بریدههایی از کتاب دانش خطرناک
نویسنده:رابرت اروین
مترجم:محمد دهقانی
ویراستار:مهدی نوری، سپاس ریوندی
انتشارات:نشر ماهی
دستهبندی:
امتیاز:
۳.۲از ۱۲ رأی
۳٫۲
(۱۲)
نیکلسون هیچگاه به خاورمیانه سفر نکرد. برای او چه فرقی میکرد؟ درحقیقت، اگرچه هم عربی قدیم را درس میداد و هم متون کهن فارسی را، نمیتوانست به هیچیک از این دو زبان سخن بگوید.
طاها ربانی
قرنهای پانزدهم و شانزدهم عصر عظمت امپراتوریهای مسلمان بود: مغولان هند، صفویان ایران، ممالیک مصر و سوریه و سلاطین عثمانی ترکیه. ناظران اروپایی بسیاری هشدار میدادند که دنیای مسیحیت جزیرهای است در محاصرهٔ سیلاب عالم اسلام که مدام نزدیکتر میشود. با سقوط قسطنطنیه به دست سلطان محمد دوم در ۱۴۵۳، به نظر میرسید بقای دنیای مسیحیت اساسآ به خطر افتاده است. افتادن آن شهر به دست ترکان فقط فاجعهای سیاسی و نظامی نبود، بلکه برای اروپای انسانگرا مصیبتی فرهنگی به شمار میآمد. چنانکه آینئاس سیلویوس (بعدها پاپ پیوس دوم) نوشت، «مرگ دوم هومر و افلاطون بود». فتح قسطنطنیه تازه آغاز سلسلهای از فتوحات ترکان در جزایر یونان و نواحی بالکان بود
amir zare
در حدود ۱۵۸۰، یکی از جغرافیدانهای عثمانی، که مؤلف کتابی بود به نام تاریخ الهند الغربی، هشدار داد که استقرار اروپاییان در سواحل امریکا در بلندمدت خطرهای اقتصادیای را در راه ترقی و بقای سلطنت عثمانی به دنبال دارد. (۲۱)
وقتی اسپانیاییها استعمار امریکا را آغاز کردند، متناسب با روحیهٔ صلیبی کریستف کلمب، رفتاری در پیش گرفتند که گویی درگیر جنگ مقدس تازهای شدهاند. در ادبیات آن دوره، سرخپوستان بربر و کافر امریکا غالبآ با مسلمانان مقایسه میشدند و نویسندگان مسیحی هر دو دسته را یکسره به بتپرستی و لواط و تنآسانی متهم میکردند.
amir zare
سعید میان ستایش و نکوهش، میان مواضع حداکثری و حداقلی، سخت سرگردان است، چنانکه گاهی همهٔ شرقشناسان را نژادپرست و امپریالیست میداند و گاهی هم میگوید به شرقشناسان حمله نمیکند، چون هیچ خیال ندارد منکر دستاوردهای اصیل آنها شود. چنانکه آلن سوکال و ژان بریکمون در شیادان متفکر، کتابی که وقف افشای انواع نوشتههای فریبکارانهٔ پستمدرنیستی دربارهٔ علم شده است، نشان دادهاند، ترفند متقلبان اغلب توسل به مبهمگویی و دوسوگرایی است، چنانکه آرای خود را هم پیش میبرند و هم انکار میکنند: «درحقیقت، آنها در نبردهای فکری از امتیاز بزرگی برخوردارند: تفسیر افراطی میتواند توجه شنوندگان و خوانندگان نسبتآ بیتجربه را جلب کند؛ و اگر بطلان چنین رأیی آشکار شود، مؤلف میتواند همیشه از خود دفاع کند و مدعی شود که منظور او را درست نفهمیدهاند و بعد به تفسیر معقول بازگردد.»(۱۷)
محمد طاهر پسران افشاریان
در سال ۱۴۹۲، آنچه از پادشاهی سلسلهٔ بنونصر بر غرناطه باقی مانده بود به تصرف فردیناند و ایزابلا درآمد که فرمانروایان کاتولیک اسپانیا بودند. در همان سال، کریستف کلمب سفر اکتشافی خود را در اقیانوس اطلس آغاز کرد. ماجراجویی او هم ملهم از ایدئولوژی جنگهای صلیبی بود. او امید داشت که راه تجاری مستقلی به سوی سرزمین ثروتمند هندوستان بگشاید و امپراتوریهای اسلامی عثمانی، ممالیک و صفویه را غافلگیر کند. کلمب اعتقاد داشت آخرالزمان بسیار نزدیک است و دین محمد (ص) بنابر پیشگویی منجمان بهزودی از هم میپاشد و باید منتظر ظهور دجّال بود. کریستف کلمب در سندی خطاب به فردیناند و ایزابلا اهداف خود را چنین بیان کرد: «اعلیحضرتین، در مقام پادشاهان مسیحی و کاتولیک، مؤمنان و مروّجان آیین مسیحی و نیز دشمنان فرقهٔ محمد و همهٔ بتپرستان و بدعتگذاران، بر آنند که من، کریستف کلمب، را به این کشور هندوان گسیل دارند تا در آنجا شاهزادگان، مردمان، قلمرو، خلق وخوی ایشان و همهٔ چیزهای دیگر را ببینم و دریابم که آن نواحی را از چه طریقی میتوانیم به دین مقدس خود درآوریم.»
amir zare
در بریتانیا، برحسب سنتی طولانی، صلیبیها را جنگافروزانی وحشی و متعصب میدانستند و تحقیر میکردند و ساراسنها را در مقام پهلوانانی دلاور تحسین. درحقیقت، باور رایج این بود که شهسواری از شرق مسلمان سرچشمه گرفته است. کاملترین سرمشق شهسواری مسلمانان البته صلاحالدین، سلطان ایوبی قرن دوازدهم، بود. گیبون او را ستایش میکرد و سِر والتر اسکات، جی. اِی. هنتی و رایدر هَگرد و بسیاری کسان دیگر او را قهرمان رمانهای خود کردند. صلاحالدین و سقوط پادشاهی اورشلیم (۱۸۹۸)، نوشتهٔ استنلی لِینپول (۱۸۵۴ ـ ۱۹۳۱)، به مقام قهرمانی صلاحالدین مشروعیت آکادمیک داد، چون این کتاب نخستین زندگینامهٔ صلاحالدین بود که براساس منابع عربی تألیف شده بود
محمد طاهر پسران افشاریان
ادوارد سعید، که در ۲۵ سپتامبر ۲۰۰۳ درگذشت، دوستان فراوان و ستایشگرانی فراوانتر داشت. او خوشسیما و همواره خوشلباس بود. شیک، حساس، بذلهگو، فرهیخته و بافرهنگ هم بود. پیانو میزد و دانشی استثنایی در موسیقی کلاسیک داشت. منتقد ادبی ظریف و بسیار محترمی بود. خودش روشنفکر بود و وظایف جامعهٔ روشنفکری را بسیار جدی میگرفت. در راه احقاق حق فلسطینیان هم مبارزی خستگیناپذیر بود و به تناسب این به توافق اسلو و سپس «نقشهٔ راه» برای صلح در خاورمیانه نظر خوشی نداشت. مخالف رژیم فاسد و سرکوبگر یاسر عرفات و دارودستهٔ طرفدار او در کرانهٔ غربی بود.
محمد طاهر پسران افشاریان
اگر همهٔ حرف سعید این باشد که گزارش شرقشناسان همیشه عینی و بیطرفانه نبوده است، بحث او را میتوان بهکلی پیشپاافتاده دانست. شرقشناسان خودشان نخستین کسانی هستند که بر چنین پیشفرضی تأکید دارند. برنارد لوئیس فقط یکی از خیل محققانی است که پیش از سعید این نکته را مطرح کردند که آنچه غربیان دربارهٔ اسلام و اعراب در قرون گذشته نوشتهاند بیشتر برآمده از پیشفرضهای عصر و فرهنگ آنهاست. بخصوص لوئیس به این نکته توجه دارد که شرقشناسان یهودی قرن نوزدهم سهم عمدهای در خلق این اسطوره داشتند که قرون وسطا عصر زرین فرهنگ و تسامح اسلامی بوده است.
محمد طاهر پسران افشاریان
باز در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، چندین تن از شرقشناسان آلمانی معتقد بودند که اسلام، در کنار قلمرو مسیحیتِ غربی و دنیای بیزانس، وارث اصلی روم و یونان باستان است.
محمد طاهر پسران افشاریان
از قرن هفدهم به بعد، امید به یافتن اندکی ارزش علمی در کتابهای عربی به یأس بدل شده بود (گرچه علاقه به جداول نجومی اُلُغبیگ در زبان فارسی استثنائآ بر قرار سابق باقی ماند). اگرچه قانون، رسالهٔ ابن سینا در طب جالینوسی، هنوز در بعضی نقاط تدریس میشد، این نکته همهجا رواج داشت که اگر بنا باشد پزشکی پیشرفتی بکند، بخش اعظم این پیکرهٔ «دانش» باید کنار گذاشته شود. تا سال ۱۷۰۰، عصر بزرگ شکار نسخههای خطی عربی دیگر به پایان رسیده بود.
طاها ربانی
در بریتانیا، برحسب سنتی طولانی، صلیبیها را جنگافروزانی وحشی و متعصب میدانستند و تحقیر میکردند و ساراسنها را در مقام پهلوانانی دلاور تحسین. درحقیقت، باور رایج این بود که شهسواری از شرق مسلمان سرچشمه گرفته است. کاملترین سرمشق شهسواری مسلمانان البته صلاحالدین، سلطان ایوبی قرن دوازدهم، بود.
طاها ربانی
اگر مردم قرون گذشته برای تحکیم پایههای هویت خود نیازمند وجود یک «دیگری» بودند، اسلام لزومآ گزینهٔ مناسبی به نظر نمیرسید. از نظر اکثر انگلیسیهای پروتستان قرن هفدهم، سرزمینهای اسلام از ایشان دور بود و آنان چیز چندانی دربارهٔ آن سرزمینها نمیدانستند. تجسم «دیگری» در قالب فرانسویها یا کاتولیکها بهمراتب آسانتر و ملموستر بود.
طاها ربانی
کتاب پوستل هم شامل ترجمهٔ سورههایی از قرآن بود و هم گزارشی از زندگی پیامبر (ص) و درعین حال به قرآن و پیامبر (ص) حمله میکرد. لیکن نویسنده، بهرغم خصومتش با رسالت پیامبر (ص)، او را غاصب و شیاد نمیدانست. بهعلاوه، دربارهٔ توافق درباب جهان، چنانکه از عنوانش پیداست، اثری چندان جدلی نبود. مقصود از آن بیشتر پیشنهاد برنامهای برای هماهنگی همگانی و جستوجوی زمینهای مشترک برای همهٔ ادیان بود و آن زمینهٔ مشترک نیز چیزی نبود جز بیانی عقلانی و فلسفی از آیین کاتولیک. در معرکهٔ پرتلاطم جنگهای مذهبی قرن شانزدهم، آرای او در این عرصه همانقدر دیوانهوار بود که اندیشههایش درباب ماتر موندی و شخینا. (۳۱)
amir zare
اما رنسانس اروپایی قرنهای پانزدهم و شانزدهم را بیش از هرچیز بررسی دقیق متون و دستنویسهای کهن الهام بخشید و پیش برد، زیرا رنسانس یا «باززایی» اساسآ کشف دوبارهٔ ادبیات عصر باستان و فرهنگ انسانگرای آن بود. در فضای رنسانس، انسانگرایی به معنی بازگشت به منابع کلاسیک و بهکاربستن فنون نقد و تصحیح متون دربارهٔ این منابع و نیز الگوبرداری از رفتار مردمان عصر کلاسیک بود. در همان حال که محققان انسانگرا میکوشیدند نوشتههای اصیل نویسندگانی چون توکودیدس، هرودوت، سیسرون و یوونال را بازیابند و از سبک آنها پیروی کنند، علاقه به زبان عربی هم کمکم رو به کاستی نهاد. اکنون عربها اغلب تقبیح میشدند که چرا معنا و سبک متون کلاسیک را در ترجمههای خود تحریف کردهاند. درحقیقت، مشکل دوچندان شده بود، زیرا خود ترجمههای عربی به شیوهٔ بدی به لاتین ترجمه شده بودند
محمد طاهر پسران افشاریان
فقط ابن رشد نبود که پترارک و همفکرانش بر او میتاختند. آنان، از منظری کلیتر، با فلسفهٔ مَدرَسی قرون وسطا و اتکای سنگین و بیچون وچرای آن به ارسطو مخالف بودند. پترارک بر آن بود که «درخشش ارسطو چشمان ضعیف و کمسوی بسیاری را خیره کرده و بسیار کسان را به دام خطا درانداخته است». (۶) یک قرن پیش از آن، فیلسوف آکسفورد، راجر بیکن، که از کیفیت هولناک ترجمههای لاتین آثار ارسطو مبهوت شده بود، اعلام کرد که اگر میتوانست، همهٔ آنها را یکجا میسوزاند. (۷) انسانگرای بزرگ ایتالیایی، لورنتسو والّا (۱۴۰۵ ـ ۱۴۵۷)، به ابن سینا و ابن رشد حمله کرد که چرا چنین کورکورانه تابع ارسطو شدهاند. (۸) «عربگرایی» اصطلاحی تحقیرآمیز شد، چنانکه زبان عربی هم ابن رشدگرایی و شیوههای منسوخ تفکر مَدرَسی را تداعی میکرد.
محمد طاهر پسران افشاریان
درباب کرامت انسان (احتمالا ۱۴۸۶)، را با ارجاع به آنچه از اسناد عربی خوانده بود آغاز کرد و از «عبدالله ساراسن» نامی سخن گفت که وقتی از او پرسیدند شگفتترین چیز در جهان چیست، پاسخ داد: «چیزی شگفتتر از انسان وجود ندارد.» اگرچه خطبهای که بعد از آن آمده غالبآ مستظهر به اقوال مؤلفان عهد باستان لاتین و مستند به گفتههای یهودیان و زرتشتیان کهن است، پیکو برخی متفکران عرب، از جمله ابن رشد، ابن باجه، فارابی، ابن سینا و کندی، را هم در آن ستوده است. بهعلاوه، در رسالهٔ دیگرش علیه طالعبینی که شهرتش هیچ کم از این یک نیست، از ابن سینا و ابن رشد نقل قول کرده است. (برای کسانی هم که دانش عربی را تحقیر میکردند تشبّث به مرجعیت آن همچنان مطلوب بود.)
محمد طاهر پسران افشاریان
«به عبارت دیگر، شرقشناسی، برخلاف آنچه پیش از این تصور میکردیم، درواقع پدیدهای دقیقآ مدرن نیست، بلکه محصول طبیعی تمایل ذهنی باستانی و مقاومتناپذیر اروپاییان است به وارونهجلوهدادن واقعیتهای سایر فرهنگها و ملتها و زبانهایشان، به نفع خوداثباتی، سلطهجویی و تفوقطلبی غربی.» (۱۲)
آرزوی سعید برای آنکه هومر، آیسخولوس و دانته را در صف شیاطین شرقشناس جای دهد تا حدی برخاسته از مشغولیت او به مجموعهای از آثار بزرگ است و از این لحاظ هم کم وبیش پیرو آوئرباخ به شمار میرود، گرچه مشغولیت سعید جنبهٔ خصمانه داشت. مسئلهٔ ترتیب تاریخی هم قدری اهمیت دارد، چون اگر گناه وجود شرقشناسی را به گردن آیسخولوس، دانته و پوستل بیندازیم، نتیجهٔ منطقیاش این میشود که پیوند میان شرقشناسی و امپریالیسم، همان نکتهای که سعید همهجا در پی طرح آن است، نمیتواند درست باشد. دستکم تا اواخر قرن هفدهم، اروپا با خطر امپریالیسم عثمانی مواجه بود و مشکل بتوان تاریخ سلطهٔ اقتصادی غرب بر خاورمیانه را زودتر از اواخر قرن هجدهم دانست.
محمد طاهر پسران افشاریان
اگرچه برخی از ستایندگان کتاب سعید قبول دارند که این کتاب حاوی اشتباهات فراوان است و دستاوردهای شرقشناسان محل بحث را غالبآ بد جلوه میدهد، گاهی آن را به این دلیل درخور تقدیر و توجه میدانند که بحث وجدلها و پژوهشهای تازهای را برانگیخته است. من از این بابت چندان مطمئن نیستم.
اکثر بحثهای بعدی محدود به همان مختصاتی هستند که ادوارد سعید پدید آورده است. او بخش اعظم مسائلی را که در تاریخ شرقشناسی محوریت دارند بیسروصدا نادیده گرفته و درعوض به سراغ انواع واقسام مطالب نامربوطی رفته است که فقط برای صدور کیفرخواست درباب شرافت و اعتبار بعضی از محققان به کار میآیند.
طاها ربانی
وقتی کسی به هزارتوی پیچ وخمهای بیسرانجام و آگنده از نقش و نگارهای فریبنده و بنبستها درمیافتد، بسیار دشوار است که راه خود را بازیابد و عاقلانه و خونسردانه به موضوع بنگرد. موضوع اصلی در کتاب شرقشناسی چنان از ریشه و بنیاد تحریف شده است که اگر بخواهیم در چارچوب کلی آن باقی بمانیم و سپس خطاهایش را تصحیح کنیم، فقط وقت خود را تلف کردهایم.
طاها ربانی
قانون ابن سینا گردآوریای غیراصیل بود که بهشدت بر کجفهمیهای طبی جالینوس تکیه داشت. به نظر مانفرد اولمان، «هیچ نشانی از تجربههای شخصی نویسنده و هیچ اندیشهٔ تازهای در آن یافت نمیشود». به نظر نمیرسد ابن سینا خود اصلا کالبدی را تشریح کرده باشد؛ درواقع، شرع اسلام تشریح بدن انسان را ممنوع کرده است.
طاها ربانی
سیل ترجمهٔ آثار علمی از عربی، که در قرن دوازدهم آغاز شده بود، در اوایل قرن سیزدهم فروکش کرد. پس از قرن چهاردهم، دیگر خبری از این ترجمهها نبود.
طاها ربانی
آنکتیلدوپرون، مثل بسیاری از مستشرقانی که پس از وی آمدند، شدیدآ ضدامپریالیست بود. در مقدمهاش بر کتاب دیگری، استبداد در سه دولتی که بدان مشهورند: ترکیه، ایران و هندوستان، ابراز نگرانی کرد که مفهوم استبداد شرقی را برخی از متفکران اروپایی به کار گرفتهاند تا تسلط ظالمانهٔ اروپاییان بر آسیا را توجیه کنند.
طاها ربانی
در هند «شرقشناس» تا مدتی معنای کاملا ویژهای داشت و منظور از آن شخص بریتانیاییتباری بود که نهفقط به مطالعهٔ فرهنگ هندی اشتغال دارد، بلکه هوادار حکومت در هند براساس قوانین و آداب و رسوم محلی است.
طاها ربانی
در بخش اعظم قرن نوزدهم، مطالعات شرقی در بریتانیا حتی از هلند هم راکدتر بود. دُزی عنایتی به آکسفورد و کمبریج نداشت و معتقد بود این دانشگاهها را قیدوبند کلیسایی از تحرک بازداشته است. پیبردن به آنچه در این دوره در دانشگاههای بریتانیا میگذشت بدون توجه به دینورزی شدید آن عصر ممکن نیست.
طاها ربانی
در قرن نوزدهم، فقط چند محقق انگشتشمار بریتانیایی دانش فیلولوژیک لازم برای مشارکت همهجانبه در پیشرفتهای شرقشناختیای را داشتند که اروپای قارهای پیشآهنگ آنها بود.
طاها ربانی
گرچه وامبری از مهارتهای حرفهای بیبهره بود، توانست نشان دهد که ترکی و مجاری متعلق به یک خانوادهٔ زبانی هستند. او سخت هوادار بریتانیا بود و بخش عمدهای از عمرش را در لندن گذراند. (پس از یک مهمانی شام، که وامبری در آن از خرافههای بالکان سخن گفته بود، برام استوکر به خانه رفت و کابوسی دید که الهامبخش رمان دراکولا شد.)
طاها ربانی
سلیقهٔ مارگولیوت در دشوارساختن کارها به امور خانگی هم سرایت کرده بود، چنانکه مثلا به جای اینکه به سگش بگوید «بنشین!»، چنین دستوری به جانور میداد: «حالت غنوده اختیار کن!»
طاها ربانی
ماسینیون عضو هیئت انگلیسیفرانسویای بود که پیشنویس توافقنامهٔ سایکسپیکو را تدوین کرد.
طاها ربانی
برخی از محققان شوروی رویکرد بسیار مخربتری به تاریخ اسلام داشتند. کلیموویچ مقالهای نوشت به نام «آیا محمد وجود داشت؟» و پاسخش به چنین سؤالی طبعآ منفی بود. همهٔ منابع مربوط به زندگی پیامبر متأخر و مشکوک
بودند.
طاها ربانی
به گمانم در حوزهٔ شرقشناسی به مخمصه افتادهایم. از یک سو، با توجه به بازاندیشی پستمدرن دربارهٔ گذشتهٔ استعماری، درمجموع به لحاظ نزاکت سیاسی نادرست است که دربارهٔ آثار علمی مورخان عرب سخنانی تحقیرآمیز به زبان آوریم. نظر به جامعهپذیری کنونی حاکم بر غرب، آدمی با این کار نهتنها متهم میشود که «بومیان» را احمق و نالایق دانسته، بلکه این وصله را هم به او میچسبانند که آنها را تا حد موضوعاتی که صرفآ به کار مطالعه میآیند تقلیل داده است.
طاها ربانی
حجم
۵۳۹٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۴۶۸ صفحه
حجم
۵۳۹٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۴۶۸ صفحه
قیمت:
۱۲۰,۰۰۰
تومان