بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب فقط ده ساعت | طاقچه
تصویر جلد کتاب فقط ده ساعت

بریده‌هایی از کتاب فقط ده ساعت

نویسنده:احمد پوری
انتشارات:نشر چشمه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۸از ۴۴ رأی
۳٫۸
(۴۴)
من که عمراً نمی‌رم دست دراز کنم جلوش.»
B-vafa
اگه کسی واقعاً دوستت داشته باشه و کاری برات بکنه، فقط برای تو نیست، برای خودش هم هست.
باران
شاید تولد به ارادهٔ ما باشد، اما مرگ نه.
B-vafa
باخنده پرسید «آفوگاتوهای این‌جا رو خوردی؟» «چی‌چی‌گاتو؟» «آفوگاتو.» «این چیه دیگه؟» «بس که بچه‌مثبتی و کافه نمی‌ری!
B-vafa
شاید انسان تنها موجودی باشد که با آگاهی از نیستی، به هستی‌اش ادامه می‌دهد و این سرنوشت تراژیک بشر است.
باران
او می‌گفت اگر واقعاً چنین چیزی وجود دارد پس چرا تو که نزدیک چهل سالت است آن را احساس نکرده‌ای؟ یادم است همان روز برای متقاعد کردنش این شعر حافظ را برایش خواندم: ای آن که به تقریر و بیان دم زنی از عشق ما با تو نداریم سخن، رو به‌سلامت.
B-vafa
«خودت باش. انسان‌ها گول نمی‌خورند. سعی نکن برای خوش اومدنش کاری بکنی که در ذاتت نیست. می‌فهمه. اگه ازت قبول کرد، بدون که داره خودش رو گول می‌زنه. رابطهٔ شما با حرکات بعدی‌تون تنظیم می‌شه. حوصله کن ببین شرایط جدیدْ این رابطه رو به کجا می‌کشونه.»
ا.م
«بارها گفته‌م عشق واقعی یعنی عشقی که هیچ تحمیلی بر دیگری نداشته باشه. اوج آزادی و اختیار. چیزی فراتر از غرایز انسانی. نیاز واقعی به انسانی دیگه که بتونه پناه تو باشه و تو بتونی تکیه‌گاهی براش باشی.»
باران
مردها وقتی مشکلی پیش می‌آد براشون، احتیاج به دلداری ندارند. احتیاج به تنهایی دارند تا مسئله رو برای خودشون حلاجی کنند
ا.م
و آن‌گاه به سوی گورم خواهم رفت با حسرت هیچ‌چیز مگر ترانه‌ای نیمه‌تمام بر لبانم...
n re
به نظرم حسادت یعنی عقب‌موندگی.
B-vafa
انصاف، دلیل، عدل، این‌ها تو چهارچوب اجتماع بشری معنی دارند. نمی‌شه این‌ها رو تحمیل کرد به همهٔ هستی.
B-vafa
«این هم از بدبختی‌های این روزهاست. همه دکتر شده‌ند. گوگل‌سرچ و تمام! تشخیص می‌دن... معالجه می‌کنند... نظر می‌دن...»
باران
شاید انسان تنها موجودی باشد که با آگاهی از نیستی، به هستی‌اش ادامه می‌دهد و این سرنوشت تراژیک بشر است.
B-vafa
پدر حامد کم‌حرف و درون‌گراست. میان او و حامد دیواری بزرگ است به نام حرمت که هیچ‌یک لحظه‌ای به عبور از آن فکر نکرده‌اند.
B-vafa
انسان تنها موجودی باشد که با آگاهی از نیستی، به هستی‌اش ادامه می‌دهد و این سرنوشت تراژیک بشر است.
محمدرضا
و آن‌گاه به سوی گورم خواهم رفت با حسرت هیچ‌چیز مگر ترانه‌ای نیمه‌تمام بر لبانم... ناظم حکمت
Payambar
هر چیزی، تا زمانی که زورت به‌ش نرسه و راه مقابله باهاش نداشته باشی، می‌شه تقدیر. تقدیر یعنی ناتوانی ما برای مقابله با دشواری
Mary gholami
فکر می‌کردم زندگی را می‌شود فشرده کرد و عصاره‌اش را قطره‌قطره در کام ریخت و آخرین لذت‌ها را از آن برد و بعد با آن خداحافظی کرد، اما نشد.
آزمین
آدم عاشق در واقع باید از منطق و عقل کناره گرفته باشد که می‌تواند از یک فرد معمولی، موجودی فرامعمولی و فوق‌انسان بسازد و شیفته‌اش شود.
کاربر ۳۳۲۸۶۵۴
وقتی می‌گویند چیزی بوی مرگ می‌دهد یعنی چه؟ مرگ چه بویی دارد؟ من بوی مرگ را نه با بینی که با سلول‌های بدنم احساس می‌کنم. وقتی هاله لیوان آب را می‌آورد طرفم و من فکر می‌کنم کیلومترها از من دور است و کِی قرار است برسد پیشم و لیوان را به دستم بدهد، یعنی بوی مرگ. وقتی وسط حرف‌ها و شیرین‌زبانی‌های سهراب که دارد از مدرسه و تیم فوتبال‌شان می‌گوید خوابم می‌برد ــ شاید هم از حال می‌روم ــ و نمی‌دانم او با دیدن این صحنه چه حالی پیدا می‌کند، یعنی بوی مرگ. سهراب از هاله پرسیده دایی کِی خوب می‌شود و هاله گفته به‌زودی. این یعنی بوی مرگ؛ یعنی دایی به‌زودی خواهد مُرد..
Payambar
هر وقت توی شعرها صحبت از عشق می‌شد می‌گفت زیاد احساساتی نشید. این‌که می‌بینید یارو داره خودش رو هلاک می‌کنه به معشوق برسه به خاطر سیخیه که طبیعت به‌ش می‌زنه که بره جلو و تولیدمثل کنه. اگر این‌جوری نبود الآن کُرهٔ خاکی خالی از انسان بود. این لعاب و زلم‌زیمبوِ عشق رو که پاک کنی می‌رسی به هستهٔ اصلیش، اون هم تولیدمثله و بس
محمدرضا
وقتی می‌گویند چیزی بوی مرگ می‌دهد یعنی چه؟ مرگ چه بویی دارد؟ من بوی مرگ را نه با بینی که با سلول‌های بدنم احساس می‌کنم. وقتی هاله لیوان آب را می‌آورد طرفم و من فکر می‌کنم کیلومترها از من دور است و کِی قرار است برسد پیشم و لیوان را به دستم بدهد، یعنی بوی مرگ. وقتی وسط حرف‌ها و شیرین‌زبانی‌های سهراب که دارد از مدرسه و تیم فوتبال‌شان می‌گوید خوابم می‌برد ــ شاید هم از حال می‌روم ــ و نمی‌دانم او با دیدن این صحنه چه حالی پیدا می‌کند، یعنی بوی مرگ. سهراب از هاله پرسیده دایی کِی خوب می‌شود و هاله گفته به‌زودی. این یعنی بوی مرگ؛ یعنی دایی به‌زودی خواهد مُرد..
Payambar
بوی مرگ هست و خودش نیست.
Payambar
و آن‌گاه به سوی گورم خواهم رفت با حسرت هیچ‌چیز مگر ترانه‌ای نیمه‌تمام بر لبانم... ناظم حکمت
Fatima
هر چیزی، تا زمانی که زورت به‌ش نرسه و راه مقابله باهاش نداشته باشی، می‌شه تقدیر. تقدیر یعنی ناتوانی ما برای مقابله با دشواری.
باران
عشق واقعی یعنی عشقی که هیچ تحمیلی بر دیگری نداشته باشه. اوج آزادی و اختیار. چیزی فراتر از غرایز انسانی. نیاز واقعی به انسانی دیگه که بتونه پناه تو باشه و تو بتونی تکیه‌گاهی براش باشی
محمدرضا
عشق تملک نیست. درست برعکس، رهایی از هر چیزیه که بوی مالکیت می‌ده. عشق واقعی یعنی آزادی واقعی، یعنی بی‌تکلفی... یعنی احساس کنی همدوش یک انسان دیگه‌ای که با بودنش بهتر می‌تونی با زندگی کنار بیای و احساس لذت کنی
محمدرضا
«خیلی مسخره‌ست؛ وسط راه جلوِ آدم رو بگیرند بگن بسه دیگه، جلوتر نرو، از این جمع جدا شو، همه‌چیز رو بذار پشت‌سرت رو هم نگاه نکن، بپر تو تاریکی... انصاف نیست.»
atieh
و آن‌گاه به سوی گورم خواهم رفت با حسرت هیچ‌چیز مگر ترانه‌ای نیمه‌تمام بر لبانم... ناظم حکمت
کاربر ۴۷۷۱۷۳۸

حجم

۲۲۴٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۲۷ صفحه

حجم

۲۲۴٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۲۷ صفحه

قیمت:
۵۱,۰۰۰
تومان