بریدههایی از کتاب عشق
۳٫۹
(۱۶)
همیشه این جریانهای اجتماعی
با یک هدف بیارزش هدایت میشوند.
دوست دارم تنها باشم و فکر کنم،
فکر کنم، فکر کنم...
اما جشنی برپاست
توپ و تفنگ و تانک،
یک ارتش در برابر
مردان روی پشتبام.
درست مثل روسیه شدهایم.
این بازی برندهای ندارد.
misbeliever
اگر زندگی
به تو روی خوش نشان نداد
به نوشتن پناه ببر.
Mohammad
او با من
کاری کرد که،
فکر کنم بیمصرف هستم.
hosseyn rad
عشق
تمام چیز هایی است
که میگفتیم
نیست.
Mohammad
وقتی که رفتی
همهچیز را
با خودت بردی.
شبها،
غم
مرا به زانو درمیآورد.
تو دیگر تکرار نمیشوی.
غم گریبانم را میچسبد
و دیگر برایم مهم نیست چه میشود.
یك رهگذر
عشق شاید کوهستانی بنفش است
(:Ne´gar:)
اما چطور میتوانم عشق را پیدا کنم
وقتی که همهی ما
در زمان و مکان متفاوتی به دنیا آمدهایم
و فقط توسط تاریخ
باهم آشنا شدهایم؟
محمدرضا
زنان زیادی را دیدهام
در کنسرتهای راک،
جشنوارههای موسیقی،
در میان اعتراضات،
در عروسیها،
در مراسم عزا،
در جلسات شعرخوانی،
در کلاسهای اسپانیایی
و خیلی جاهای دیگر.
من اما همیشه
سعی میکنم با ماشین تحریرم
زندگی کنم.
Mohammad
چاقو را در خاطر دارم
وقتی با آن، گلوی گل رز را خراشیدی
و خون جاری شد.
افسوس که رفتارت با عشق نیز
چنین بود.
MMD
اما چطور میتوانم عشق را پیدا کنم
وقتی که همهی ما
در زمان و مکان متفاوتی به دنیا آمدهایم
و فقط توسط تاریخ
باهم آشنا شدهایم؟
آیا عشق،
که هرگز آن را ندیدهام
کمتر از خودخواهیست؟
Raya
این هم سبک ماست
که زندگی را نادیده بگیریم
درست در لحظاتی
که میخواهد اتفاقی خاصی رخ دهد
farnaz Pursmaily
آری عشق
جایی بین
اولین درخت سیب
و فاضلاب
گیر کرده است.
pejman
عشق
یعنی ماشین قدیمی
مخصوصاً وقتی ماشین کارکرده میخری
وقتی که باید همهجایش را بررسی کنی
و یاد بگیری چطور از پسش بر بیایی.
ماشین قدیمی باعث میشود
در همهچیز خبره شوی
و بفهمی چه زمانی
وقت فروشش رسیده است.
درست مثل زندگی کردن با کسی
که دوستش داری
میفهمی
شجاعت کی معنا پیدا میکند.
(:Ne´gar:)
باشکوهترین حس
دربارهی زیبایی،
این است که
بفهمی دیگر وجود ندارد.
farnaz Pursmaily
شبها،
غم
مرا به زانو درمیآورد.
تو دیگر تکرار نمیشوی.
غم گریبانم را میچسبد
و دیگر برایم مهم نیست چه میشود.
Raya
بقیهی مردم به دنبال
هوای خوب،
خوششانسی
و آرزوهای خوب هستند
برای من اما
زندگی معمولی
بدون هیچ دردسری کافیست.
محمدرضا
آنها به من
فرصت،
امید و احساس میدادند
در جایی که
نه فرصت،
نه امید و نه احساس
وجود نداشت
من اینطور مطالعه میکردم.
farnaz Pursmaily
روزهایی هستند که
زندگی متوقف میشود
و همانند یک قطار
روی ریل منتظر میمانی.
مهدیس 🌙
او میدانست که چه وقت باید
مرا ترک کند
و در دانشگاه او
دکترای تنهایی گرفتم.
محمدرضا
اگر یک روز عصر
مرا دیدی
که دارم به سمت خورشید میرانم
مطمئن باش
میخواهم
از این زندگی دیوانهوار فرار کنم.
پویا پانا
دوست دارم بداند
که در میان همهی جرّ و بحثهایمان
همیشه دوستش داشتم
و جملهای که همیشه
گفتنش برایم سخت بود را
حالا بلند میگویم:
دوستت دارم.
ارمین عبدلی
و من همیشه
آن احمقی بودم که
فکر میکردم معشوقم
از من بهتر است.
آترین🍃
انگار همهی دنیا را به من دادهاند.
ما دیگر از دنیا چیزی نمیخواهیم
پویا پانا
این هم سبک ماست
که زندگی را نادیده بگیریم
درست در لحظاتی
که میخواهد اتفاقی خاصی رخ دهد
hosseyn rad
چاقو را در خاطر دارم
وقتی با آن، گلوی گل رز را خراشیدی
و خون جاری شد.
افسوس که رفتارت با عشق نیز
چنین بود.
کاربر ۴۰۸۲۸۷۱
او با من
کاری کرد که،
فکر کنم بیمصرف هستم.
محمدرضا
اگر زندگی
به تو روی خوش نشان نداد
به نوشتن پناه ببر.
محمدرضا
در قلب هر انسان،
یک جای خالی وجود دارد که
هرگز پُر نمیشود.
جایی که
حتی در بهترین لحظات زندگی نیز پُر نمیشود.
همهی ما خیلی خوب
آن را میشناسیم.
در قلب هر انسان
یک جای خالی وجود دارد که
هرگز پُر نمیشود.
و ما برای پُر شدنش
منتظر میمانیم
و میمانیم.
محمدرضا
این هم سبک ماست
که زندگی را نادیده بگیریم
درست در لحظاتی
که میخواهد اتفاقی خاصی رخ دهد
آترین🍃
باشکوهترین حس
دربارهی زیبایی،
این است که
بفهمی دیگر وجود ندارد.
یك رهگذر
حجم
۱۱۵٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۹۹ صفحه
حجم
۱۱۵٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۹۹ صفحه
قیمت:
۲۲,۵۰۰
۲,۲۵۰۹۰%
تومان