بریدههایی از کتاب صد سال تنهایی
نویسنده:گابریل گارسیا مارکز
مترجم:کاوه میرعباسی
انتشارات:انتشارات کتابسرای نیک
دستهبندی:
امتیاز:
۳.۶از ۲۶۶ رأی
۳٫۶
(۲۶۶)
نویسنده: گابریل گارسیا مارکز
رادیو سکوت :)
بیراه نمیگفتند که آنچه را روز رشته، شب پنبه میکند
...
شوهرش گفت: "هنوز هیچکسمان اینجا نمرده. آدم تا وقتی یک مُرده زیر خاک نداشته باشد متعلق به جایی نیست".
اورسولا، با قاطعیتی مهربانانه، جواب داد: "اگر لازم باشد بمیرم تا اینجا بمانید، حرفی نیست: حاضرم بمیرم".
فئودور میخائیلوویچ داستایفسکی
انتخابات جز مضحکه و دغلبازی نیست.
Agha_M@hdiar
علم فاصلهها را از میان برداشته. به همین زودیها، آدم میتواند هر اتفاقی را که در دنیا میافتد تماشا کند، بیآنکه از منزل بیرون بیاید
Fatemah Moshref
برخلاف تصور تمام مردم، به نیتِ انتقامجویی نبودند،
|amirali|
"چیزها زندگی خاص خودشان را دارند. قضیه این است که چطور جانشان را بیدار کنیم".
آیسان فلاح
آدم هر موقع لازم باشد نمیمیرد، بلکه هر وقت بتواند میمیرد
A oldman
گفت: "نمیرویم. همین جا میمانیم چون اینجا صاحب یک بچه شدهایم".
شوهرش گفت: "هنوز هیچکسمان اینجا نمرده. آدم تا وقتی یک مُرده زیر خاک نداشته باشد متعلق به جایی نیست".
Nilch
"راستش را بگو، تو واسه چی داری میجنگی؟"
Sahar B
به قدری در فریبکاری صداقت نشان داد که خودش هم کمکم با دروغهایش تسلی پیدا کرد.
کاربر ۲۶۸۰۱۱۴
"دلیلی ندارد ساکت بشوم. هر کس نمیخواهد صدایم را بشنود بلند شود برود"
جو مارچ
خود را از درون تحلیل میبرد، هر دقیقه در حال تمام شدن بود اما تمام شدنش هرگز تمام نمیشد.
مریم
فقط برای آنکه چیزی گفته باشد، جرئت به خرج داد زیرلب زمزمه
کند:
"این گندهترین الماس دنیاست".
مرد کولی حرفش را اصلاح کرد: "نه، یخ است".
💕Adrien💕
"روزی که مردم با واگن درجه یک سفر کنند و ادبیات را قاطی بارها بریزند، یعنی اوضاع دنیا به گُه کشیده شده"
A oldman
این مخلوق شگفتآور و پرقدرت، که میگفت بلد است نوستراداموس را رمزگشایی کند،
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
کره زمین گِرد است، عین پرتقال
Fatemah Moshref
گذشته جز دروغ نیست، که حافظه راه برگشت ندارد، که بهارهای کهن بازیافتنی نیستند، و شورانگیزترین و پایدارترین و سرسختترین عشق هم به هر حال حقیقتی است گذرا.
a2sa
احساس کرد فراموش شده، نه با فراموشی چارهپذیر دل، بلکه با فراموشیای بیرحمانهتر و بیعلاج که برایش بسیار آشنا بود، زیرا فراموشی مرگ بود.
zed pi
"هنوز هیچکسمان اینجا نمرده. آدم تا وقتی یک مُرده زیر خاک نداشته باشد متعلق به جایی نیست".
la lumière
رابطه مذهب کاتولیک را با زندگانی نمیفهمد و فقط ارتباطش را با مرگ درک میکند، که گویی مذهب نباشد بلکه یک مشت آداب و رسوم باشد برای تدفین و عزاداری.
آرش مکینیان
و از خودش میپرسید آیا بهتر نیست در قبر دراز بکشد و خاک رویش بریزند و، بیهراس، از خداوند میپرسید آیا راستی راستی خیال میکند آدمها از آهناند که این همه غصه و آزار را تاب بیاورند
Sahar B
قلب خاکسترنشینش، که دردناکترین ضربههای واقعیت روزمره را تاب آورده بود بیآنکه سست شود و آسیب ببیند، در برابر نخستین هجوم حسرت گذشتهها فرو ریخت.
راضیه عین
چیزها زندگی خاص خودشان را دارند. قضیه این است که چطور جانشان را بیدار کنیم
Fatemah Moshref
خویشاوندانش را بدون سوز و گداز و احساساتیبازیهای آبکی به یاد میآورد، در تسویهحسابی سختگیرانه با زندگی، و تازه میفهمید چقدر واقعاً آدمهایی را که یک عمر ازشان بیزار بود دوست دارد.
mrm77
"مُردهها برنمیگردند. مشکل این است که نمیتوانیم با چیزی که بر وجدانمان سنگینی میکند کنار بیاییم"
عیسی مولا
"هنوز هیچکسمان اینجا نمرده. آدم تا وقتی یک مُرده زیر خاک نداشته باشد متعلق به جایی نیست".
محمد بانیانی
زیر لب گفت: "کاریاش نمیشود کرد. زمان میگذرد".
اورسولا گفت: "همین طور است، اما نه این همه".
مورچهی کتاب خوان :)
دنیا آن قدر جدید بود که خیلی چیزها هنوز اسم نداشتند، و برای اشاره به آنها باید با انگشت نشانشان میدادند
maziar
مردی بود افسرده، فرورفته در هالهای از اندوه، با نگاهی شرقی که به نظر میآمد آن سوی چیزها را میشناسد.
Nilch
حجم
۴۶۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۴۵۶ صفحه
حجم
۴۶۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۴۵۶ صفحه
قیمت:
۸۳,۰۰۰
تومان