جملات زیبای کتاب خیابان کاتالین | طاقچه
تصویر جلد کتاب خیابان کاتالین

بریده‌هایی از کتاب خیابان کاتالین

نویسنده:ماگدا سابو
انتشارات:نشر بیدگل
دسته‌بندی:
امتیاز
۳.۹از ۴۰ رأی
۳٫۹
(۴۰)
در زندگیِ هرکس تنها یک نفر هست که آدم نامش را در لحظهٔ مرگ فریاد می‌زند.
nina61
زندگی کلاس درس نیست ایرن. هیچ قانون و قاعده‌ای نداره.»
پویا پانا
تصور نمی‌کردم که در این دنیا کسی باشد که بتواند بدون توجه و علاقهٔ دیگران دوام بیاورد.
da☾
من باز هم مثل همیشه سخت کار می‌کردم، چون داشتم خودم را آماده می‌کردم که بزرگ شوم، که مستقل شوم، مثل وقتی که آدم خودش را برای کاری آماده می‌کند. عزمم را جزم کرده بودم که روزی مطابق آرزوها و خواسته‌های خودم زندگی کنم
da☾
مردم مجارستان در ۱۹۵۶ درس مهمی را که در ۱۸۴۹ آموخته بودند دوباره تجربه کردند: اگرچه غرب آزادی‌خواهی و استقلال‌طلبی آنها را می‌ستود، ولی هیچ‌وقت در حمایتشان کاری نکرد.
Mostafa F
برایش مهم بود که وقتی را صرف فکر کردن به چیزهایی کند که قوی‌ترش می‌کرد و ذهنش را آرام می‌کرد: فکر  کردن به انواع مرگ‌هایی که احتمالاً با آنها مواجه می‌شد
Mostafa F
هیچ‌کس به آنها نگفته بود که وحشتناک‌ترین چیز در مورد از دست رفتن جوانی آن چیزهایی نیست که آدم از دست می‌دهد، بلکه آن چیزی است که به او داده می‌شود. نه خردمندی؛ و نه آسودگی. نه قوهٔ تمیز  بی‌عیب‌ونقص نه آرامش. بلکه فقط آگاهی از فروپاشی همگانی.
nina61
: همه‌چیز در نهایت باز هم تکرار می‌شود، روزهای زندگی و خاطرات گذشته کنار هم قرار می‌گیرند، درست مثل شیشه‌ای که وقتی روی آینه‌ای قرار می‌گیرد مثل همان آینه عمل می‌کند.
Mahshid kh
بدن با همان دقت و ظرافتی که به یاری‌اش از لحظهٔ لقاح خود را برای سفر  پیش رو آماده می‌کند روند تباهی‌اش نیز آغاز می‌شود.
mahii
هیچ‌کس به آنها نگفته بود که وحشتناک‌ترین چیز در مورد از دست رفتن جوانی آن چیزهایی نیست که آدم از دست می‌دهد، بلکه آن چیزی است که به او داده می‌شود. نه خردمندی؛ و نه آسودگی. نه قوهٔ تمیز  بی‌عیب‌ونقص نه آرامش. بلکه فقط آگاهی از فروپاشی همگانی.
maedeh
درعین‌حال دریافته بودند که تفاوت میان زنده‌ها و مرده‌ها صرفاً تفاوتی کیفی است، تفاوتی که چندان به حساب نمی‌آید؛ و پی برده بودند که در زندگیِ هرکس تنها یک نفر هست که آدم نامش را در لحظهٔ مرگ فریاد می‌زند.
Mahshid kh
اما هیچ‌کس به آنها نگفته بود که وحشتناک‌ترین چیز در مورد از دست رفتن جوانی آن چیزهایی نیست که آدم از دست می‌دهد، بلکه آن چیزی است که به او داده می‌شود. نه خردمندی؛ و نه آسودگی. نه قوهٔ تمیز  بی‌عیب‌ونقص نه آرامش. بلکه فقط آگاهی از فروپاشی همگانی.
Farnaz
اما هیچ‌کس به آنها نگفته بود که وحشتناک‌ترین چیز در مورد از دست رفتن جوانی آن چیزهایی نیست که آدم از دست می‌دهد، بلکه آن چیزی است که به او داده می‌شود. نه خردمندی؛ و نه آسودگی. نه قوهٔ تمیز  بی‌عیب‌ونقص نه آرامش. بلکه فقط آگاهی از فروپاشی همگانی.
mahii
بدن با همان دقت و ظرافتی که به یاری‌اش از لحظهٔ لقاح خود را برای سفر  پیش رو آماده می‌کند روند تباهی‌اش نیز آغاز می‌شود.
niulion
پی برده بودند که در زندگیِ هرکس تنها یک نفر هست که آدم نامش را در لحظهٔ مرگ فریاد می‌زند.
benyamin parang
ما فقط یکی را می‌خواستیم تا به نیازهایمان، از جمله نازونوازش کردن و قربان‌صدقه  رفتن، بدون اینکه احساس شرم کنیم، پاسخ بدهد. اصلاً می‌شد به‌جایش یک توله‌سگ بخریم.
پویا پانا
بلینت در ضمن می‌دانست که کینگا نشانهٔ حقیقی عشق بین ما یا دستاورد رمانتیک زندگی مشترک ما نیست: ما فقط یکی را می‌خواستیم تا به نیازهایمان، از جمله نازونوازش کردن و قربان‌صدقه  رفتن، بدون اینکه احساس شرم کنیم، پاسخ بدهد. اصلاً می‌شد به‌جایش یک توله‌سگ بخریم.
کاربر ۲۲۱۱۱۰۴
وحشتناک‌ترین چیز در مورد از دست رفتن جوانی آن چیزهایی نیست که آدم از دست می‌دهد، بلکه آن چیزی است که به او داده می‌شود. نه خردمندی؛ و نه آسودگی. نه قوهٔ تمیز  بی‌عیب‌ونقص نه آرامش. بلکه فقط آگاهی از فروپاشی همگانی.
niulion
آن موقع این را نمی‌دانستم که بعضی‌ها خیلی قبل از مرگ واقعی‌شان می‌میرند.
کاربر ۱۱۷۳۵۴۴
من خودم را نه به دست شادی بلکه به دست ناامیدی سپرده‌ام، ناامید از خودم و ناامید از او. اینکه آن‌طور بی‌امان گریه می‌کردم و نمی‌توانستم خودم را به‌نحوی که مناسب آن مکان و آن موقعیت بود کنترل کنم به‌خاطر این بود که از زمانی که دوستش داشتم مدت‌ها گذشته بود.
MoonShadow
نمی‌دانستم که بعضی‌ها خیلی قبل از مرگ واقعی‌شان می‌میرند. حتی چنین تصوری هم نداشتم که آخرین  بار که آنها را دیده‌ای ممکن است آخرین  باری بوده باشد که به‌راستی زنده بوده‌اند.
MoonShadow
آن موقع این را نمی‌دانستم که بعضی‌ها خیلی قبل از مرگ واقعی‌شان می‌میرند. حتی چنین تصوری هم نداشتم که آخرین  بار که آنها را دیده‌ای ممکن است آخرین  باری بوده باشد که به‌راستی زنده بوده‌اند.
El
آن موقع این را نمی‌دانستم که بعضی‌ها خیلی قبل از مرگ واقعی‌شان می‌میرند. حتی چنین تصوری هم نداشتم که آخرین  بار که آنها را دیده‌ای ممکن است آخرین  باری بوده باشد که به‌راستی زنده بوده‌اند.
ستایش جنیدی
به‌هرحال، عشق، با هر شدت‌وحدتی، همیشه نوعی مرحمت است.
.ً..
برای اولین  بار در زندگی‌مان نمی‌فهمید که من خودم را نه به دست شادی بلکه به دست ناامیدی سپرده‌ام، ناامید از خودم و ناامید از او. اینکه آن‌طور بی‌امان گریه می‌کردم و نمی‌توانستم خودم را به‌نحوی که مناسب آن مکان و آن موقعیت بود کنترل کنم به‌خاطر این بود که از زمانی که دوستش داشتم مدت‌ها گذشته بود.
.ً..
هیچ‌کس به آنها نگفته بود که وحشتناک‌ترین چیز در مورد از دست رفتن جوانی آن چیزهایی نیست که آدم از دست می‌دهد، بلکه آن چیزی است که به او داده می‌شود. نه خردمندی؛ و نه آسودگی. نه قوهٔ تمیز  بی‌عیب‌ونقص نه آرامش. بلکه فقط آگاهی از فروپاشی همگانی.
فربال
هیچ‌کس به آنها نگفته بود که وحشتناک‌ترین چیز در مورد از دست رفتن جوانی آن چیزهایی نیست که آدم از دست می‌دهد، بلکه آن چیزی است که به او داده می‌شود. نه خردمندی؛ و نه آسودگی. نه قوهٔ تمیز  بی‌عیب‌ونقص نه آرامش. بلکه فقط آگاهی از فروپاشی همگانی.
شیما.بیات
. اما حالا، دقایقی قبل از سومین مرگش، بالاخره به قدرت خاموش اشیا و خاطراتی که زنده‌شان می‌کردند پی برده بود
FMG
هیچ‌کس به آنها نگفته بود که وحشتناک‌ترین چیز در مورد از دست رفتن جوانی آن چیزهایی نیست که آدم از دست می‌دهد، بلکه آن چیزی است که به او داده می‌شود. نه خردمندی؛ و نه آسودگی. نه قوهٔ تمیز  بی‌عیب‌ونقص نه آرامش. بلکه فقط آگاهی از فروپاشی همگانی.
fateme
درعین‌حال دریافته بودند که تفاوت میان زنده‌ها و مرده‌ها صرفاً تفاوتی کیفی است، تفاوتی که چندان به حساب نمی‌آید؛ و پی برده بودند که در زندگیِ هرکس تنها یک نفر هست که آدم نامش را در لحظهٔ مرگ فریاد می‌زند.
بیتا بهاردوست

حجم

۲۶۲٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۶۸ صفحه

حجم

۲۶۲٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۶۸ صفحه

قیمت:
۲۰۰,۰۰۰
تومان