همانطور که آزادی از والاترین احساسها به شمار میآید، فریب حاصل از آن هم جزو والاترین فریبها است
Matthew
صبح زود، وقتی که درها همه قفل بودند، همه میخواستند به اتاق او بیایند، اما حالا که او خود یکی از درها را باز کرده بود و ظاهراً درهای دیگر را هم در طول روز باز کرده بودند، دیگر کسی نمیآمد. حالا درها را از بیرون قفل کرده بودند.
Arman ekhlaspour
ولی ناچار بود به خود بگوید اینجا سرزمین محکومان است و در سرزمین محکومان معیارهای دیگری حاکم است
Arman ekhlaspour
حالا اگر چنین ادعایی میکرد، بیشک سروکلهٔ رییس با پزشک بیمه پیدا میشد، پدر و مادرش را به خاطر چنین فرزند تنبلی به باد سرزنش میگرفت، و به شهادت پزشک بیمه که عقیده داشت همهٔ آدمها سالماند ولی نمیخواهند تن به کار بدهند، هر عذرو بهانهای را مردود میشمرد.
Prof. Woland
به راستی چشمپوشی از هرگونه خودسری والاترین فرمانی بود که خود را به پیروی از آن ملزم کردم.
miladehn
آنجا که سخن از حقیقت در میان است، هر شرافتمندی حتی ظریفترین نزاکتها را هم کنار میگذارد.
miladehn
او که اینگونه مسحور موسیقی شده بود، بهراستی حیوان بود؟
مرتضی بهرامیان
پدر برای کارمندان دونپایهٔ بانک صبحانه میآورد، مادر نیروی خود را فدای لباسهای زیر دیگران میکرد، خواهر به فرمان مشتریها پشت پیشخان اینسو و آنسو میدوید،
miladehn
او که اینگونه مسحور موسیقی شده بود، بهراستی حیوان بود؟
miladehn