اگر شارل مارتل در این نبرد پیروز نشده بود امروزه در مدارس آکسفورد «تفسیر قرآن تدریس میشد»
پوریای معاصر
شاید ادعایی شگفت باشد اگر بگوییم در فاصلهٔ پایان جنگ اول جهانی در ۱۹۱۸ و شروع جنگ دوم در ۱۹۳۹، در اروپا نبردی رخ داد که اهمیت و تأثیرش کمتر از نبردهای ماراتون و واترلو نبود. ولی وقایعی که در اوت ۱۹۲۰ در آستانهٔ دروازههای ورشو رخ داد، بهرغم تمام جوانب شگفت و سرنوشتسازی که داشت، به دست فراموشی سپرده شد.
پوریای معاصر
از این مرحله به بعد بود که حمایت متفقین از نیروهای سفید ماهیت مداخلهٔ نظامی در یک جنگ داخلی را به خود گرفت. این کمکها و مداخلاتْ لنین و دیگر سران بلشویک را در این باور خود راسختر ساخت که دولتهای سراسر جهان برضد آنها صفآرایی کردهاند و تنها امید آنها برای بقای درازمدتشان سرنگونی نظام حاکم بر جهان است.
پوریای معاصر
کارل مارکس تحقق کمونیسم را تنها در جوامع پیشرفتهٔ سرمایهداری متصور دانسته بود. پیروزی آن در اقتصاد عقبماندهٔ زراعی روسیه پدیدهای ناقصالخلقه بود و لنین و رفقایش بهترین راه تضمین بقای آن را صدور انقلاب به آلمان میدانستند.
پوریای معاصر