بریدههایی از کتاب تاریخ تماموکمال جهان
۳٫۰
(۳۰)
جُرج برناردشاو انگلیسی گفته «حق با هگل بود که میگفت آنچه ما از تاریخ میآموزیم این است که انسانها هیچگاه از تاریخ چیزی نمیآموزند
يوسفيان
نویسندگان معتقدند که قلم قویتر از شمشیر است. بدبختانه شاعران دورهٔ جنگ زمانه را عوضی گرفتند و دیر فهمیدند که قلم از بمب و مسلسل قویتر نیست. همین بود که عدهٔ زیادی از آنها مسلح به مدادهای نُکتیز به طرف دشمن یورش بردند و جان خود را از دست دادند.
Behjat Shafiee
دربارهٔ تاریخ بسیار چیزها گفتهاند از جمله آمبروز بیرس امریکایی گفته «تاریخ گزارشی غالباً دروغ از وقایعی غالباً بیاهمیت است که به دست حاکمانی اکثراً رذل و سربازانی اکثراً احمق ساختهوپرداخته میشود.» یا مثلاً جُرج برناردشاو انگلیسی گفته «حق با هگل بود که میگفت آنچه ما از تاریخ میآموزیم این است که انسانها هیچگاه از تاریخ چیزی نمیآموزند.»
این گفتههای نیشدار شاید در مورد تاریخهایی درست باشد که به دست تاریخگزاران ریشوسبیلدار یا بعضاً گیسدار به رشتهٔ تحریر کشیده شدهاند.
arya mohamdyan
نتیجهٔ آن ضربالمثلی شد که میگوید «دهن اسب پیشکشی را همیشه نگاه کن.» (شاید آن تو سرباز دشمن کمین کرده باشد).
MSadra
تیودُرها بهترین خانوادهٔ سلطنتی انگلیس بودند که ازقضا بیشترشان هِنری بودند.
fatemeh
بقیهٔ مردم دنیا قبول کردند که خط رومیها از همهٔ خطها سر است بنابراین دستبهکار کپیبرداری از آنها شدند. (البته بهاستثنای عربها که خط عربی خود را حفظ کردند و عبرانی (یهودی) ها که خط عبری را نگه داشتند. آنها با اینکه زبانهایشان شبیه هم است کلاً قرار گذاشتند که برای یکدیگر غیرقابلدرک باقی بمانند.
MSadra
چیزهای دیگری که مصریان باستان اختراع کردند از این قرار است:
رود نیل، سبد موسا و سوزن کلئوپاترا. آنها از سبدهای موسا برای انداختن بچهقنداقیها توی رود نیل استفاده میکردند که از قرار معلوم این کار یکی از ورزشهای رایج آن زمان بوده.
arya mohamdyan
یادمان باشد که آدمها شکافهای تاریخ را با ملاط چیزهایی که یادشان نمیآید، درز میگیرند.
miss_yalda
امریکاییها هم که میدانید اصولاً دوست دارند در جاهایی وارد جنگ شوند که فرسنگها از خانهوزندگیشان دور باشد به همین جهت دوست نداشتند توی این جنگ دخالت کنند.
fatemeh
هملت شاهزادهای است که همهچیز را نصفهنیمه میبیند. (مثلاً «اینکه پیشِ روی من است، خنجر است؟» تماشاچیان دلشان میخواهد داد بزند؛ «نه، هملت! این جمجمهٔ بهترین دوستت، نلسون است.»)
River Song
شکسپیر آدم خیلی باحالی بود و در نمایشنامه و شعر لنگه نداشت. اما نقطهقوت او نوازندگیاش بود. او جدا از چیرهدستی و مهارت در نوازندگی در همهجور نمایش هم نابغه بود. کمدی مینوشت (که در پایان تمام آنها همه عروسی میکنند.) تراژدی مینوشت (که آخرش همه کشته میشوند.)
میلاد پرنیانی
جنگ جهانی اول آن اوایل اسمش این نبود چون تاریخنویسان روحشان خبر نداشت که جنگ دیگری هم در کار باشد. جنگ جهانی اول به قدری وحشتناک بود که مردم خیال میکردند این جنگ، جنگ آخرالزمان است. اما نگو که متأسفانه اولین جنگ از دو جنگ بود (یعنی تا حالا). پس وقتی هنوز جنگ دوم پیش نیامده بود مردم جنگ اول را جنگ کبیر یا بزرگ مینامیدند.
میلاد پرنیانی
فیلسوفها یک قانون خوشگل و تروتمیز جلو رویشان گذاشتند. طبق این قانون فقط آدمهایی میتوانستند رأی بدهند که فیلسوفها از آنها خوششان میآمد. بردهها، زنها و کسانی که فلسفه دوست نداشتند داخل آدمها به حساب نمیآمدند.
حالا دیگر یونانیها تمام چیزهای مهم را کشف کرده بودند و میتوانستند سرگرم فکر کردن و ساختن خداهای جدید باشند
MSadra
هِنری هشتم برای تکمیل امور برادران مرحومش با زنهای همگیشان ازدواج کرد یعنی رویهمرفته ششتا زن گرفت. (ریاضی من تعریفی ندارد ولی اینطور که پیداست یکی از برادرها عمرش به ازدواج کفاف نداده، یا شاید زن هفتمی سرِ زا رفته، آخر توی آن دوره خیلی از زنها سرِ زا میرفتند شاید به این دلیل که آن موقع هنوز کشورهای «مشترکالمنافق» اختراع نشده بود و وضع طوری بود که حتا نوزادان را اشتباهی با آب تشت دور میریختند.)
fatemeh
از چند استثنا که بگذریم، زنها هم مثل تاریخ تا قبل از اختراعِ گروه زنان مدافعِ حق رأی برای زنان حقیقتاً وجود نداشتند. این اسم را از این جهت روی گروه گذاشته بودند که آنها میخواستند برای رأی دادن در مورد بدبختیهای خود با مردها حق برابر داشته باشند که بالاخره هم همانطور که امروزه میبینیم به آرزوی خود رسیدند. خیلی عجیب است که آدم میبیند از زمانی که تاریخ به وجود آمده (احتمالاً دو هزار سال پیش) تا همین صد سال اخیر، زنها حق نداشتند درستوحسابی جزء تاریخ باشند. چهطور همچین چیزی ممکن است؟
جواب این است «زنها در تمام این مدت جزء تاریخ بودهاند! منتها چون کمرو و خجالتی بودهاند خودشان میرفتهاند توی آشپزخانه قایم میشدهاند.»
fatemeh
همین خود چارلز دیکنز هم که اولش یک بچهٔ فقیر و آسوپاس بود آخرش پولدار شد ولی غیرتش اجازه نداد به گذشتهاش پشت کند. فقط به زنش پشت کرد.
River Song
وقتی تاریخنویسان از موضوعی سر درنمیآورند از خودشان چیزهایی سرِهم میکنند.
میلاد پرنیانی
از قرار معلوم، یونانیهای باستان کلی وقت آزاد روی دستشان مانده بود و به همین دلیل آمدند فلسفه را اختراع کردند.
میلاد پرنیانی
تاریخ اینطور نیست که هلش بدهی تا زودتر به مقصد برسد. برعکس، گاهی ناچار باید صبر کنی تا خودش یواشیواش به خط پایان نزدیک شود.
میلاد پرنیانی
بساط «خودخامگی» باید برچیده میشد.
میلاد پرنیانی
«ملکه ماری تو وانت»
میلاد پرنیانی
آدمها شکافهای تاریخ را با ملاط چیزهایی که یادشان نمیآید، درز میگیرند.
میلاد پرنیانی
تاریخ را برندگان مینویسند. بازندگان یا شکستخوردگان هیچوقت حق نداشتهاند تاریخنویسی کنند
میلاد پرنیانی
آزادی تا حد مرگ
میلاد پرنیانی
قلم قویتر از شمشیر است
میلاد پرنیانی
تاریخی که به دست بازندهها نوشته شود به غوره میماند و حال آدم را کمی بد میکند. عین موقعی که آدم وضع بردهها یا شرح بدبختی زنها را از زبان خودشان میخواند.
szahra93
امریکاییها هم که میدانید اصولاً دوست دارند در جاهایی وارد جنگ شوند که فرسنگها از خانهوزندگیشان دور باشد به همین جهت دوست نداشتند توی این جنگ دخالت کنند.
szahra93
چیزهایی که خانم تاچر آنها را از بین برد؛
۱. شیر رایگان در مدارس.
۲. خانههای سازمانی.
۳. کارگران معدن.
۴. هر نوع جایگزین.
۵. دور زدن ممنوع.
۶. جامعه.
۷. دیوار برلین.
szahra93
بالاخره فکربکری به مغز چرچیل رسید و آن حمله به اروپا بود. از نظر چرچیل این آخرین چیزی بود که ممکن بود به ذهن آلمانیها برسد. این کار یک خوبی دیگر هم داشت. چرچیل بالاخره کنار دریا قدری جنگ میکرد.
szahra93
خدا کند خانوادهٔ سلطنتی در آینده از همان اول اجازه داشته باشد با گزینهٔ دوم خود ازدواج کند.
MrDreamer
حجم
۲۵۳٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۵۰ صفحه
حجم
۲۵۳٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۵۰ صفحه
قیمت:
۳۳,۰۰۰
۱۶,۵۰۰۵۰%
تومان