهاد میکنم این کتاب روبخرید و در کتابخانه اتون داشته باشید.
*𝐻𝑒𝒾𝓇𝒶𝓃
(۵۴)_١۴٠١
مدت هاست که راجع به کتابها حرف نزده ام. نمیفهمم چطور می شود درباره اش گفت. باید خود آقای معروفی بیایند که چیز کاملی درباره اش بیان شود. کتابی ژرف و ارزشمند در کتابخانه ام است که بی هیچ تردیدی عطر کاغذ های کاهی اش را می بلعم و حتی وقتی گلو را می سوزاند انگار کار مقدسی را ادا داشته ام. وقتی به این فکر می کنم که ارزشش را داشت یک چیزی ، یک جایی ، ته افکار شناور و در لحظه رسیده ای می گوید باید اعتراف کنم که برگه هایش ارزش چاپ شدن را داشتند.این نوشته ها ارزش خوانده شدن را داشتند و اندیشیدن به ژرفای آشنای آدم هاش ، حرف هاشان ارزش وقف زمان را.
من صادقانه این کتاب را خیلی دوست داشتم، خیلی زیاد.
+(اضافه شده):سعدی به روزگاران مهری نشسته بر دل_بیرون نمی توان کرد الا به روزگاران.
این بیت نوعی اندوه را در خودش دارد.تاریخ حکم همین شعر است.تاوان گذشته را ما می دهیم و این زنجیره جز فداشدنمان قطع نمی شود.
این یک شاهکار بود ؛ چرا که زیستن در جهان نوعی شاهکار است . چیزی که در نظرم آمد این بود که به چندین جنبه آشکارا پرداخت دارد مثل روانشناسی ، جامعه شناسی ، معرفت شناسی، هستی شناسی،تاثیر تاریخ بر زندگی انسان،علت و معلول بودن جهان،عرفان،مذهب ، خانواده،اخلاق،عقل و ... .
faeze'
اینقدر قشنگ تعریف کردی دوست دارم تعریف های دیگرت درمورد بقیه کتاب هارو بشنوم.*
*𝐻𝑒𝒾𝓇𝒶𝓃
متشکرم! :))))
کاربر ۳۰۷۴۶۶۵
من از آدمهایی که کتاب را میخورند نه اینکه می خوانند خوشم می آد.(میرجلالی)
آنا فرشیان
کتاب خیلی قشنگی بود. تهتهِ بیچارگی آدمی رو نشون میداد. موقع خوندش، احساس میکردم که چقدر اسم سمفونی مردگان به این کتاب میاد! شاید همه ی ما هم یکی رو داریم که به کسوت " سوجی " درش آوردیم... آدم فرهیخته ای که به خاطر متفاوت بودنش، بهش برچسب "دیوانه" زدیم و واقعا دیوانه اش کردیم و حالا، ما موندیم و خود خودِ خودمون...
همسایه
وااااای عجب تلنگر وحشتناکی
و خیلی خوبه که با خوندن این کتاب به یک چنین موضوعی توجه کردین و خوشحالم که نظر شما رو دیدم و خوندم
من تازه کتاب رو تموم کردم و هنوز تو وهم و غم و سردرگمی بودم.
《به حساب خودمان رسیدگی کنیم،قبل از اینکه به حسابمان رسیدگی کنند》
میهمان دنیا
کتاب واقعا عالیه فصل اول کمی گنگ و مبهمه ولی به تدریج جلوتر که میرید تمام قفل های فصل اول باز میشن تمام شخصیت های داستان حس و احوالشون رو بهتون منتقل میکنن انگار خودتون تو داستانین 😍
من واقعا لذت بردم 😍
کاربر ۳۰۸۷۷۵۳
آقای محمدی من اینطوری فهمیدم که اورهان غرق شد و در خیالات اون لحظه با آیدین حرف میزد. سوالی که خیلی ذهنمو درگیر کرده اینه که بار اول که از دست گرگا نجات پیدا کرد توی راه واقعا آیدین دید یا اونم خیالات بود 🤦♀️ سوال دوم اینه که سورمه چیشد چرا آیدین نفهمید که دختر داره و کلی سوال دیگه 😅
m.mohammadi
بالخره اورهان آیدین رو کشت؟
zinoo
چقدر دلم برای یوسف میسوخت:)
rasta
آیدین برای خودخواهی پدر و سوسه های ایاز روحش در کنار کتاب ها و شعرهایش به آتش کشیده شد و برای همیشه زیر خاکستری محو دفن شد اما سوالی که هرکس بعد از خواندن کتاب باید از خود بپرسد این است که تا کنون کجای زندگی ایاز وارانه زیسته و آتش بیار کدام معرکه ای شده ؟!
چه ایده ها ، افکار، احساسات و ادم هایی را به زنجیر عقاید خود کشیده ؟!
چه چیز هایی را به قتل گاه ذهن خود برده و بعد از آن با روحیه ای اورهانی به زندگی ادامه داده ؟!
و سوال هایی که تا همیشه وقت برای پاسخ دادنشان کم است
تابان صیقلی
روایتی ناب و پر جاذبه از زندگی خانواده ای ایرانی! از تحقیر و سرکوب زنان گرفته تا تعصب بی منطق و خانمانسوز پدرانی که می خواهند سالاری کنند. شاید ویژگی بارز کتاب این بود که هر چقدر بیشتر میخواندم و شخصیت هارو درک میکردم، احساساتم نسبت به اونها تغییر می کرد. ابتدا طرف اورهان رو گرفتم، سپس طرف آیدا و بعد آیدین... امان از آیدین....
اوج هنر عباس معروفی در موومان چهارم برای من متجلی شد که افکار آشفته و روان آسیب دیده ی آیدین رو به طرز شکفت انگیزی ملموس و قابل درک کرده و با وجود اینکه مستقیم به آسیب ها اشاره نمیکنه، من در حین خواندنش گریستم.
Fāřñäż
دقیقا 👌👌
مهرنوش
میتونم به جرات بگم عباس معروفی منو علاقه مند به خواندن کتاب کرد. سمفونی مردگان بهترین اثر عباس معروفیست طوری که حین خواندن کتاب فکر میکنید اینهمه هنر داستان نویسی چطور میتونه در یک ادم جمع بشه؟ داستان جذاب، روایت گویی بسیار جذاب و پایان جذاب. با خط به خط این کتاب زندگی میکنید و لذت میبرید.
خرماگیسو؛
ستاره هارو درست کن امتیاز کتاب نیاد پایین😐
ldnfatemi
این همه تعریف و یک ستاره !!!!!!
بهناز
من اصلا این همه تعریف و تمجید رو درک نمی کنم ، این کتاب از نظر من اصلا کتاب تعریفی نبوده و نیس
SARA
داستانی غمگین و عجیب.
اگر به شیوهی روایت سیال ذهن عادت ندارید و از خواندن کتابهایی با روایتهای خطی و سر راست لذت میبرید، کتاب سمفونی مردگان مناسب شما نیست.
آتنا برادران
تلخی و غم! حسی که در تمام مدت خواندن رمان داشتم. تعصب و بی فکر بودن چقدر اسیب میزنه و اینم در طی خواندن رمان مدام بهش توجه میکردم.
چند سوال بی جواب هم دارم که کاش قصه واضح تر گفته بود مثل سرنوشت سورمه! و ایدا و بی خیال شدن ایدین از درس
mahnegar
واقعا دوست داشتم این کتاب رو بخونم ولی به توصیه دوستانم نخوندمش. اگر روحیه حساسی دارید سمت این کتاب نرید یک سری قسمت های کتاب هست که تا مدت ها ذهنتون رو درگیر می کنه. کتاب فوق العاده احساسی هست که شاید بعضی از بخش های کتاب باعث بشه به شدت اندوهگین بشین😶
درسا صدیقی
درسته خیلی ذهنو درگیر میکنه،من تا مدتها حالت افسردگی داشتم
ولی حیفه که نخونید...
🅜︎🅐︎🅗︎🅢︎🅐︎🅝︎
من انقدر کتاب اذیتم کرد نصفه رهاش کردم ولی قلم استاد ستودنیه تو خواب هم میدیم وحشت میکردم :")
ali joon
دو نسخه ازش دارم ،در یکی از نسخ شعری از آیدین هست که در دیگری نیست،خیلی قشنگه:
ای تو همیشه بی عنان،ای ساکن کوی انار
آن مهر سرخ آتشین ،بوی تو میدهد بهار
خون گدایی همچو من رسمی ز حلاج است و بس
زنجیر عشق سلسله ماند به پا تا پای دار
ای ابر عشق دردمند ای دختر قداره بند
من تار تو زخمی بزن امشب بیا بر من ببار
لب بسته ام از هجر تو مردی ز خیل مردگان
هم برزخ این روزگار هم ترس از پایان کار
دردا که دل در ماتم است کی می تواند از فراق
بگریزد از این آشیان تا کی بماند روزه دار
بلبل چه می داند که بر بام کدام آید فرود
آزاده و عاری ز شب پنداردت آزادگار
آیم چو چنگ اندر خروش چون زخم بر من می زنند
این مردمان رنگ رنگ این دشمنان نابکار
امشب نگار سرکشم دزدیده قلب آتشم
آتشفشان خامشم، تصویر سرد کوهسار
ای وای بر سوته دلان و عاشقان بی نشان
متروکه های بین راه ویرانه های شادخوار
آتش زنید بر خانه ام این جسم را بی جان کنید
خاکسترم بر باده ها، تندیس من مردانه وار
پرچم نشان یادها، هم بر فراز بام ها
فرسوده در ایام ها، عشق نهان یادگار
همسایه
من نسخه صوتی با صدای آقای حسین پاکدل رو گوش کردم،شعر توش بود، واسه سورملینا خوندش
صدف
نسخه ای از کتاب خشم و هیاهو اثر ویلیام فاکنر که در غالب یک داستان ایرانی در آمده ولی با این حال از زیبایی این اثر هیچ چیز کم نمی کنه جز اینکه ایده کتاب از نویسنده نیست.
Farshid0032
در موسیقی کلاسیک به قطعهای ارکسترال که از چند بخش مجزا ساخته شده باشد، سمفونی میگویند. سمفونیها عموما چهار بخش دارند و به هربخش آن موومان گفته میشود.
این اثر به طرز خارق العاده ای یک سمفونی است .
آیدین
بسیار زیبا و سرشار از تکنیک نویسندگی که در آخر کتاب باید حواست باشه تا راوی روگم نکنی. عالی بود. 🥇
بهناز بهادری کیا
من راوی رو صد بار تو این داستان گم کردم😁
مُنـــا
دلم میخواست این کتاب هیچوقت تموم نشه…..
فاطمه شونم
اگه بگم یکی از شاهکار های عباس معروفیه بازم در مورد این کتاب کم لطفی کردم از اون جایی که از این سبک رمان ها و داستان ها خوشم میاد واقعا شیفته این قلم شدم.
البته فک میکنم سبک داستان پردازی ایشون خیلی ناگهانی و یهوییه و بدون هیچ مقدمه ای به بطن داستان میره و خود این ممکنه باعث بشه که خواننده کمی گیج شه اما وقتی خودت با داستان همراه میشی انگار که خودت رو شخصیت های اون داستان میبینی.
کاربر 2832167
بسیار زیبا و غمگین بود... شخصیت ها نمادین بودن و محتوا کتاب بیانگر حقیقت تلخ جامعه و مبارزه بین مدرنیته و سنت گرایی بود
همسایه
مبارزه بین مدرنیته و سنت گرایی😳😳😳
شاید چون جابر میخواست که آیدین هم مثل خودش کاسب بشه این نظر رو دارین،ولی این ربطی به مدرنیته نداره، و در داستان اصلا موضوع، جنگ بین نسلها نبود
Argon18
سینی؟ سینی را گذاشت پشت شیر آب. داد زد.مگر نگفته ام اوضاع خیلی خراب است؟ خرابی از حد گذشته. کتاب را انداخت. زل زد به تصویر سیاه سفید رویش و زمزمه کرد، اورهان اورهان. دلش گرفته بود. اشک نه ولی خرابی از حد گذشته بود. سرعین، اردبیل، شورابی را میشناخت. گفتم پس این بود پس دنبال این می گشتی؟ آیدین گفت: دنبال خودم.
او هیچ وقت حضور نداشت، کمرنگ بود و شاید ناپدید. آن روز نحس. این زندگی بود که در میان پاپاخ ها جریان داشت، در میان تخمه ها و پسته ها. خرابی از حد گذشته بود و سهراب تنها شده بود. سوز بود برف بود سرما بود، آدمی؟ نمی دانم بود یا نبود ولی هرچه بود دلش تنگ بود، تنگِ زیرزمین و کتاب و چوب. گفتم هرچه باشد برادر بزرگترت است. گفت آقا داداش، خسته ام. مرا با خودت میبری؟ گفتم کجا؟ گفت: دنبال خودم.
قمارباز
کسی به جمشید دیلاق توجه نکرد ؟ همه ما یه زمانی مثل جمشید دیلاق بودیم که اورهان ساعتها اونو منتظر نگه میمیداشت و اصلا براش مهم نبود که اون ساعتها جلو در منتظره
پرواز
سمفونی مردگان؟
الان که دارم می نویسم بیش از نصف کتاب را خواندهام...
و برای اینکه قراره کتاب تموم شه پر از دلتنگی ام...
چقدر یک کتاب میتونه درد رو غم و شکستن رو خوب به تصویر بکشه؟؟؟
چقدر میتونه یه کتاب خوب باشه تا آدم از سر حس کردن اون درد لعنتی گریه بکنه!
سمفونی مردگان خلاصه ای کوتاه از زندگی همه ما پسران و دخترانی که هر کدوممون حداقل بخش کوتاهی از رو تو دنیای واقعی حسش کردیم...
درک نشدن تحقیر شدن
زن بودن
دیوانه خطاب شدن و....
من ۲بار تا اینجای کتاب سوختم و گریه کردم:
یکبار وقتی که پدر برای اولین و آخرین بار به آیدین خندید و آیدین از سر شوق اون روز رو اولین روز تولد و زندگیش خواند و یکبار وقتی آیدا خودشو به آتیش کشید....
farideh.m
داستانی کاملا متفاوت وبی نظیر، اسم کتاب برازنده ی داستانش هست.داستانی سراسر غم وپایانی غم انگیزتر
آدمو تواندوه عجیبی فرو میبره
✨☁️𝙎𝙠𝙮
🌙
خیلی خب.. سمفونی مردگان.. ☕🍂
🔺من نسخه ی چاپی رو خوندم
اول از همه بگم که
این کتاب واقعاً لیاقت اینکه بهش بگید
" شاهکار " رو داره پس شک نکنین! 👀
به شدت غمانگیز،
و پر از درس عبرته.. با خوندن داستانی با این همه ظلم، تبعیض، نفرت و جهل، زنستیزی و بیمهری،
آدم دیگه به رفتارش دقت میکنه؛ به خصوص رفتار والدین با فرزندانشون :)
•••
داستان در مورد یک خانواده ی ساکن اردبیل هست: مردی به اسم جابر اورخانی، چهار فرزند داره. فرزند اول اسمش یوسف و یک بچه ی ساده و بیزبونه. فرزند دوم و سوم دوقلوهای شر و شیطونی به اسم های آیدین و آیدا هستن. فرزند چهارم هم اورهان، یه پسر پدرپسند، که دقیقاً جوریه که پدرش میخواد باشه :)
مادرشون هم یه زن ساده و بیچارهست که مبتلا به آسمِ .
دختر و پسرهای خانواده ی اورخانی، هر کدوم بدبختی های خودشون رو دارن ..
هر کدوم گرفتار یه سرنوشت شوم هستن...
و عاقبتِ این خانواده هم قلب شما رو به درد میاره :)
•••
سبک نوشتاری داستان، سیال ذهن، خیلی برام جالب بود. زمان و راوی داستان رو باید خودتون با بیشتر خوندنش میفهمیدید! کتاب از موومان یکم قسمت اول شروع میشه و با موومان یکم قسمت دوم تموم میشه.
در اوایل کتاب، همه چیز گنگ و مبهم بود و من اصلا نمیفهمیدم چه خبره.. ولی چون خیلی میخواستم بدونم این کتاب چجوریاست، ناامید نشدم و پیش رفتم.. و هرچی جلوتر می رفتم تلخی داستان بیشتر میشد اما در کمال تعجب، باوجود این مزه ی تلخ، مشتاق کامل خوندن کتاب بودم.
موومان سوم برای من لذت بخش بود، داستان عشق و عاشقی آیدین و سورملینا، من رو یاد آقای دارسی و الیزابت توی کتاب غرور و تعصب مینداخت :)
اما ای داد و ای آخ از موومان چهارم که همش بغضم میگرفت از این اوضاع..
و به ویژه، موومان یکم قسمت دوم.. اونجا دیگه نابود شدم.. مخصوصا تو صفحه ی ۲۹۵ :)
•••
این کتاب قلب شما رو پیر میکنه.. تلخه.. خیلی تلخ.. برای همین نمیدونم توصیهاش کنم یا نه.. از من گفتن بود؛ شما هم دیگه خود دانید که بخونید یا نه.
* ولی من نباید تو این نوجوونی ، این کتاب پدر درآور رو میخوندم 👩🏻🦯
mahasti
سمفونی مردگان : تلاش برای یافتن خویش
انسان هایی که انتخاب میکنند تا به جای درگیری با شلوغی دنیا به درون خویش بپردازند ،اکثر اوقات مثل آیدین در خطر طرد شدن قرار میگیرند،زیرا تفاوت ایجاد میکنند و تفاوت و تغیر برای بیشتر انسان ها ترسناک است ولی آیدین های دنیا شروع به سفری کرده اند که هیچ پایانی برایش قابل تصور نیستند ، آیدین ها در انتها فقط میخواهند به جواب این سوال برسند که :
_«من کیستم؟»
بعضی ها نمی توانند به عمق این مطلب برسند و در ساحل با حسادت به افرادی که داخل آب هستند نگاه میکنند مانند اورهان ها ،اورهان ها با زنجیر های نامریی به مال و ثروت به زمین بسته شده اند و از نگاه کردن به آیدین ها که در عمق سیر میکنند متنفر هستند ،چون تحمل تفاوت نگاه دیگری به جز خویش را ندارند چون توانایی تحمل سردی آب ،برای رسیدن به حقیقت را ندارند .
بعضی ها که اینجانب آن هارا (تغیرناپذیر ها )می نامم مانند پدر خانواده به ریشه های پوسیده ایی،از گذشته خود را بند میکنند و میخواهند که پوسیدگی را انتقال دهند ،آن ها کوته بین و متعصب هستند .
بعضی ها مانند مادر خانواده با منفعل بودن نسبت عزیزان خود عمیق ترین ظلم را در حق آن ها روا میدارند .
و در انتها بعضی افراد مانند آیدا مثل گل آفتابگردانی هستند که آفتاب و محبت از آن ها به خاطر رسوم گرفته شده و در انتها آن ها صورت خود را برای گرفتن نور برمیگردانند، ولی نمی توانند در حضور نور هم به آرامش برسند چون سال های زیادی را در تاریکی گذرانده اند.
سمفونی مردگان کتابیه که در ذهنتون می مونه طوری که اکثر اوقات می تونید برای چند لحظه در حال و هوای برفی ،اندوهگین و سردش غرق بشین.
کاربر ۲۲۱۰۵۷۷
سنفونی مردگان کتاب عجیبی بود،فکر نمیکردم یک روزی یه رمان ایرانی با این قدرت و ظرافت وجود داشته باشه
کتاب ابتدا گیج کننده ست،هر چی جلو میری داستان جذاب تر میشه
داستان به شدت تلخ و غم انگیز سرشار از رذیلت های انسانی و افکار پلیده که همراه با عشق و تنفر در هم آمیخته شده
نویسنده یک روانشناس و جامع شناس تمام عیاره،وقتی کتاب رو میخونی با تک تک شخصیت ها همزاد پنداری میکنی و انگار خود خودتی که داری تو داستان پیش میری،چقدر ملموس بود این کتاب،باهاش اشک ریختم،احساس حقارت کردم،عاشق شدم،افسرده شدم،دیوانه شدم و مردم و دوباره زنده شدم...
هیچ کتاب ایرانی تا به حال منو اینقدر تحت تاثیر نذاشته بود
book worlds🥹🫂🌧️☄️
پدر:« اینجا دنبال چی میگردی؟»
آیدین :« دنبال خودم»
مانا
روح نویسنده سمفونی مردگان در آرامش ابدی باشد. بقیه کارهای عباس معروفی ارزش خواندن دارد.
همه کارهایش قوی و تکنیکال با قصه و شخصیت پردازی عالی نوشته شده.
مَلِک گرسنه
غمگین،دردناک و جذاب
کامران اخوان
سلام دوستان سمفونی مردگان را تمام کردم. حس خوبی ندارم. ولی بشدت تحت تاثیر قرار گرفتم. تلخی اش همان تلخی داروست که موجب درمان است.
گمنام۶۸
قلم و داستان پردازی خوب بود
اما تصویری تاریک و سیاه ارائه می داد که حال آدم رو بد میکنه!!!
همه ش بدبختی و سیه روزی😑
k.hashemzade
کاش کتاب را در قسمت بی نهایت میگذاشتید
اسما امانی
یک سبک بخصوصی داشت مثل فیلمنامه نویسی، دقیقا نمیدونم اسم این سبک چی هست ولی جالب بود، چند جای داستان از مظلومیت و جبر روزگار اشکم سرازیر شد.
فرزند ناخلف پادشاه سوم
خیلی مبهمه. خیلی سریع و نامشخص از گذشته به حال میپره و تشخیصش واسه خواننده سخته. من باهاش ارتباط نگرفتم ولی شخصیت پدر رو خیلی خوب توصیف کرده
M - Oshagh
سفری در نگاه و حس افراد به زندگی ،
سیال ، زیبا و قوی
هیوا
عالی
Mahsa Bi
تعصبات و دیگر هیچ!
مردابِ نیلوفر
بینظیر بود! شاید کمی روایت و خط داستان سردرگمتون کنه اما کم کم بهش عادت میکنید و با کاراکترها پیش میرید. باهاشون درد میکشید، به گذشته و آینده میرید، کم میارید، خسته میشید و از نفس میفتید. واقعا شاهکاره...
Mehdi Sharifzadeh
عباس معروفی. اسم این نویسنده برای من تداعی گر یک سبک خاص از نوع روایت و گویش داستانه. اولین کتابی که از عباس معروفی خوندم «سال بلوا» بود که واقعاً بدون اغراق میتونم بگم که میخکوب ریتم داستان و نوع روایتش شده بودم. در این کتاب هم نوع شخصیت پردازی، سیال بودن داستان توی دوره تاریخی قدیم، اصطلاحات و فرهنگ های بومی و ... بسیار جذاب و عالی بود. این کتاب روایتگر یک خانواده قدیمی است که زیر پرچم یک پدری خشک و اخمو و مقرراتی که دوست داره بر همه کنترل داشته باشه، شروع میشه. در مقابل در این خانواده یک مادر دلسوز و مهربان وجود داره که دوست داره خانواده رو تحت هر شرایطی پابرجا و صمیمی نگه داره. بین این محبت مادر و خشک بودن پدر یک کشمکش بر سر یک پسر به اسم «آیدین» ایجاد میشه که محور اصلی داستان هست. عضو دیگر خانواده «اورهان» هستش که مورد لطف پدر ولی مورد غضب مادر هست و بین اورهان و آیدین تضاد، چالش، کینه، کدورت، حسادت هایی وجود داره که نویسنده خیلی خوب درباره این موارد قلم رانده. بنظر من نقطه اوج داستان عاشق شدن این دو نفر هست که معشوقه های هر شخصیت و نوع برخوردشون نماینگر جدال خیر و شر هست. به کلامی کلام، کتابی است که با سبک خاص سیال ذهن نوشته شده و عباس معروفی در این کتاب کنار شخصیت پردازی، سبک روایی خاصی رو رعایت کرده و سعی کرده با دیالوگ هاش شما رو در داخل این خانواده ی پرتنش قرار بده
maryam
میدونید سمفونی مردگان کتابیه که من واقعا از پیدا کردن یک کلمه برای بیان کردن زیباییش عاجزم..
چون انقدر این کتاب جای فکر و تامل داره که واقعا با درک بشه تا فهمیده بشه..
کتاب سراسر اتفاقاتی بود باعث شد من با تموم گریه ای که کردم حاضر نباشم کتابو رها کنم(نسخه چاپی)
کتاب رو میشه از لحاظ روانشناسی هم موشکافی کرد و فهمید که چقدر حتی اتفاقات کوچیکش پیامد های بزرگی دارن..
نخواندن این کتاب واقعا ظلم بزرگیه:)
m²
🌻ثمین🌻
این رمان به شیوه جریان سیال ذهن نوشته شده. در این شکل رمان، زمان سیر خطی و مرتب نداره و راوی مدام در حال تغییر هست خواننده گاهی زمان رو گم میکنه. برای همین ممکنه برای برخی متن کتاب کسل کننده به نظر برسه اما در واقع کسانی که به این نوع رمان ها علاقه مند هستن میدونن این کتاب چقدر زیبا و جذاب نوشته شده که شاهکار قلم آقای معروفی هست. سرتا سر رمان دیالوگ های مفهومی و خاص هست. عشقی که آقای معروفی در رمان هاش استفاده میکنه عشقی سطحی نیست بلکه عشقی خالص و خاص هست که خواننده مبهوت خود میکنه. این رمان برای من جذابیت خاصی داره چون با تک تک کارکتر های داستان همذات پنداری کردم جز پدری که متعصب هست.از نظر من این رمان تأثیر سنت بر روی خانواده ایرانی رو نشون میده. اسم رمان و استفاده کلمه موومان به جای فصل خلاقیت بی نظیر آقای معروفی رو نشون میده. روحشون شاد 🌹🙌🏻
Yasna :)))
این کتاب نوشته مورد علاقه من است و هیچگاه برای من تکراری نخواهد شد غم ، احساس و قدیمی بودن از تمام کلمات این کتاب فوران میکنه اینکه در دهه هایی که عموم مردم فکر یکسانی داشتند(همه نه) از دیدگاه افراد متفاوت به زندگی نگریستن واقعا نیازمند درک و فهم فراوانیست
shakerii_zahraww
اول از همه بگم که من خودم با نظرات کاربران که بعضا گفته بودند نمیشه سر از نوشته در آورد، مردد شدم که بخونمش یا نه، ولی بعد که خوندم به نظرم خیلی هم قابل فهم بود، فقط باید به خوبی شخصیت ها رو به خاطر داشت.... دومین مسئله اینکه متاسفانه نویسنده های زیادی، یقینا دانسته، دین گریزی رو تو نوشته هاشون ایجاد می کنن و اینطور وانمود میشه اونی که نماز میخونه و... آدم بدیه و اونی که نمیخونه خیلی خوبه درصورتی که به نظر من این از ضعف نویسنده است یا از تنفر شخصیِ خودش از دین که حالا داره تعمیمش میده، بیطرفانه باید نوشت حقیقتا... سوم اینکه در پایان رمان چند تا علامت سوال گنده رو سرم موند که دیگه نمیشد پیداش کرد، برای من سواله که آیدین که یکروز خودش تصمیم داشت برای زنده کردن روح شعر در وجودش به تهران بره و از سورملینا دور بیفته، چطور بعد مرگش اینقدر دیوونه شد؟ یا همه چیز زیر سر اون سوپ چلچله بود؟ و مسئله بعد اینکه وقتی سورمه باردار بود، خب آیدبن خبر داشت، چی شد که بعد بچه ش رو هیچوقت ندید؟ یه جاهایی برام گنگ بود حقیقتا ولی در آخر نظرم اینه که من لحظه لحظه دلم برای اورهان سوخت و پایان غمگینش واقعا برام دردناک بود، شاید اورهان خبیث بود، اما خباثت رو چه کسی بهش هدیه کرده بود؟....من واقعا از رابطه مادر و آیدین حرص خوردم تماما....در کل، فلاکتی که اورهان کشید قابل قیاس با فلاکت های آیدین نبود...فقط آیدین در آخر در ظاهر دیوانه شد و اورهان از درون ،رنج دومی بیشتر از اولیه... در پایان باید بگم ادبیات خوبی بود و خیلی چیزها در وادی ادبیات بهم اضافه شد ولی در مورد داستان نظری ندارم حقیقتا، بخونید ولی سعی کنید که عمیق نشید چون در آخر پرسش های عمیقی براتون ایجاد میشه که جوابی براشون نیست...
کاربر 2578081
بخاطر سوپ دیوانه شد اورهان داد بهش بخوره بخاطر ایدا و بعد وصیت باباش از درس دست کشید .
سورمه رفت سفر وقتی پیداش کرد مرده بود و اون نمیدونست بچه به دنیا اومده هدف نویسنده ام همین بوده که تبعیض پدر مادر هارو نسبت به بچه هاشون نشون بده مادر ایدین رو دوست داشت و اورهانم دردانه پدر بود و تقصیر هیچ کدومشون نبود، این وسط آیدا چون دختر بود و یوسف چون ساده بود از محبت محروم بودن و حسادت اورهان به ایدین کار اشتباهی بود و داستان هابیل و قابیل رو تدائی میکرد اتفاقا اگر عمیق تر میشدی میتونستی به جواب سوالات برسی ،یک دور دیگه بخون
خرماگیسو؛
یکی از بهترین کتاب هایی بود که خوندم، داستان کلیشه ای نداشت و به زیبایی نوشته شده بود و به نظرم هر ایرانی باید یکبار این کتاب رو بخونه ، روح نویسنده شاد
کاربر 5602424
بهترین کتابی ک خوندم واقعا بعد از گذشت ۱۵ سال هنوز همون تازگی و جذابیت رو برام داره یجوری تو داستان غرق میشی ک حس میکنی ، لحظه ب لحظه داری همه رو خط ب خط کنار شخصیتها بازی میکنی #عباس_معروفی_سمفونی_مردگان_
حجم
۲۵۶٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۰
تعداد صفحهها
۳۵۰ صفحه
حجم
۲۵۶٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۰
تعداد صفحهها
۳۵۰ صفحه
قیمت:
۹۵,۰۰۰
۵۷,۰۰۰۴۰%
تومان