کتاب هیچ دوستی به جز کوهستان
۳٫۲
(۱۵۵)
خواندن نظراتشجاعت پیوند عمیقتری با ناامیدی دارد. انسان هر چهقدر ناامیدتر باشد، بیشتر قدرت انجام دادن کارهای خطرناک را دارد.
Mary gholami
مرگ، با اینکه عظمتی به اندازهٔ خودِ زندگی دارد، بسیار ساده اتفاق میافتد: پوچ و بیهوده؛ درست مثل خودِ زندگی. اشتباه است اگر خیال کنیم مُردن ما با مُردن میلیاردها انسان دیگری که تابهحال مُردهاند و از این پس نیز خواهند مُرد خیلی متفاوت است. نه، مرگ یک حادثهٔ ساده است و همهٔ مرگها پوچ و بیهودهاند. مُردن در راه دفاع از یک سرزمین یا یک ارزش بزرگ با مُردن برای یک بستنیِ چوبی هیچ تفاوتی ندارد. مرگْ مرگ است: ساده و پوچ و ناگهانی، درست شبیهِ تولد.
MediaAsvad
در کنار موجهای بیخطر ساحل، دخترکِ موبوری داشت آبتنی میکرد، بدون کوچکترین توجهی به ما آدمهای بدبختبیچاره و دهها آدمی که روی اسکله ایستاده بودند. هنوز هم که هنوز است تصویر بازیهای شاد آن دخترک در ذهنم تازه است: میخندید و خودش را به دست موجهایی میسپرد که با او مهربان بودند. در دنیای کودکانهٔ او هیچ جایی برای رنج و سختیهای حاصل از بیعدالتی نبود. آزاد بود و باطراوت، مثل نسیمِ خنکِ آن روز آفتابی.
کتابخون
فقط کسی که عمیقاً به مرگ اندیشیده باشد از مرگ نمیترسد.
Mary gholami
شجاعت پیوند عمیقی با حماقت دارد
MediaAsvad
اصلاً مگر کُردها هیچ دوستی بهجز کوهستان دارند؟
Mary gholami
انسان با درد متولد میشود…
انسان با درد زندگی میکند…
انسان با درد میمیرد...
انسان درد را میشناسد، انسان هر آنچه به درد مربوط میشود میفهمد. نالهها، فریادها، ضجهها، گریهها؛ انسان همهٔ اینها را حس و عمیقاً درک میکند.
Mary gholami
سالها به کوهها فکر کرده بودم و جنگیدن با کسانی که میخواستند فرهنگ باستانی و هویت کُردها را نابود کنند. میخواستم نه در شهرها یا محیطهایی ساکت و بیدغدغه، بلکه در کوهها زندگی کنم. بارها تا نزدیکی انقلابها و طغیانهای درونیِ بزرگ پیش رفتم، اما هربار چیزی از جنس ترس با پوششی از افکار صلحطلبانه مانعم شد. بارها تا دامنههای کوههای سربهفلککشیدهٔ کُردستان رفتم، اما مدام این اندیشههای مبارزات مدنی و فرهنگی به شهرها کشاندم و قلم به دستم دادند. سالهای سال فکر کردم که به کوهها پناه ببرم و تفنگ به دست بگیرم و با کسانی که قلم را نمیفهمند به زبان خودشان بجنگم، اما هربار به عظمت و قدرت قلم اندیشیدم و پاهایم سست شدند. هنوز هم که هنوز است نمیدانم که روحم صلحطلب بود یا که میترسیدم. هنوز نمیدانم که از جنگ در کوهها و با تفنگ میهراسیدم یا از تهِ وجود باور داشتم که راه نجات کُردستان از لولههای تفنگ نمیگذرد.
MediaAsvad
لحظاتی بعد اولین هدیهام را از استرالیا گرفتم: یک جفت دمپایی لاانگشتی جلو پاهای زخمخورده و بدن ویرانشدهام جفت شد. تمامِ صحنه این بود: اسکلتی ایستاده با چشمانی سبز، کتاب شعری خیسخورده در دستانش و پاهایی فرورفته در یک جفت دمپایی لاانگشتی.
کتابخون
غالباً ندانستن حقیقت آرامش خاطرِ بزرگی است. فهمیدن و پی بردن به حقیقت، در هر سطح و در هر جایگاهی، ترس یا اضطرابی در نهانِ آدم برمیانگیزد.
کتابخون
حجم
۲۶۲٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۴۸ صفحه
حجم
۲۶۲٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۴۸ صفحه
قیمت:
۵۵,۰۰۰
۲۷,۵۰۰۵۰%
تومان