بریدههایی از کتاب دریاس و جسدها
۴٫۲
(۲۳)
«آدمها هیچوقت به خاطر وجود یا عدم وجودِ خدا به جان هم نیفتادهاند، به خاطر نام خداها میجنگند. آدمها مشکلی با این ندارند که خم شوند و سجده کنند، بلکه مشکلشان این است که به سوی چه کسی پیشانی به زمین بسایند.»
labkhand
درد عمیق انسان این است که آنچه را با عشق به دست نمیآورد، میخواهد با قدرت کسب کند.
sina_m_farsakh
از تجربهٔ پنجاهوپنجسالهام در این شهر میگویم. خودم معلم دینی بودم، مردم اصلاً دین برایشان مهم نیست، در واقع هیچ افکار و عقایدی مهم نیست. این شهر مشکلات بزرگی دارد، مردم اینجا دنبال چیزی هستند که بپرستندش، خدا بهتنهایی برایشان کافی نیست. اگر خدا برایشان کافی بود، دنبال عبادت دیگری نمیرفتند.
Hamid_R_khani
«مردم این شهر باید بمیرند، بعد میفهمند وقتی زنده بودند چه انسانهای نفهم و کلهپوکی بودهاند.»
Hamid_R_khani
«گور چیز عجیبی است، هیچچیز روی زمین مثل گور مجذوبکننده نیست، هیچ انسانی نیست که به هرجا فرار کند سرانجام به درون آن نیفتد.»
شلاله
«دقت میکنم و میبینم مردم شهر دنبال تفکر و اندیشهٔ جدیدی نیستند، بلکه شیفتهٔ رهبر جدیدند. وقتی از دورانی به دورانی دیگر میروند، تنها چیزی که تغییر میدهند رهبرانند. فکر میکنم هرکس بخواهد رهبرشان را از آنها بگیرد یا حرمتش را لکهدار کند، انگار با آتش بازی میکند.»
labkhand
«شما چون در غرب درس خواندهاید و بین آنها رشد کردهاید، این مسئله را به آسانی درک نمیکنید. ما قیام نمیکنیم تا آزاد باشیم، قیام میکنیم تا دوباره اخلاقیات اصیلی را که از دست دادهایم، به دست بیاوریم. قیامها در شرق، باید قیام اخلاقی باشد. شما غریبه هستید، به همین خاطر مسائل را اینگونه عجیب میبینید. وقتی حرف قیام است، مثل غربزدهها فوراً آن را به آزادی ارتباط میدهید، در حالیکه مردم اینجا علیه حکمرانان فاسد جنگ اعلام میکنند، در حقیقت برای اخلاق والا میجنگند. از هر کس در اینجا بپرسید: اخلاق والا را میخواهی یا آزادی؟ به تو میگوید: اخلاق والا. هرکس را ببینید و از او بپرسید آیا آمادهای برای آزادی خواهرت بمیری؟
جواب میدهد نه! اما اگر بپرسی حاضری برای حفظ اخلاق و ناموس خواهر، زن و ملتت بمیری، میبینی همه برای مرگ آمادهاند و سرودست میشکنند
Zahra Manzari tavakkoli
با ترس میگفت: «انسان بیآنکه بداند همیشه منتظر فریادرسی است که بیاید و به دادش برسد.»
Hamid_R_khani
توی این شهر، نادانی درمان هر درد است
Hamid_R_khani
انسان مخلوقی نیست که شایستهٔ اعتماد باشد.
sina_m_farsakh
مردمانِ زیادی بیآنکه بدانند منتظر چه هستند، انتظار قیام را میکشیدند. مردمانی از حومه میآمدند و نمیدانستند برای چه میآیند، اما برای قیام میآمدند. بعضی میدانستند برای قیام آمدهاند.
Hamid_R_khani
«دقت میکنم و میبینم مردم شهر دنبال تفکر و اندیشهٔ جدیدی نیستند، بلکه شیفتهٔ رهبر جدیدند. وقتی از دورانی به دورانی دیگر میروند، تنها چیزی که تغییر میدهند رهبرانند. فکر میکنم هرکس بخواهد رهبرشان را از آنها بگیرد یا حرمتش را لکهدار کند، انگار با آتش بازی میکند.»
Hamid_R_khani
من هم طوری شدهام که گهگاه از خودم میپرسم، یکی از این مردمم یا نه؟
Hamid_R_khani
هیچچیز از حقیقت ضعیفتر نیست
Hamid_R_khani
اینجا حقیقت چیزی نیست که از علم سرچشمه بگیرد.
Hamid_R_khani
. تنها در پایان فهمیدم، من هم شیدای شبحیام و تمام مدتی که این داستان را بازگو میکنم، شبحی مرا پی خودش میکشد... شبح پیشوایی، رهبری، پیامبری نه، بلکه انسانی کوچک و ناتوان که هیچکس را ندارد پی سایهاش راه بیفتد و اسمش دریاسِ ستارهخانم است.
Hamid_R_khani
باور داشت که صدها سال قدرت مطلق دین و گسترش خرافات، ارادهٔ مردم را ضعیف کرده است، طوری که دیگر آدمی وجود اراده را حس نمیکند. ژنرال در تفکراتش بسیار عمیق بود. بر این باور بود که روزی پنجبار سجده در برابر خدا، از او انسانی ساخته که بیسجده قادر به زندگی نیست. به همین دلیل این عمل، بخش مهمی از سیاست است. با صراحت گفت، ما نمیتوانیم سجده را نادیده بگیریم و از بین ببریم. این خرافاتِ روشنفکران است که میخواهند آدمی که سجده میکند وجود نداشته باشد. روی زمین دو نوع فرهنگ وجود دارد، فرهنگی که به انسان یاد میدهد سجده نکند و فرهنگی که به انسان یاد میدهد سجده کند. ما در فرهنگی به دنیا آمدیم و بزرگ شدیم که به انسان سجده یاد میدهد. کسی که میخواهد این فرهنگ را درهم بشکند، سرش به سنگ سختی میخورد.
ملیکا
من سیسال معلم زبان و دینی بودم، میدانم خدا فقط خدای من و تو نیست، خدای درخت و سنگ و پرنده و جانوران هم هست. اما مردم اینجا کثیف و خودپرستند، خدایی میخواهند تا بگویند این تنها خدای من است. خدای ما، خدای همهکس و همهٔ باورها و همهٔ اقوام نیست، خدای ماست. مردم طاقت و توانی ندارند که خدا را با دیگران تقسیم کنند.
شلاله
«قیام حقیقی کاری محال است، در قیام حقیقی باید خداها و انسانها تا مغز استخوان تغییر کنند، اما اینجا نه میتوانیم خداها را تغییر دهیم و نه انسانها میتوانند از اخلاق و سنت و فرهنگ خود دست بردارند و آن را تغییر بدهند، چیزی که میتوانیم تغییر بدهیم فقط تغییر چهرهٔ خلیفههای خداست روی زمین و شکل حکمرانی به زیردستها. این تغییر، دگرگونی اصیل و بنیادینی نیست اما ابلهان را خوشحال میکند. در این شهر تنها کسی میتواند مردم را به قیام تحریک کند که به آنها بگوید بدون تغییر بخشی از دینتان، بدون تغییر خود و اخلاقتان، دنیاتان را تغییر میدهم. قیام پوچی است، اما تنها شکل قیام است که امکانپذیر است. بجز ندای اخلاق، چیز دیگری نیست که مردمان شرق را متحد کند... هیچ ایدئولوژی و قصهای وجود ندارد که قادر به متحد کردن آنها باشد.»
Zahra Manzari tavakkoli
«آدمها هیچوقت به خاطر وجود یا عدم وجودِ خدا به جان هم نیفتادهاند، به خاطر نام خداها میجنگند. آدمها مشکلی با این ندارند که خم شوند و سجده کنند، بلکه مشکلشان این است که به سوی چه کسی پیشانی به زمین بسایند.»
Mary gholami
حقیقت هرچه باشد، به هر شکلی آشکار شود، با هر وسیلهٔ مستند نشان داده شود، نمیتواند بر داستان خیالی مردم پیروز شود. هیچچیز از حقیقت ضعیفتر نیست، وقتی برابر توهّم قرار گیرد.
خاک
حقیقت آن نیست که رخ داده یا میدهد، چیزی است که دنبالش میرویم و ما را با خود میکشد.
Ahmad
انسان قربانی خوشباوری و سادگی خود است. خوی درندگی انسانها، از خوشباوری و سادگی و سادهلوحی است.
sina_m_farsakh
انسان قربانی خوشباوری و سادگی خود است. خوی درندگی انسانها، از خوشباوری و سادگی و سادهلوحی است. دروغی کوچک و بیمعنا را باور میکنند و به خاطرش دنیا را به آتش میکشند.
Hamid_R_khani
هیچجا از جنگ دور نیست، دلیلش هم این بود که انسان نمیتواند خیالات و خرافات را از ذهنش بِزُداید. انسان قربانی خوشباوری و سادگی خود است. خوی درندگی انسانها، از خوشباوری و سادگی و سادهلوحی است. دروغی کوچک و بیمعنا را باور میکنند و به خاطرش دنیا را به آتش میکشند.
labkhand
زندگی را با روز و سال نمیشود سنجید، با تاب و توان لگدی سنجیده میشود که به روزهای پوچ و تهی میزنیم که بیمعنا زیر نام عمر طولانی، پوسیدن و گندیدن را برایمان طولانیتر میکنند.
labkhand
از هر کس در اینجا بپرسید: اخلاق والا را میخواهی یا آزادی؟ به تو میگوید: اخلاق والا.
شلاله
در نهایت مورخان کارشان شمردن جنازههاست، چون رخدادها قدیمیاند، تنها اتفاق تازه چهرهٔ مردههاست.
شلاله
این عنوان، نشانهٔ احترام عمیق ما بود به مردی که گرچه شکمش اجازه نمیداد پیش پایش را ببیند، اما به وضوح آیندهٔ دور مملکت را میدید. گرچه از چاقی نمیتوانست تند راه برود، اما تاکتیکهای جنگِ سریع را علیه اشغالگران به کار میگرفت. گرچه از کودکی شباهت عجیبی بین هنرِ حکومت کردن و قصابی میدید، اما برابر رسانهها سیاست را چون باغی پر گل توصیف میکرد که تمام عطرهای گوناگون و رنگهای مختلف در آن پیدا میشود. او تنها رهبر ما نبود که میتوانست کتوشلوار بپوشد و کراوات بزند.
Zahra Manzari tavakkoli
«انسان بیآنکه بداند همیشه منتظر فریادرسی است که بیاید و به دادش برسد.»
Zahra Manzari tavakkoli
حجم
۲۱۶٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
حجم
۲۱۶٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
قیمت:
۱۳۶,۰۰۰
تومان