بریدههایی از کتاب مردی به نام اُوه
نویسنده:فردریک بکمن
مترجم:علیاکبر قارینیت
انتشارات:انتشارات نسل نواندیش
دستهبندی:
امتیاز:
۴.۱از ۶۰ رأی
۴٫۱
(۶۰)
یکی از دردناکترین لحظات زندگی آدم زمانی است که وقتی به زندگیاش نگاه میکند، میبیند سالهای گذشتهٔ عمرش بیشتر از سالهای پیشِ روست.
mina3062
«مردم از روی کارهایی که انجام میدن شناخته میشن، نه از روی حرفهایی که میزنن.»
مریم
وقتی کسی را از دست میدهی، دلت برای عجیبترین چیزها تنگ میشود. برای کوچکترین چیزها، برای لبخندها، برای وول خوردنهایش در هنگام خواب، حتی برای رنگ زدن مجدد اتاقش.
Sina GaraFB
یکی از دردناکترین لحظات زندگی آدم زمانی است که وقتی به زندگیاش نگاه میکند، میبیند سالهای گذشتهٔ عمرش بیشتر از سالهای پیشِ روست. وقتی میبیند برای سالهای پیش رو زمان زیادی باقی نمانده، سعی میکند برای چیزهای دیگری زندگی کند. شاید برای خاطرات گذشته.
حسن
«تمام راهها همیشه به جایی که از قبل مقدر شده است، ختم میشوند.»
مریم
«اگر مردم یاد بگیرند زیاد حرف نزنند، حرفهای چرند هم نخواهند زد»
کاربر ۳۷۷۹۸۰۷
به نظر همسر اُوِه سرنوشت «چیزی» جز کارهایش بود و به او مربوط نمیشد، ولی به نظر اُوِه، سرنوشت مشخص بود که در وجود «انسان» قرار داشت.
..
یکی از دردناکترین لحظات زندگی آدم زمانی است که وقتی به زندگیاش نگاه میکند، میبیند سالهای گذشتهٔ عمرش بیشتر از سالهای پیشِ روست. وقتی میبیند برای سالهای پیش رو زمان زیادی باقی نمانده، سعی میکند برای چیزهای دیگری زندگی کند.
کاربر ۳۷۷۹۸۰۷
به این فکر میکرد که چطوری و از کی به این آدمی که الآن هست تبدیل شده
mina3062
اما اگر کسی از او دربارهٔ زندگیاش میپرسید، میگفت نه قبل از آشنایی با سونجا و نه بعد از مرگ او هرگز زندگی نکرده است.
حسن
آن را که حساب پاک است، از محاسبه چه باک است
seyedeh Hananeh
شش ماه از زمان فوت همسرش میگذشت. اُوِه هنوز روزی دو بار توی خانهاش میچرخد و رادیاتورها را بازرسی میکند تا مبادا زنش مخفیانه درجهٔ آنها را بالا برده باشد.
K HZN 🍃🌸
اُوِه فقط میخواست در آرامش بمیرد. آیا واقعاً این خواستهٔ خیلی زیادی بود؟
حسن
سونجا، همسر اُوِه، همیشه میگفت: «تمام راهها همیشه به جایی که از قبل مقدر شده است، ختم میشوند.» شاید برای او تقدیر چیزی بود.
ولی برای اُوِه کسی بود.
Sina GaraFB
«مردم از روی کارهایی که انجام میدن شناخته میشن، نه از روی حرفهایی که میزنن.»
mina3062
اکثر مردم نسبت به زمان بیشازحد خوشبین هستند. ما همیشه فکر میکنیم وقت کافی برای انجام کارها برای دیگران را داریم. فکر میکنیم فرصت داریم فلان چیز را به آنها بگوییم و بعد اتفاقی میافتد و به جایی میرسیم که میگوییم «ای کاش»، «اگر».
حسن
«میدونی زنم ایرانیه. اونا هر جا میرن برای دیگران غذا میبرن و این رسم ایرانیهاست.»
حسن
«چون او رو دوست دارم.»
حسن
مردم نمیدانستند چه جوری قهوهشان را اینطوری درست کنند. درست مثل این روزها که هیچکس نمیتواند با خودکار بنویسد.
یاسِنرگس(Yasna)
شش ماه از زمان فوت همسرش میگذشت. اُوِه هنوز روزی دو بار توی خانهاش میچرخد و رادیاتورها را بازرسی میکند تا مبادا زنش مخفیانه درجهٔ آنها را بالا برده باشد.
K HZN 🍃🌸
«... وقتی تو شروع به سرک کشیدن تو گذشتهٔ کسی میکنی... معمولاً به چیزی میرسی که آنها برای خودشان محرمانه نگه داشتهاند.»
mahsa.khalafvand
«... وقتی تو شروع به سرک کشیدن تو گذشتهٔ کسی میکنی... معمولاً به چیزی میرسی که آنها برای خودشان محرمانه نگه داشتهاند.»
mahsa.khalafvand
آدمها بهندرت به اشتباه خود اعتراف میکنند، مخصوصاً اگر این اشتباه را خیلی وقت پیش مرتکب شده باشند.
mahsa.khalafvand
اُوِه از آن دسته آدمهای پرحرف نبود. او بهخوبی میدانست حداقل آن روزها، این یک ایراد شخصیتی جدی بود. چون این روزها آدم باید بتواند دربارهٔ هرچیزی با اطرافیانش صحبت کند تا مردم بگویند که مثلاً فلانی آدم «خوبی» است.
حسن
آن روزها مردم همه تقریباً سیویکساله بودند و شلوارهای چسبان میپوشیدند و دیگر قهوهٔ معمولی نمیخوردند. همچنین نمیخواستند مسئولیت قبول کنند. مردانی بودند با ریشبزی که دائم شغلشان را عوض میکردند. همسرشان را طلاق میدادند و زن دیگری میگرفتند یا مدل ماشینهایشان را تغییر میدادند. هروقت هم دلشان میخواست این کارها را تکرار میکردند.
mina3062
هنگام سقوط، مغز سریعتر کار میکند. مانند اندیشیدن به هزاران فکر در مدت کسری از ثانیه
mina3062
گفت در دنیا بیشتر از همهچیز کتابها را دوست دارد.
mina3062
اکنون همهچیز کامپیوتری شده بود، بهطوریکه دیگر حتی کسی نمیتوانست یک خانه بسازد مگر اینکه یک مشاور با لباس تنگ میآمد و لپتاپش را باز میکرد و نقشه میداد که چطوری باید کار کند. میگفت پس چطور کلوسیوم و اهرام مصر را ساختند؟ چطور برج ایفل را در سال ۱۸۸۹ بدون کامپیوتر ساختند؟ ولی امروز آدم برای ساختن خانهٔ یکطبقه باید منتظر باشد تا جناب مهندس گوشی موبایلش را شارژ کند و بیاید و به ما بگوید که خانه را چطور بسازیم.
حسن
هرچند قرار بود آن روز بمیرد، ولی به این معنا نبود که هرکسی هر کاری دلش خواست میتوانست بکند.
حسن
سونجا میگفت: «بهترین مردان کسانی هستند که از دل اشتباهات بیرون میآیند و بعداً بهتر میشوند و اگر اشتباه نمیکردند، آبدیده نمیشدند.»
حسن
حجم
۳۴۴٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۵۱ صفحه
حجم
۳۴۴٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۵۱ صفحه
قیمت:
۸۹,۹۰۰
۲۶,۹۷۰۷۰%
تومان