- طاقچه
- داستان و رمان
- رمان
- کتاب طاعون
- بریدهها

بریدههایی از کتاب طاعون
۳٫۸
(۱۴۵)
عادت کردن به نومیدی، وخیمتر از خود نومیدی است.
ELNAZ
این سماجت مردم برای بیرونرفتن از شهر داستانی عجیب است.
سیّد جواد
خوشبختی را انتخاب کردن خجالت ندارد.
رانبر گفت: «درست است، ولی اگر آدم بخواهد فقط خودش خوشبخت باشد آن وقت خجالتآور است.»
کاربر ۱۰۵۶۱۸۶
«خدا بزرگ است، به او پناه ببرید.»
سیّد جواد
بارها و بارها در تاریخ اتفاق افتاده که کسانی که جرأت کردهاند بگویند دو به اضافهٔ دو میشود چهار، جانشان را در اینراه باختهاند.
Sophie
حالا که بیماری بر شهرمان سایه افکنده، باید برای مبارزه و برانداختن آن، به هرکار لازمی دست بزنند. چون اگر تا آن موقع عدهٔ اندکی وظیفهدار مبارزه با آن بودند، از آن پس شده بود وظیفهٔ همهٔ ساکنان شهر.
rezaat98
همشهریان ما خود را با طاعون وفق داده بودند، یا آن گونه که گفته میشود همرنگ جماعت شده بودند، چون چارهٔ دیگری نداشتند. طبعاً هنوز احساس درد و رنج و بدبختی میکردند، ولی نه به آن تند و تیزی ابتدای کار، بهطور مثال دکتر ریو، این حالت را از همه بدتر میدانست، چون عقیده داشت عادت کردن به نومیدی، وخیمتر از خود نومیدی است
کاربر ۱۵۴۵۱۱۶
خراب کردن خیلی آسانتر از آباد کردن است.
سیّد جواد
موشها توی کوچهها میمردند و آدمها توی خانههاشان. روزنامهها هم که با خانهها کاری ندارند و فقط به آنچه در کوچه و خیابان اتفاق میافتد میپردازند.
آلیس در سرزمین نجایب
آنوقت بود که ریو و دوستانش پی بردند چهقدر خستهاند. در واقع افرادِ گروههای بهداشتی بیش از آن نمیتوانستند خستگی را تحمل کنند.
rezaat98
«فکر میکنید زندگی را بهخوبی میشناسید؟»
Husayn Parvarde
از دیدگاه طاعون، تفاوتی میان رئیس و نگهبانها و زندانیها وجود نداشت، چون همگیشان زندانی محسوب میشدند و برای اولین بار در زندان عدالت بهطور مطلق اجرا میشد.
مسعود
اگر آدم یکبار تسلیم شود، دیگر نمیتواند به این کار ادامه ندهد.
محیا
کامو بهطور کلی انسانی یاغی است
Husayn Parvarde
فاسدترین آدمها کسانی هستند که نادانند اما گمان میکنند همهچیز را میدانند
sara.hl
طاعون به آدمهایی که بنیهٔ ضعیفی دارند حمله نمیکند، بلکه به سراغ کسانی میرود که ساختمان جسمانی نیرومندی دارند.
سیّد جواد
فاسدترین آدمها کسانی هستند که نادانند اما گمان میکنند همهچیز را میدانند، آنوقت به خودشان اجازه میدهند دیگران را بکشند. روح آدم جنایتکار کور است
حسین میری
از طرفی اینرا هم میتوان گفت که از زمانی که کوچکترین سوسو امیدی در دل آنها تابیدن گرفت، حکومت مطلقهٔ طاعون به پایان رسید.
helya.B
عادت کردن به نومیدی، وخیمتر از خود نومیدی است.
H E D I Y E
در عین حال یک چیز را باید به شما یادآور شوم: در وضعیتی که قرار داریم و در این کارها، هیچگونه قهرمان بازی وجود ندارد. فقط پای شرافت در میان است. این فکر میتواند خندهدار باشد، ولی شرافت تنها وسیله برای مبارزه با طاعون است.
رانبر با قیافهای که ناگهان جدی شده بود پرسید: «منظورتان از شرافت چیست؟»
ــ بهطور کلی نمیتوانم بگویم چگونه چیزیست. ولی در مورد خودم میدانم مفهوم آن خوب انجام دادن حرفهٔ پزشکیام است.
fatemeh.gh
میگفت از آن بدشانسهاست.
rezaat98
آه! چه خوب بود زلزله میآمد، زمین تکانی میخورد و دیگر کسی حرفی دربارهٔ آن نمیزد. ولی این بیماری لعنتی، حتا کسانی هم که به آن مبتلا نشدهاند، آنرا در قلبشان حس میکنند.»
آروین
پیش میآید که آدم مدتی طولانی در رنج باشد و خودش متوجه نشود.
pejman
اگر آدم دائمآ دربند نظر و عقیدهٔ شخصیاش نباشد، میفهمد که لجاجت و یکدندگی ناشی از حماقت است.
sa.ch
هیچ چیز در دنیا ارزش آنرا ندارد که آدم از چیزی که مورد علاقهاش است دست بر دارد.
ثریا
چگونه ممکن بود به فکر طاعون بیفتند که هم داد و ستد را فلج، هم سفرها را لغو و هم بحثها را بیهوده میکرد؟ گمان میکردند آزادند، حال آنکه تا موقعی که بلا هست، آزادی دیگر وجود ندارد.
محمدعلی
چه کسی میان شما جرأت اینرا دارد که همه چیز را انکار کند؟
سیّد جواد
خودم به اندازهٔ کافی دغدغه دارم
Zeinab
اگر آدم دائمآ دربند نظر و عقیدهٔ شخصیاش نباشد، میفهمد که لجاجت و یکدندگی ناشی از حماقت است
sahebeh68
در دنیا خیلی گناه وجود دارد، طبعاً این هم نتیجهاش است
سیّد جواد
حجم
۲۷۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۳۴۴ صفحه
حجم
۲۷۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۳۴۴ صفحه
قیمت:
۳۹,۰۰۰
تومان