بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سیری در نهج البلاغه | طاقچه
تصویر جلد کتاب سیری در نهج البلاغه

بریده‌هایی از کتاب سیری در نهج البلاغه

۴٫۳
(۷۳)
اول خود حق را بشناس، آن‌وقت اهل حق را خواهی شناخت؛ خود باطل را بشناس، آن‌وقت اهل باطل را خواهی شناخت. آن‌وقت دیگر اهمیت نمی‌دهی که چه کسی طرفدار حق است و چه کسی طرفدار باطل، و از خطا بودن آن شخصیتها در شگفت و تردید نخواهی بود.
ツAlirezaツ
محقن‌بن‌ابی‌محقن به علی علیه‌السلام پشت می‌کند و به معاویه رو می‌آورد و برای اینکه دل معاویه را که از کینه علی علیه‌السلام می‌جوشد خرسند سازد گفت: از نزد بی‌زبان‌ترین مردم به نزد تو آمدم. آنچنان این چاپلوسی مشمئز کننده بود که خود معاویه او را ادب کرد. گفت: وای برتو! علی بی‌زبان‌ترین افراد است؟! قریش پیش از علی از فصاحت آگاهی نداشت، علی به قریش درس فصاحت آموخت.
ツAlirezaツ
سخن علی در حد وسط کلام مخلوق و کلام خالق قرار گرفته است و درباره‌اش گفته‌اند: «فوق کلام المخلوق و دون کلام الخالق» .
ツAlirezaツ
سخن هرکس به همان دنیایی تعلق دارد که روح گوینده‌اش به آنجا تعلق دارد
جوان انقلابی
سخن نماینده روح است؛ سخن هرکس به همان دنیایی تعلق دارد که روح گوینده‌اش به آنجا تعلق دارد. طبعا سخنی که به چندین دنیا تعلق دارد نشانه روحیه‌ای است که در انحصار یک دنیای بخصوص نیست. و چون روح علی محدود به دنیای خاصی نیست
ツAlirezaツ
عابد و زاهد و صوفی همه طفلان رهند مرد اگر هست به‌جز «عالم ربانی» نیست
ツAlirezaツ
او از شدت ظهور در خفاست.
f_altaha
منبرش بیش از آن که «قال» باشد «حال» بود.
ツAlirezaツ
در حدیث قدسی آمده است: یا ابْنَ ادَمَ خَلَقْتُ الْاَشْیاءَ لِاَجْلِک وَ خَلَقْتُک لِاَجْلی. همه چیز برای انسان آفریده شده و انسان برای خدا.
f_altaha
ما طلاب باید اعتراف کنیم که با نهج‌البلاغه بیگانه‌ایم؛ دنیای روحی‌ای که برای خود ساخته‌ایم دنیای دیگری است غیر از دنیای نهج‌البلاغه.
ماریا
نهج‌البلاغه چندین دنیا دارد: دنیای زهد و تقوا، دنیای عبادت و عرفان، دنیای حکمت و فلسفه، دنیای پند و موعظه، دنیای ملاحم و مغیبات، دنیای سیاست و مسئولیتهای اجتماعی، دنیای حماسه و شجاعت
ツAlirezaツ
آن کس که همه هدفش پرکردن شکم است، ارزشش با آنچه از شکم خارج می‌گردد برابر است.
شاهین
عجیب این است که نهج‌البلاغه در دیار خودش، درمیان شیعیان علی، در حوزه‌های علمیه شیعه «غریب» و «تنها» است همچنان که خود علی غریب و تنهاست.
mahdi_yar
ابن عباس در دوران خلافت علی علیه‌السلام بر آن حضرت وارد شد در حالی که با دست خودش کفش کهنه خویش را پینه می‌زد. از ابن عباس پرسید: قیمت این کفش چقدر است؟ ابن عباس گفت: هیچ. امام فرمود: ارزش همین کفش کهنه در نظر من از حکومت و امارت بر شما بیشتر است، مگر آنکه به وسیله آن عدالتی را اجرا کنم، حقی را به ذی‌حقی برسانم، یا باطلی را از میان بردارم.
f_altaha
اگر در مجرای ورودی و خروجی غذا و در ساختمان شکم او و گوش و چشم او که در سرش قرار داده شده تفکر و تحقیق کنی و آنها را کشف کنی، سخت در شگفت خواهی رفت.
جوان انقلابی
لَوْلَمْ یتَوَعَّدِ اللّهُ عَلی مَعْصِیتِهِ لَکانَ یجِبُ اَنْ لایعْصی شُکرا لِنِعَمِهِ. فرضا خداوند کیفری برای نافرمانی معین نکرده بود، سپاسگزاری ایجاب می‌کرد که فرمانش تمرد نشود.
امیر
از نظر علی علیه‌السلام آن اصلی که می‌تواند تعادل اجتماع را حفظ کند و همه را راضی نگه‌دارد، به پیکر اجتماع سلامت و به روح اجتماع آرامش بدهد عدالت است. ظلم و جور و تبعیض قادر نیست حتی روح خود ستمگر و روح آن کسی که به نفع او ستمگری می‌شود، راضی و آرام نگه‌دارد تا چه رسد به ستمدیدگان و پایمال‌شدگان.
رضا
چگونه ممکن است هوای نفس بر من غلبه کند و مرا به سوی انتخاب بهترین خوراکها بکشاند، در صورتی که شاید در حجاز یا یمامه افرادی یافت شوند که امید همین یک قرص نان را هم ندارند و دیرزمانی است که شکمشان سیر نشده است. آیا سزاوار است شب را با سیری صبح کنم در صورتی که در اطرافم شکمهای گرسنه و جگرهای سوزان قرار دارد؟!
Zeinab
گفتیم اسلام به زهد دعوت و رهبانیت را محکوم کرده است. زاهد و راهب هر دو از تنعم و لذت‌گرایی دوری می‌جویند ولی راهب از جامعه و تعهدات و مسئولیتهای اجتماعی می‌گریزد و آنها را جزء امور پست و مادی دنیایی می‌شمارد و به صومعه و دیر و دامن کوه پناه می‌برد، اما زاهد به جامعه و ملاکهای آن و ایده‌های آن و مسئولیتها و تعهدهای آن رو می‌آورد. زاهد و راهب هر دو آخرت‌گرایند، اما زاهد آخرت‌گرای جامعه‌گراست و راهب آخرت‌گرای جامعه‌گریز. در لذت‌گریزی نیز ایندو در یک حد نمی‌باشند؛ راهب سلامت و نظافت و قوت و انتخاب همسر و تولید فرزند را تحقیر می‌کند اما زاهد حفظ سلامت و رعایت نظافت و برخورداری از همسر و فرزند را جزء وظیفه می‌شمارد.
Zeinab
به راه بیفت بر اساس تقوای خدای یگانه. مسلمانی را ارعاب نکنی ؛ طوری رفتار نکن که از تو کراهت داشته باشد؛ بیشتر از حقی که به مال او تعلق گرفته است از او مگیر. وقتی که بر قبیله‌ای که بر سر آبی فرود آمده‌اند وارد شدی، تو هم در کنار آن آب فرود آی بدون آنکه به خانه‌های مردم داخل شوی. با تمام آرامش و وقار نه به صورت یک مهاجم بر آنها وارد شو و سلام کن، درود بفرست بر آنها، سپس بگو: بندگان خدا! مرا ولی خدا و خلیفه او فرستاده است که حق خدا را از اموال شما بگیرم، آیا حق الهی در اموال شما هست یا نه؟ اگر گفتند: نه، بار دیگر مراجعه نکن، سخنشان را بپذیر و قول آنها را محترم بشمار. اگر فردی جواب مثبت داد او را همراهی کن بدون آنکه او را بترسانی و یا تهدید کنی؛ هر چه زر و سیم داد بگیر. اگر گوسفند یا شتر دارد که باید زکات آنها را بدهد، بدون اجازه صاحبش داخل شتران یا گوسفندان مشو که بیشتر آنها از اوست. وقتی که داخل گله شتر یا رمه گوسفندی شدی، به عنف و شدت و متجبرانه داخل مشو.
f_altaha

حجم

۲۰۹٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۷۶

تعداد صفحه‌ها

۳۰۱ صفحه

حجم

۲۰۹٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۷۶

تعداد صفحه‌ها

۳۰۱ صفحه

قیمت:
۴۲,۰۰۰
۱۶,۸۰۰
۶۰%
تومان