بریدههایی از کتاب پدرو پارامو
۳٫۹
(۳۴)
هیچکس نیامد ببیندش. اینطور بهتر شد. مرگ برکت نیست که تقسیمش کنند. هیچکس دنبال غصه نمیگردد.
پیمان
تنها چیزی که به آدم قوت تکونخوردن میده امید به اینه که وقتی مُرد، میره یه جای بهتر. اما وقتی یه در رو روت میبندن و تنها دری هم که باز میمونه درِ جهنمه، دیگه به چی میتونی دلت رو خوش کنی؟ آدم با خودش میگه کاش اصلا به دنیا نمیاومدم...
پیمان
با خود میگفت: «تموم این اتفاقها تقصیر منه، چون میترسم مبادا به کسانی اهانت کنم که پشتیبانم هستن. خب، حقیقت هم همینه؛ اموراتم به برکت اونا میگذره. از فقیربیچارهها که چیزی عایدم نمیشه. دعا که نمیتونه شکم آدم رو سیر کنه. تا الان که در روی همین پاشنه چرخیده و نتیجهش هم همین اتفاقها بوده. تقصیر منه. به کسانی خیانت کردهم که واقعآ بهم دلبستهن و ایمانشون رو نثارم کردهن، کسایی که میآن سراغم تا پیش خدا شفاعتشون رو بکنم.
پیمان
برای بازیافتن مفهوم داستان، خواننده باید با تلاشی سرسختانه قطعات را کنار هم بگذارد، داستان هریک از شخصیتهای کتاب را از نو شکل دهد و سرگذشت ناقص تمام آن مردگان را تکمیل کند.
zahra
سایهٔ مرگ، این دغدغهٔ ذهنی مکزیکیها، و لودگی ضروری آنان درقبال این یقین گریزناپذیر بر هر صفحهٔ پدرو پارامو سنگینی میکند، اما میتوان اطمینان داشت که داستان این کتاب ممکن است در هرجای دیگری هم رخ بدهد. بهرغم وفاداری رولفو به زبان یک منطقهٔ خاص یا بازآفرینی تاریخ کامل یک روستای مکزیکی در دوران انقلاب، کومالا میتواند در هر جای دیگر جهان نیز باشد، دقیقآ به این علت که در هیچجا نیست. سترونی و انزوای این روستا جهانشمول است.
zahra
دیگه چه انتظاری میشه ازت داشت، پدر روحانی؟ با قدرت پروردگار چه کردهای؟ دلم میخواد خودم رو متقاعد کنم که آدم خوبی هستی و اونجا همه حرمتت رو نگه میدارن، اما خوببودن کافی نیست. گناهْ خوبی نمیشناسه. برای ریشهکن کردنش باید سختگیر و بیرحم باشی. دلم میخواد باور کنم همه هنوز مؤمنند. اما ایمانشون به برکت وجود تو استوار نمونده؛ علت واقعیش خرافات و ترسه. بیش از همه دلم میخواد در فقری که باهاش دست وپنجه نرم میکنی سهیم باشم، همینطور در زحمتی که میکشی و مراقبتهای روزانهای که برای انجام وظایفت به خرج میدی. میدونم که ما توی این روستاهای فقیری که بهشون اعزام میشیم چه مسئولیت سخت و سنگینی به دوش داریم.
اما همین موضوع بهم حق میده بهت بگم نباید در خدمت یک عدهٔ انگشتشمار باشی که معاشت رو تأمین میکنن، اما درعوض روحت رو در اختیار میگیرن. وقتی روحت در اختیارشون باشه، چطور میتونی از کسایی بهتر باشی که ازت بهترن؟
پیمان
قطرهها یکی پس از دیگری در منبع میچکند. به صدایش گوش میدهد، میشنود که چطور آب زلال از سنگ بیرون میتراود و در کوزه فرومیافتد. میشنود. زمزمهها را میشنود. پاهایی زمین را میخراشند، قدم میزنند و میروند و میآیند. قطرهها همچنان میچکند، بیوقفه. کوزه سرریز میشود و آب را بر زمین خیس روان میکند.
کاربر ۱۹۰۶۵۰۳
امیدوار بود بالاخره روزی به آخر برسد. هیچچیز تا ابد ادامه ندارد. بیشک سرسختترین خاطرهها هم سرانجام محو میشوند.
ایران
گهگاه نسیمی شاخههای درخت انار را میجنباند و از آنها باران سنگینی فرومیباراند که قطرههای درخشانش بر زمین نقش میزد و بیدرنگ کدر میشد. مرغهای تنگ هم، که به نظر میرسید هنوز خوابند، ناغافل بالهایشان را میتکاندند، به حیاط میآمدند و تُندتُند به کرمهایی نوک میزدند که باران از دل خاک بیرونشان انداخته بود. با عقبنشستن ابرها، خورشید بر سنگها نور میافشاند، تمام رنگها را زنده میکرد، آب زمین را مینوشید و با برقانداختن برگهایی که باد به بازیشان گرفته بود، خود باد را نیز به بازی میگرفت.
ایران
جاده سربالایی و سرازیری داشت: «سربالایی و سرازیری به این بستگی داره که آدم میره یا میآد. واسه اون که میره سربالاییه؛ واسه اون که میآد سرازیری.»
سپیده اسکندری
خستگی بهترین تشک دنیاست.
سپیده اسکندری
سال بعدش تو به دنیا اومدی، البته نه از من. هرچند چیزی نمونده بود بچهٔ من بشی.
لابد مادرت خجالت کشیده این داستان رو واست تعریف کنه.»
nmroshan
آسمون اینقدر بلنده و چشمهام اینقدر کمسو که فقط دیدن زمین واسم کفایت میکرد. از سرم هم زیاد بود. گذشته از این، بعد از اینکه پدر رنتریا آب پاکی رو ریخت روی دستم و بهم گفت محاله به ملکوت راهم بدن، دیگه بهش اعتنایی نکردم. پدر گفت از دور هم چشمم به ملکوت نمیافته... به خاطر گناهام بود؛ ولی اون نباید همچین حرفی بهم میزد. همینجوریش هم تحمل زندگی کم عذاب نداره. تنها چیزی که به آدم قوت تکونخوردن میده امید به اینه که وقتی مُرد، میره یه جای بهتر. اما وقتی یه در رو روت میبندن و تنها دری هم که باز میمونه درِ جهنمه، دیگه به چی میتونی دلت رو خوش کنی؟ آدم با خودش میگه کاش اصلا به دنیا نمیاومدم...
حمیدرضا
حجم
۱۲۲٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۹۳ صفحه
حجم
۱۲۲٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۹۳ صفحه
قیمت:
۴۰,۰۰۰
تومان